🔥 تعطیلی دومین بانک آمریکا در ۲ روز
🔹 رویترز: بانک سیگنِچر، دومین بانک بزرگ #آمریکا، تنها ۲ روز بعد از ورشکستگی بانک سیلیکونولی در کالیفرنیا تعطیل شد.
🔹 ورشکستگی و تعطیلی #بانک سیگنچر نیویورک سومین #فاجعه بانکی بزرگ در تاریخ آمریکاست.
✍ آمریکا در آستانه پایان کامل...
✨ اندکی صبر، سحر نزدیک است...
#افول_تمدن_غرب #هرج_الروم #امریکا #پیچ_تاریخی_بزرگ #سقوط_دلار
#اعیاد_شعبانیه
#امام_زمان
#قرآن_کریم
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سپاه_مقتدر
#جان_فدا
#کارگروهتخصصیخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید ↓
🌺❄️🌸❄️🌺❄️🌸
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺❄️🌸❄️🌺❄️🌸
سلام خدمت عزیزان مهدوی❤️🙏
🔘لطفا برای حمایت های مادی از کانال
و اخذ شماره کارت جهت واریز کمک های خودتون به آیدی ادمین پیام دهید👇
@Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali
برای توسعه وگسترش فعالیتها و بالابردن اعضای کانال نیاز مبرم به کمک تک تک شما عزیزان هست
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🔰 دوره های آموزشی امر به معروف و نهی از منکر استاد علی تقوی یگانه 💠"تعاریف مبنایی" 🌟بسم الله الرح
🔰 دوره های آموزشی
امر به معروف و نهی از منکر
استاد علی تقوی یگانه
💠"تعاریف مبنایی"
🌟بسم الله الرحمن الرحیم
مورد بعدی که خیلی دقت میخواد بزرگواران کار فرهنگی هست🤔
کار فرهنگی کردن غیر از امر به معروفه
بعضیا فکر میکنن چون دارن یه کار فرهنگی ای انجام میدن،
حالا مصادیق متعدد کار فرهنگی که خوبم هست لازمم هست
بعضیا فکر میکنن چون دارن یه کار فرهنگی انجام میدن دیگه لازم نیست تذکر لسانی بدن😬
دیگه لازم نیست امر به معروف و نهی از منکر کنن😬
البته تو پرانتز عرض کنم شاید کسی اشکال کنه که آقا تذکر لسانی یکی از مصادیق" امر به معروف و نهی از منکره یکی از انواعشه بله همینطوره اما
یکی از مهمترین مصادیقشه🤔⁉️
یعنی پیشانی امر به معروف و نهی از منکر تذکر لسانیه اون رو دست کم نگیریم و اثرگذارترینش هم همین تذکر لسانیست 💯✅
ببینید در رابطه با کار فرهنگی من لازم است چندتا نکته خدمتتون عرض کنم
#اعیاد_شعبانیه
#تلنگرانه
#قرآن_کریم
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سپاه_مقتدر
#جان_فدا
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#کارگروهتخصصیخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید ↓
🌺❄️🌸❄️🌺❄️🌸
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺❄️🌸❄️🌺❄️🌸
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
#دختر_شینا قسمت دوازدهم و با عکاس صحبت کرد. عکاس به من اشاره کرد تا روی پیت هفده کیلویی روغنی، که
#دختر_شینا
قسمت سیزدهم
صبح زود پدرم رفت و شناسنامه ام را عکس دار کرد و آمد دنبال ما تا برویم محضر. عاقد شناسنامه هایمان را گرفت و مبلغ مهریه را از پدرم پرسید و بعد گفت: «خانم قدم خیر محمدی کنعان! وکیلم شما را با یک جلد کلام الله مجید و مبلغ ده هزار تومان پول به عقد آقای...» بقیه جمله عاقد را نشنیدم. دلم شور می زد. به پدرم نگاه کردم. لبخندی روی لب هایش نشسته بود. سرش را چند بار به علامت تأیید تکان داد.گفتم: «با اجازه پدرم، بله.»
محضردار دفتر بزرگی را جلوی من و صمد گذاشت تا امضا کنیم. من که مدرسه نرفته بودم و سواد نداشتم، به جای امضا جاهایی را که محضردار نشانم می داد، انگشت می زدم. اما صمد امضا می کرد.
از محضر که بیرون آمدیم، حال دیگری داشتم. حس می کردم چیزی و کسی دارد من را از پدرم جدا می کند. به همین خاطر تمام مدت بغض کرده بودم و کنار پدرم ایستاده بودم و یک لحظه از او جدا نمی شدم.
ظهر بود و موقع ناهار. به قهوه خانه ای رفتیم و پدر صمد سفارش دیزی داد. من و پدرم کنار هم نشستیم. صمد طوری که کسی متوجه نشود، اشاره کرد بروم پیش او بنشینم. خودم را به آن راه زدم که یعنی نفهمیدم. صمد روی پایش بند نبود. مدام از این طرف به آن طرف می رفت و می آمد کنار میز می ایستاد و می گفت: «چیزی کم و کسر ندارید.»
عاقبت پدرش از دستش عصبانی شد و گفت: «چرا. بیا بنشین. تو را کم داریم.»
دیزی ها را که آوردند، مانده بودم چطور پیش صمد و پدرش غذا بخورم. از طرفی هم، خیلی گرسنه بودم. چاره ای نداشتم. وقتی همه مشغول غذا خوردن شدند، چادرم را روی صورتم کشیدم و بدون اینکه سرم را بالا بگیرم، غذا را تا آخر خوردم. آبگوشت خوشمزه ای بود. بعد از ناهار سوار مینی بوس شدیم تا به روستا برگردیم. صمد به من اشاره کرد بروم کنارش بنشینم. آهسته به پدرم گفتم: «حاج آقا من می خواهم پیش شما بنشینم.»
رفتم کنار پنجره نشستم. پدرم هم کنارم نشست. می دانستم صمد از دستم ناراحت شده، به همین خاطر تا به روستا برسیم، یک بار هم برنگشتم به او، که هم ردیف ما نشسته بود، نگاه کنم.
به قایش که رسیدیم، همه منتظرمان بودند. خواهرها، زن برادرها و فامیل به خانه ما آمده بودند. تا من را دیدند، به طرفم دویدند. تبریک می گفتند و دیده بوسی می کردند. صمد و پدرش تا جلوی در خانه با ما آمدند. از آنجا خداحافظی کردند و رفتند.
با رفتن صمد، تازه فهمیدم در این یک روزی که با هم بودیم چقدر به او دل بسته ام. دوست داشتم بود و کنارم می ماند. تا شب چشمم به در بود. منتظر بودم تا هر لحظه در باز شود و او به خانه ما بیاید، اما نیامد.
فردا صبح موقع خوردن صبحانه، حس بدی داشتم. از پدرم خجالت می کشیدم. منی که از بچگی روی پای او یا کنار او نشسته و صبحانه خورده بودم، حالا حس می کردم فاصله ای عمیق بین من و او ایجاد شده. پدرم توی فکر بود، سرش را پایین انداخته و بدون اینکه چیزی بگوید، مشغول خوردن صبحانه اش بود.
کمی بعد پدرم از خانه بیرون رفت. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که صدای مادرم را شنیدم. از توی حیاط صدایم می کرد: «قدم! بیا آقا صمد آمده.»
نفهمیدم چطور پله ها را دو تا یکی کردم و با دمپایی لنگه به لنگه خودم را به حیاط رساندم. صمد لباس سربازی پوشیده بود. ساکش هم دستش بود. برای اولین بار زودتر از او سلام دادم. خنده اش گرفت.
گفت: «خوبی؟!»
خوب نبودم. دلم به همین زودی برایش تنگ شده بود. گفت: «من دارم می روم پایگاه. مرخصی هایم تمام شده. فکر کنم تا عروسی دیگر همدیگر را نبینیم. مواظب خودت باش.»
گریه ام گرفته بود. وقتی که رفت، تازه متوجه دانه های اشکی شدم که بی اختیار سُر می خورد روی گونه هایم. صورتم خیس شده بود. بغض ته گلویم را چنگ می زد
دویدم توی باغچه. زیر همان درختی که اولین بار بعد از نامزدی دیده بودمش، نشستم و گریه کردم.
از فردای آن روز، مراسم ویژه قبل از عروسی یکی پس از دیگری شروع شد؛ مراسم رخت بران، اصلاح عروس و جهازبران.
پدرم جهیزیه ام را آماده کرده بود. بنده خدا سنگ تمام گذاشته بود. سرویس شش نفره چینی خریده بود، دو دست رختخواب، فرش، چراغ خوراک پزی، چرخ خیاطی و وسایل آشپزخانه.
یک روز فامیل جمع شدند و با شادی جهیزیه ام را بار وانت کردند و به خانه پدرشوهرم بردند. جهیزیه ام را داخل یک اتاق چیدند. آن اتاق شد اتاق من و صمد.
شبی که قرار بود فردایش جشن عروسی برگزار شود، صمد از پایگاه برگشت و تا نیمه های شب چند بار به بهانه های مختلف به خانه ما آمد.
فردای آن روز برادرم، ایمان، سراغم آمد. به تازگی وانت قرمز رنگی خریده بود. من را سوار ماشینش کرد. زن برادرم، خدیجه، کنارم نشست. سرم را پایین انداخته بودم، اما از زیر چادر و تور قرمزی که روی صورتم انداخته بودند، می توانستم بیرون را ببینم.
بچه های روستا با داد و هوار و شادی به طرف ماشین می دویدند عده ای هم پشت ماشین سوار شده بودند.
#ترجمه_کتاب_الغارات
سالهای روایت نشده از حکومت امیر المؤمنین حضرت علی (ع)
#قسمت_صد_بیست_ هفت
#قرآن_کریم
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سپاه_مقدر
#جان_فدا
#کارگروهتخصصخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید ↓
🌺❄️🌸❄️🌺❄️🌸
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺❄️🌸❄️🌺❄️🌸
🔹"خاطرات مستر همفر"
#قسمت_نود_نه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سپاه_مقتدر
#جان_فدا
#کارگروهتخصصیخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید ↓
🌺❄️🌸❄️🌺❄️🌸
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺❄️🌸❄️🌺❄️🌸.
🔹"خاطرات مستر همفر"
#قسمت_صد
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سپاه_مقتدر
#جان_فدا
#کارگروهتخصصیخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید ↓
🌺❄️🌸❄️🌺❄️🌸
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺❄️🌸❄️🌺❄️🌸.
🔴 قطع ارتباط ایران و عربستان را به ماجرای سفارت تقلیل ندهید!
🔹اینکه برخی قطع رابطه ایران و عربستان در ۷ سال گذشته را به ماجرای اشغال سفارت تقلیل میدهند خیلی سادهاندیشانه و واقعاً کودکانه است. بعد از فاجعه منا و شهادت چندهزار مسلمان و چندصد ایرانی، عربستان وزیر بهداشت ما را برای پیگیری سلامت زائران و بازگرداندن اجساد حجاج راه نداد. ظریف نتوانست با وزیر خارجه عربستان حتی صحبت کند و جلوی امیر کویت زانو زد تا او واسطه شود! یعنی اساساً ارتباط مستقیم کشور قطع شده بود. سعودیها با تهدید جدی رهبر انقلاب اجساد حجاج ایران را محترمانه بازگرداندند وگرنه اجساد حجاج سایر کشورها را همانجا دفن کردند!
🔸سعودی ظرف دوسه سال دعوا را به اوج کشاند. حمله به سوریه و یمن از دیگر اقدامات سعودی بود. عوامل سعودی سفارتهای ایران را در لبنان و یمن منفجر کردند و چندتا شهید دادیم از عوامل سفارت! بعد اعدام شیعیان مخالف سعودی از جمله شیخ نمر توسط آنها رخ داد! دولت وقت هم هیچ کنش و واکنشی در تقابل با این سلسله جنایت نشان نمیداد!
🔹یک عده در داخل، این سلسله اقدامات را نمی بینید و نمیخواهند ببینند. ماجرای سفارت هم کار غلط و حرکت رادیکالی بود که از بی عملی دولت نشات میگرفت. اگر دولت وقت، مقابل سعودی حرکتی میزد چه بسا ماجرای اشغال سفارتی که در حین اشغال معلوم شد کاملاً خالی است، شکل نمیگرفت.
🔸این همه اتفاق رو نمی بینند و میخواهند دعوا را به ماجرای سفارت تقلیل دهند بعد کل جریان انقلاب و نظام را هم مقصر رفتار یک جمع ۱۰۰، ۲۰۰ نفره جلوه دهند! در حالیکه مقصر اصلی سیاست های آمریکا در منطقه بود، مقصر زیادهخواهی سعودی بود و بی عملی دولت روحانی و دیپلماسی ضعیف باعث آن اتفاقات شد و قضیه سفارت هم بهانهای بود برای رسمیت دادن به قطعی ارتباطات!
👤مدرسیان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سپاه_مقتدر
#جان_فدا
#کارگروهتخصصیخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید ↓
🌺❄️🌸❄️🌺❄️🌸
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺❄️🌸❄️🌺❄️🌸.
#احکام
🔥 چهارشنبه سوری
نظر فقها و مراجع معظم:
حضرت آیت الله العظمی خامنهای؛
🔶🔸 نظر جنابعالى درباره چهارشنبه سورى چیست؟ جواب: علاوه بر آنکه هیچ مبناى شرعى ندارد، مستلزم ضرر و فساد زیادى است که مناسب است از آنها اجتناب شود.
🔷🔹 آیت الله العظمی مکارم شیرازی: منفعت حاصل از خرید و فروش مواد محترقه حرام است.
🔶🔸آیت الله العظمی مکارم شیرازی با تأکید بر اینکه چهارشنبه سوری یک مراسم خرافی برگرفته از آیین غلط گذشتگان است و در فرهنگ اسلامی هیچ جایگاهی ندارد، یادآور شد: باید سنت هایی چون دید و بازدید، صله رحم، کمک به دیگران ترویج شود و نباید تسلیم سنت های خرافی گذشتگان شویم. خرید و فروش، حمل و نقل مواد محترقه که به منجر به ایجاد حادثه و مصدوم شدن دیگران میشود جایز نبوده و منفعت حاصل از آن نیز حرام است
🔷🔹آیتالله العظمی بهجت (ره) : این کارها مشروعیت ندارد.
🔶🔸تعبیر قرآن تبعیت كوركورانه از گذشتگان، از پدران، مادران، آباء و اجداد است این هم از موضوعاتی است كه قرآن روی آن زیاد تكیه كرده است و آن را منشأ لغزشهای بشر می داند و سخت انتقاد می كند. مثلا می گوید: آنها چنین می كویند:
🔷🔹«انا وجدنا آبائنا و جدنا آبائنا علی امه و انا علی آثارهم مقتدون»؛ اینها می گویند: ما پدران خودمان را بر یك طریقهای یافتهایم و ما هم همان طریقه پدران خودمان را می گیریم و می رویم ، و به تعبیر امروز سنت گرائی.
🔶🔸آیتالله العظمی سیستانی: اموری که به جامعه ضرر میزند و موجب ایذاء مردم است مانند استعمال ترقه و خرید و فروش آن جایز نیست.
🔷🔹آیتالله العظمی فاضل لنکرانی (ره) : در فرض مزبور که دارای خطرات جانی و مالی است و موجب اذیت و آزار دیگران است و مخالف مقررات و قانون و نظم جامعه است جایز نیست.
🔶🔸آیتالله العظمی میرزا جواد تبریزی(ره): هیچ یک از این امور، رجحان شرعی ندارد و تشویق مردم به این مورد تشویق به دنیا و غافل کردن از آخرت است و این که تصور میکنند این امور مردم را به حفظ وطن و عزت وا میدارد، تصوری باطل است. آنچه مردم را به عزت میرساند و به حفظ وطن وا میدارد ایمان است و بس.
🔷🔹 آیتالله علوی گرگانی: چهارشنبه سوری یكی از سنتهای غلط است كه از لحاظ عقلی و شرعی هیچگونه جایگاهی ندارد و از رسوم جاهلیت است و لذا لازم است كه مؤمنین از برپایی اینگونه برنامهها اجتناب كنند. مخصوصاً اگر مشتمل بر محرمات باشد و در صورتی كه موجب وحشت مردم و زیان و ضرر شود، ضمانت هم دارد.
🔶🔸حضرت آیتالله صافی گلپایگانی: استفتاء جمعی از مردم در خصوص استفاده از مواد محترقه در ایام نوروز: چنانچه این مواد موجب آزار مردم باشد، حرمت آن شدیدتر است و مراسم چهارشنبه سوری از این قبیل است و چون استفاده از این مواد،از مصادیق لهو و اسراف است ،جایز نمی باشد.
#اعیاد_شعبانیه
#تلنگرانه
#قرآن_کریم
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سپاه_مقتدر
#جان_فدا
#کارگروهتخصصیخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید ↓
🌺❄️🌸❄️🌺❄️🌸
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺❄️🌸❄️🌺❄️🌸
#سوال
سلام وقت بخیر
میگم نمیدونم چرا چند وقتیه که این افکار توی ذهنم میاد که نعوذبالله از کجا معلوم که خدا و روز قیامت وجود داره؟ از کجا معلوم که اسلام دین حقه؟ از کجا معلوم که شیعه بر حقه؟
ممنون میشم اگه راهنماییم کنید
📨 #پیام_جدید
📝 متن پیام : من قبلا خودارضایی میکردم یه مدت ترک کرده بودم ولی باز دوباره برگشتم طوری که خودم میرفتم دنبال فیلم های مستهجن تا تحریک بشم! از نظر شرعی اشکالش رو میگین تا قانع بشم و اینکه چطوری ترکش کنم