eitaa logo
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
1.7هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
5.6هزار ویدیو
169 فایل
🏵️ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد ناشناس: https://gkite.ir/es/nashenas1401 @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
پایان انتظار ...🥀 اعلام رسمی خبر شهادت حاج احمد متوسلیان پس از ۴١ سال سردار سرلشکر سلامی فرمانده کل سپاه، در دیدار نوروزی خود با خانواده حاج احمد متوسلیان: شهید جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان، اولین شهید ایرانی در راه فتح قدس است!
🔷۱۲ فروردین سالروز پیاده شدن اسلام بر کره زمین گرامی باد. ♦️شهید آوینی: «بیایید تاریخ را دیگرباره بنویسیم. تاریخ رسمی، تاریخ پادشاهان و ستمگران است. بیایید تاریخ مظلومان را بنویسیم، تاریخ نهضت خونین انبیا را، تاریخ مبارزه حق و باطل را، تاریخ استقامت را... آنان به خیال باطل خویش ما را و یاد ما را از تواریخ رسمی‌حذف کرده‌اند.»
خدمتتان را باطل نکنید! 🔸️قرآن مى‏فرماید: «لاتبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذى»(بقره، ۲۶۴)؛ وقتى خدمتى براى كسى انجام مى‏دهید این خدمتتان را با منت گذاشتن باطل نكنید! 🔸️اگر صدقه‏اى دادید، احسانى كردید، خدمتى براى كسى انجام دادید، اگر سر او منت گذاشتید كه من بودم كه براى تو این كار كردم، در واقع اجر و ثواب خودتان را از بین مى‏برید...و این یكى از چیزهایى هست كه ما غفلت مى‏كنیم. ۱۳۸۰/۰۸/۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
#دختر_شینا قسمت بیست و هفتم جایش را عوض کردم وخواباندمش توی گهواره. نشستم و چشم دوختم به سیاهی شب
قسمت بیست و هشتم تا رسیدم، دیدم یک نفر می خواهد سوارش شود. به موقع رسیده بودم. همان لحظه به دلم افتاد. اگر برای این مرد کاری انجام دهم، بی اجر و مزد نمی ماند. اگر دیرتر رسیده بودم، موتورم را برده بودند.» بعد زیپ ساکش را باز کرد و عکس بزرگی را که لوله کرده بود، درآورد. عکس امام بود. عکس را زد روی دیوار اتاق و گفت: «این عکس به زندگی مان برکت می دهد.» از فردای آن روز، کار صمد شروع شد. می رفت رزن فیلم می آورد و توی مسجد برای مردم پخش می کرد. یک بار فیلم ورود امام و فرار شاه را آورده بود. می خندید و تعریف می کرد وقتی مردم عکس شاه را توی تلویزیون دیدند، می خواستند تلویزیون را بشکنند. فصل دهم بعد از عید، صمد رفت همدان. یک روز آمد و گفت: «مژده بده قدم. پاسدار شدم. گفتم که سرباز امام می شوم.» آن طور که می گفت، کارش افتاده بود توی دادگاه انقلاب. شنبه صبح زود می رفت همدان و پنج شنبه عصر می آمد. برای اینکه بدخلقی نکنم، قبل از اینکه اعتراض کنم، می گفت: «اگر بدانی چقدر کار ریخته توی دادگاه. خدا می داند اگر به خاطر تو و خدیجه نبود، این دو روز هم نمی آمدم.» تازه فهمیده بودم دوباره حامله شده ام. حال و حوصله نداشتم. نمی دانستم چطور خبر را به دیگران بدهم. با اوقات تلخی گفتم: «نمی خواهد بروی همدان. من حالم خراب است. یک فکری به حالم بکن. انگار دوباره حامله شده ام.» بدون اینکه خم به ابرو بیاورد، زود دست هایش را گرفت رو به آسمان و گفت: «خدا را شکر. خدا را صدهزار مرتبه شکر. خدایا ببخش این قدم را که این قدر ناشکر است. خدایا! فرزند خوب و صالحی به ما عطا کن.» از دستش کفری شده بودم. گفتم: «چی؟! خدا را شکر، خدا را شکر. تو که نیستی ببینی من چقدر به زحمت می افتم. دست تنها توی این سرما، باید کهنه بشویم. به کارِ خانه برسم. بچه را تر و خشک کنم. همه کارهای خانه ریخته روی سر من. از خستگی از حال می روم.» خندید و گفت: «اولاً هوا دارد رو به گرمی می رود. دوماً همین طوری الکی بهشت را به شما مادران نمی دهند. باید زحمت بکشید.» گفتم: «من نمی دانم. باید کاری بکنی. خیلی زود است، من دوباره بچه دار شوم.» گفت: «از این حرف ها نزن. خدا را خوش نمی آید. خدیجه خواهر یا برادر می خواهد. دیر یا زود باید یک بچه دیگر می آوردی. امسال نشد، سال دیگر. این طوری که بهتر است. یک جوری حرف می زد که آدم آرام می شد. کمی تعریف کرد، از کارش گفت، سربه سر خدیجه گذاشت. بعد هم آن قدر برای بچه دوم شادی کرد که پاک یادم رفت چند دقیقه پیش ناراحت بودم. صمد باز پیش ما نبود. تنها دل خوشی ام این بود که از همدان تا قایش نزدیک تر از همدان تا تهران است. روز به روز سنگین تر می شدم. خدیجه داشت یک ساله می شد. چهار دست و پا راه می رفت و هر چیزی را که می دید برمی داشت و به دهان می گذاشت. خیلی برایم سخت بود با آن شکم و حال و روز دنبالش بروم و مواظبش باشم. از طرفی، از وقتی به خانه خودمان آمده بودیم، از مادرم دور شده بودم. بهانه پدرم را می گرفتم. شانس آورده بودم خانه حوری، خواهرم، نزدیک بود. دو سه خانه بیشتر با ما فاصله نداشت. خیلی به من سر می زد. مخصوصاً اواخر حاملگی ام هر روز قبل از اینکه کارهای روزانه اش را شروع کند، اول می آمد سری به من می زد. حال و احوالی می پرسید. وقتی خیالش از طرف من آسوده می شد، می رفت سر کار و زندگی خودش. بعضی وقت ها هم خودم خدیجه را برمی داشتم می رفتم خانه حاج آقایم. سه چهار روزی می ماندم. اما هر جا که بودم، پنج شنبه صبح برمی گشتم. دستی به سر و روی خانه می کشیدم. صمد عاشق آبگوشت بود. با اینکه هیچ کس شب آبگوشت نمی خورد، اما برای صمد آبگوشت بار می گذاشتم. گاهی نیمه شب به خانه می رسید. با این حال در می زد. می گفتم: «تو که کلید داری. چرا در می زنی؟!» می گفت: «این همه راه می آیم، تا تو در را به رویم باز کنی.» می گفتم: «حال و روزم را نمی بینی؟!» آن وقت تازه یادش می افتاد پا به ماهم و باید بیشتر حواسش به من باشد، اما تا هفته دیگر دوباره همه چیز یادش می رفت. هفته های آخر بارداری ام بود. روزهای شنبه که می خواست برود، می پرسید: «قدم جان! خبری نیست؟!» می گفتم: « فعلاً نه.» خیالش راحت می شد. می رفت تا هفته بعد. اما آن هفته، جمعه عصر، لباس پوشید و آماده رفتن شد. بهمن ماه بود و برف سنگینی باریده بود. گفت: «شنبه صبح زود می خواهیم برویم مأموریت. بهتر است طوری بروم که جا نمانم. می ترسم امشب دوباره برف ببارد و جاده ها بسته شود.» موقع رفتن پرسید: «قدم جان! خبری نیست؟!» کمی کمرم درد می کرد و تیر می کشید. با خودم فکر کردم شاید یک درد جزئی باشد به حساب خودم دو هفته دیگر وقت زایمانم بود. گفتم: «نه. برو به سلامت. حالا زود است.» اما صبح که برای نماز بیدار شدم، دیدم بدجوری کمرم درد می کند. کمی بعد شکم درد هم سراغم آمد. به روی خودم نیاوردم.
219.8K
🥺من میترسم.🤐 😭 برای همین خیلی کم تذکر میدم 😵‍💫 ⁉️دو تـــا راه حل داره🥰 🤝 تـعـداد افـــراد تذکر دهنده رو زیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاد کنید🤝 👤 👤👥 👤👥👥 ♻️ لینک حمایت 👇🏻 📌 https://www.aamerin.ir/fa/entailment 🌱منتظر شما هستیم💞
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
خیلی از معروف و منکرها هست ما در طول زندگیمون میبینیم ولی شک داریم یقین نداریم که این معروفه یا منکر
شرط دوم از چهار شرط وجوب امر به معروف و نهی از منکر عزیزان احتمال "تاثیر هست. 🤔 "تاثیر" نه ها "احتمال تاثیر" قطعیت تاثیر نیست ⚠️❌ بعضیا میگن ما تذکر نمی دیم چون مطمئن نیستیم که حرفمونو گوش بده یقین نداریم حتماً اثر کنه حرفمون نه😒 این چه حرفیه! کجا شما یقین پیدا می کنی حتماً حرفت اثر داره❌ همینکه احتمال بدی بله شاید ۹۰ درصد به من بگه به تو چه احتمال ۹۰ درصد میدم حرفمو گوش نده این گناهکار بگه به تو چه فضول⁉️ یه ۱۰ درصد، ۵ درصد احتمال عقلایی میدیم آقا شایدم حالا حرفمونو گوش کرد یه وقت دیدی گوش کرد😉 همین احتمال کمی که میدی که شاید حرف ما رو گوش کنه وجوب میاره و شرط دوم هم در واقع برقرار میشه✅ احتمال تاثیر عزیزان حواسمون باشه به این معنی نیست که گناهکار اصلاح بشه⚠️
✍ذلت های پهلوی 🔻قسمت پنجم 🔸اوج وحشت از جنگ با عراق بلافاصله تیمسار نصیری را خواستم، گفتم دستم به دامنت ندانم کاری وزارت خارجه کار دستما ن می دهد می خواهیم با عراق جنگ کنیم و شاهنشاه امر دادند همه چیز آماده باشد. 📚کتاب یادداشت های علم، ج۱، ص۱۷۲ 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
ذلت های پهلوی 🔻قسمت ششم 🔸اوج ذلت در برابر عراق اما دعوای ما با عراقی ها روی خط تالوگ هست یعنی خط گود ترین مسیر شط العرب، نمی‌دانم اخیرا چه کسی آنها را تحریک کرده به کشتی هایی که عازم بنادر ایران هستند اجازه افراشتن پرچم ایران داده نمی‌شود بعلاوه بعضی کشتی‌ها را بررسی می‌کنند این وضع البته قابل تحمل نیست. 📚کتاب یادداشت های علم، ج۱، ص۱۷۲ 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
سلام. درد زیاده. از کجاش بگم!!؟؟؟ _________________________ سلام بزرگوار با افتخار شنونده حرف های شما هستیم، هرآنچه که با گفتنش آرام تر می شوید را بفرمایید.☺️
سالهای روایت نشده از حکومت امیر المؤمنین حضرت علی (ع) ↓ 🌺❄️🌸❄️🌺❄️ 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺❄️🌸❄️🌺❄️
🔅عقوبت بدحجابى 🌾چندى پيش در يكى از روزنامه هاى كثيرالانتشار نقل شده بود كه : 🌾در يكى از شهرستانها، مردى كه به ميهمانى رفته بود، بعد از خوردن ناهار، كه صاحبخانه براى كارى از منزل خارج شده بود، ضمن عمل منافى عفت با همسر ميزبان ، او را به قتل مى رساند. 🌾بعد از دستگيرى از قاتل مى پرسند: چرا اين عمل زشت را انجام دادى ؟ 🌾در جواب گفت : من شب گذشته در مجلس عروسى ، اين خانم را مشاهده كردم و ديگر نتوانستم خود را كنترل كنم و در نتيجه چنين تصميم گرفتم  🌾آثار گناه به انسان باز مى گردد(25). فرد قاتل قصاص مى شود، لكن چيزى كه باعث اين جنايت شده ، رعايت نكردن حجاب مقتول بوده است . 🌺🌸🌺🌸🌺🌸 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸
💠حکم تلاقی غسل جنابت با اذان صبح ✅اگر در ماه رمضان با اعتقاد به اینکه برای غسل جنابت وقت دارد، مشغول غسل شود و در این بین بفهمد که مقداری از غسل با اذان صبح همراه شده، روزه اش صحیح است. 📚رساله مصور ص 265 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋ ماهے ڪه در آن برڪٺ بسیار روان اسٺ ایامِ خوشِ خاطره سازِ رمضان اسٺ جز ڪرببلا در رمضان، نیسٺ دعایم آنجا حرم الله ترین شهر جهان است
دعای روزانه ماه مبارک رمضان🦋 ✨روز یازدهم
من هیچوقت چیزهایی که درباره تبعیض بین بچه ها میگن رو نتونستم درک کنم😐😐 تو خانواده ما هیچوقت تبعیض نبود😳 همه ما بچه ها برای پدرمون به یک اندازه بی اهمیت بودیم 😂😄😊 به نام خداوند مجیب سلام امام سجاد علیه السلام وَأعِنّي عَلى تَربِيَتِهِم و بِرِّهِم خدايا مرا در تربيت و نيكى به فرزندان يارى فرما صحيفة سجّاديّه ، ص 135 تربیت فرزندان و نیکی به آنها آنقدر مهم و ارزشمند است که امام سجاد در دعاهای خود از خداوند برای درست انجام دادن این وظیفه مهم و بزرگ یاری می طلبد ✍مشاور 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته، صبحتون به خیر و نیکی و متبرک به برکات الهی و منور به انوار ربوبی، در این صبح دل انگیز، تک تک لحظاتتون سرشار از آرامش و شادی 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ اَعْدائُهُمْ اَجْمَعینْ 🔴 سکوت و رضایت به انجام گناه یعنی شریک بودن در آن ❌ خداوند می‌فرماید نزدیک گناه نشوید «لا تَقْرَبُوا» (نساء/۴۳) چون اگر نزدیکش شدی آتش آن دامنت را می‌گیرد... به گناه ديگران هم اگر راضی بودی و خوشت آمد، یعنی تو هم در آن شریک هستی. قرآن می‌فرمايد «قَتَلْتُم‏» (بقره/۷۲) شما پيغمبرها را كشتيد، به چه كسی می‌گويد؟ به يهودی‌های زمان صدر اسلام که حی و حاضر بودند، در حالی که این جنایت صدها سال قبل اتفاق افتاده بود، و يهودی‌های زمان حضرت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، پيامبری را نكشته بودند، اجداد اينها كشته بودند. اما چون اينها هم راضی به آن جنایت بودند، در آن گناه شریکند، حتی اگر صدها سال پیش آن گناه اتفاق افتاده باشد. 🔸 ناقه‌ (شتر) حضرت صالح علیه السلام را يک نفر كشت، ولی قرآن می‌فرماید: «فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا» (شمس/۱۴) ﻭلی ﺑﻪ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﺍﻭ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻨﺪ ﻭ ﻧﺎﻗﻪ ﺭﺍ پی ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﮔﻨﺎﻫﺸﺎﻥ ﻋﺬﺍﺏ سختی ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻓﺮﻭ ﺭﻳﺨﺖ ﻭ ﻫﻤﻪ ﻗﻮم ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﺎک ﻳﻜﺴﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺳﺎﺧﺖ. 🔸 یک نفر ناقه را کشت، ولی همه قوم دچار عذاب الهی شدند و هلاک شدند، چون به این جنایت راضی بودند. 🔸«لا تَقْرَبُوا» نزدیک گناه نشوید و به گناه دیگران هم راضی نباشید. وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ✍️ حبیب‌الله یوسفی 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ⭕️اصلاح یک فکر رایج و غلط: می‌گویند پیشرفت اسلام با ثروت حضرت خديجه (سلام الله علیها) و شمشير حضرت امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) انجام گرفت... 🔻گاهى خود ما مسلمانان حرفهايى مى‏زنيم كه نه با تاريخ منطبق است و نه با قرآن، با حرفهاى دشمنها منطبق است، يعنى حرفى را كه یک جنبه‌اش درست است به گونه‏اى تعبير مى‏كنيم كه اسلحه به دست دشمن مى‏دهيم... 🔻مثل اينكه برخى مى‏ گويند اسلام با دو چيز پيش رفت: با مال خديجه و شمشير على، يعنى با زر و زور. اگر دينى با زر و زور پيش برود، آن چه دينى مى‌تواند باشد؟! 🔻آيا قرآن در یک جا دارد كه دين اسلام با زر و زور پيش رفت؟ آيا على عليه السلام یک جا گفت كه دين اسلام با زر و زور پيش رفت؟ 🔻شکی نیست كه مال حضرت خديجه به درد مسلمين خورد اما آيا مال ایشان صرف دعوت اسلام شد؟ يعنى حضرت خديجه پول زيادى داشت، آن پول را به كسى دادند و گفتند بيا مسلمان شو؟ آيا یک جا انسان در تاريخ چنين چيزى پيدا مى‏ كند؟ 🔻يا نه، در شرايطى كه مسلمين و حضرت پيامبر اكرم (صلوات الله علیه و آله) در نهايتْ درجه سختى و تحت فشار بودند، حضرت خديجه مال و ثروت خودش را در اختيار حضرت پيامبر گذاشت. 🔻... اگر مال حضرت خديجه نبود شايد فقر و تنگدستى مسلمين را از پا در مى‌آورد. آن مال خدمت كرد، اما نه خدمت رشوه دادن كه كسى را با پول مسلمان كرده باشد، بلكه خدمت به اين معنى كه مسلمانان گرسنه را نجات داد و مسلمانان با پول حضرت خديجه توانستند سدّ رمقى كنند. 🔻شمشير حضرت على بدون شک به اسلام خدمت كرد و اگر شمشير على نبود سرنوشت اسلام سرنوشت ديگرى بود، اما نه اينكه شمشير على رفت بالاى سر كسى ايستاد و گفت: يا بايد مسلمان بشوى يا گردنت را مى ‏زنم... بلكه در شرايطى كه شمشير دشمن آمده بود ريشه اسلام را نابود کند، على بود كه در مقابل دشمن ايستاد. 📚 مجموعه‏ آثاراستادشهيدمطهرى (سیری در سیره نبوی)، ج‏۱۶، ص۱۸۱-۱۸۰- با تلخیص و ویرایش جزئی 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا