05.mp3
211.7K
❁﷽❁
🎧بشنوید🎧
هر روز در دفترم
مینویسم
#شهادتــ ...
#شهادتـــ ...
#شهادتــــ ...
تا فراموش نڪنم
آرزوے بزرگ زندگیم را ...
#سردار_شهید_احمد_ڪاظمے🌷
#یاد_شهدا_صلوات
✨ @Sagheb598 🇮🇷
تابستان سال ۱۳۶۱ بود. یک شب با هم به هیئت رفتیم. بعد هم در کنار بچههای بسیج حضور داشتیم. آخر شب هم برای چند نفر از جوانان محل شروع به صحبت کرد. خیلی غیرمستقیم آنها را نصیحت نمود.
ساعت حدود دو نیمه شب بود. من هم مثل ابراهیم خسته بودم. از صبح مشغول بودیم. گفتم: من میخواهم بروم خانه و بخوابم. شما چه میکنی؟
ابراهیم گفت: «منزل نمیروم، میترسم خوابم برود و نماز صبح من قضا شود. شما میخواهی برو.»
بعد نگاهی به اطراف کرد. یک کارتن خالی یخچال سر کوچه روی زمین افتاده بود. ابراهیم آن کارتن بزرگ را برداشت و رفت سمت مسجد محمدی. ورودی این مسجد یک فضای تقریباً دو متری بود. ابراهیم کارتن را در ورودی مسجد روی زمین انداخت و همانجا دراز کشید. بعد گفت: «دو ساعت دیگه اذان صبح است. مردمی که برای نماز جماعت به مسجد میآیند، مجبور هستند برای عبور، من را بیدار کنند».
بعد با خوشحالی گفت: «اینطوری هم نمازم قضا نمیشه، هم #نماز صبح رو به جماعت میخوانم.» ابراهیم به راحتی همانجا خوابید.
#شهید_ابراهیم_هادی
#درس_اخلاق
✨ @Sagheb598 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ این ها آرزوهای یک نوجوان دهه هشتادی است که در بغض صدایش و حسرت نگاهش خلاصه شده . . .
حسرت دیدن امام زمان و شهادت در راهش !
این یعنی خون شهدا اثر کرده است
#⃣ #کابوس_اسرائیل
📲📱 لطفا #نشر دهید
✨ @Sagheb598 🇮🇷