eitaa logo
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
1.6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
5.8هزار ویدیو
172 فایل
🏵️ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد ناشناس: https://gkite.ir/es/nashenas1401 @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 امیر جهاد با نفس 🔻 رهبر انقلاب: «از اوایل انقلاب تا وقت شهادت، حقّاً و انصافاً جز خیر از این مرد [شهید صیادشیرازی] چیزی ندیدیم. آنچه در میدانهای جهاد از او بروز کرد، کارهای بزرگی بود؛ هم در میدان جنگ و هم بیرون از میدان جنگ. چیزی که مهمّ است، این است که یک نفر علاوه بر جنگ با دشمنان، در جهاد با نفس هم پیروز شود.» ۱۳۷۸/۰۲/۱۹ 🌷 انتشار به مناسبت ۲۱ فروردین سالروز شهادت شهید سپهبد علی صیاد شیرازی ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
Shahe-Najaf128.mp3
3.64M
نماهنگ سرود «شاه نجف» را گروه احلی من العسل تهران، با همراهی عبدالرضا هلالی اجرا می‌کند. نماهنگ این اثر عزاداری برای امیرالمومنین را همراه با قسمتی از اعمال شب قدر، به تصویر می‌کشد. شعر شاه نجف، به سازگاری توسل کردن به ائمه (ع) در شب قدر با مسئله «توحید» اشاره می‌کند.  ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
Ghadre-Ali128.mp3
4.2M
گروه سرود ثامن الائمه تهران با همکاری حوزه مقاومت بسیج قمربنی هاشم به مناسبت شهادت حضرت علی (ع) سرود “قدر علی” را تهیه و تولید کرده است. ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
#دختر_شینا قسمت سی و سوم دو تا کیسه نایلونی دادند دستم و دستور و ساعت مصرف داروها را گفتند و رفتند
قسمت سی و چهارم اصرار کردم: «نرو. تو هنوز حالت خوب نشده. بخیه هایت جوش نخورده. اگر زیاد حرکت کنی، بخیه هایت باز می شود.» قبول نکرد. گفت: «دلم برای بچه ها تنگ شده. می روم سری می زنم و زود برمی گردم.» صمد کسی نبود که بشود با اصرار و حرف، توی خانه نگهش داشت. وقتی می گفت می روم، می رفت. آن روز هم رفت و شب برگشت. کمی میوه و گوشت و خوراکی هم خریده بود. آن ها را داد به من و گفت: «قدم! باید بروم. شاید تا دو سه روز دیگر برنگردم. توی این چند وقتی که نبودم، کلی کار روی هم تلنبار شده. باید بروم به کارهای عقب افتاده ام برسم.» آن اوایل ما در همدان نه فامیلی داشتیم، نه دوست و آشنایی که با آن ها رفت و آمد کنیم. تنها تفریحم این بود که دست خدیجه را بگیرم، معصومه را بغل کنم و برای خرید تا سر کوچه بروم. گاهی، وقتی توی کوچه یا خیابان یکی از همسایه ها را می دیدم، بال درمی آوردم. می ایستادم و با او گرم تعریف می شدم. یک روز عصر، نان خریده بودم و داشتم برمی گشتم. زن های همسایه جلوی در خانه ای ایستاده بودند و با هم حرف می زدند. خیلی دلتنگ بودم. بعد از سلام و احوال پرسی تعارفشان کردم بیایند خانه ما. گفتم: «فرش می اندازم توی حیاط. چایی هم دم می کنم و با هم می خوریم.» قبول کردند. در همین موقع، مردی از ته کوچه بدوبدو آمد طرفمان. یک جارو زده بود زیر بغلش و چند تا کتاب هم گرفته بود دستش. از ما پرسید: «شما اهل روستای حاجی آباد هستید؟!» ما به هم نگاه کردیم و جواب دادیم: «نه.» مرد پرسید: «پس اهل کجا هستید؟!» صمد سفارش کرده بود، خیلی مواظب باشم. با هر کسی رفت و آمد نکنم و اطلاعات شخصی و خانوادگی هم به کسی ندهم. به همین خاطر حواسم جمع بود و چیزی نگفتم. مرد یک ریز می پرسید: «خانه تان کجاست؟! شوهرتان چه کاره است؟! اهل کدام روستایید؟!» من که وضع را این طور دیدم، کلید انداختم و در حیاط را باز کردم. یکی از زن ها گفت: «آقا شما که این همه سؤال دارید، چرا از ما می پرسید. اجازه بدهید من شوهرم را صدا کنم. حتماً او بهتر می تواند شما را راهنمایی کند.» مرد تا این حرف را شنید، بدون خداحافظی یا سؤال دیگری بدوبدو از پیش ما رفت. وقتی مرد از ما دور شد، زن همسایه گفت: «خانم ابراهیمی ! دیدی چطور حالش را گرفتم. الکی به او گفتم حاج آقامان خانه است. اتفاقاً هیچ کس خانه مان نیست.» یکی از زن ها گفت: «به نظر من این مرد دنبال حاج آقای شما می گشت. از طرف منافق ها آمده بود و می خواست شما را شناسایی کند تا انتقام آن منافق هایی را که حاج آقای شما دستگیرشان کرده بود بگیرد.» با شنیدن این حرف، دلهره به جانم افتاد. بیشتر دلواپسی ام برای صمد بود. می ترسیدم دوباره اتفاقی برایش بیفتد. مرد بدجوری همه را ترسانده بود. به همین خاطر همسایه ها به خانه ما نیامدند و رفتند. من هم در حیاط را سه قفله کردم. حتی درِ توی ساختمان را هم قفل کردم و یک چهارپایه گذاشتم پشت در. آن شب صمد خیلی زود آمد. آن وضع را که دید، پرسید: «این کارها چیه؟!» ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: «شما زن ها هم که چقدر ترسویید. چیزی نیست. بی خودی می ترسی.» بعد از شام، صمد لباسش را پوشید. پرسیدم: «کجا؟!» گفت: «می روم کمیته کار دارم. شاید چند روز نتوانم بیایم.» گریه ام گرفته بود. با التماس گفتم: «می شود نروی؟» با خونسردی گفت: «نه.» گفتم: «می ترسم. اگر نصف شب آن مرد و دار و دسته اش آمدند چه کار کنم؟!» صمد اول قضیه را به خنده گرفت؛ اما وقتی دید ترسیده ام، کُلت کمری اش را داد به من و گفت: «اگر مشکلی پیش آمد، از این استفاده کن.» بعد هم سر حوصله طرز استفاده از اسلحه را یادم داد و رفت. اسلحه را زیر بالش گذاشتم و با ترس و لرز خوابیدم. نیمه های شب بود که با صدایی از خواب پریدم. یک نفر داشت در می زد. اسلحه را برداشتم و رفتم توی حیاط. هر چقدر از پشت در گفتم: «کیه؟» کسی جواب نداد. دوباره با ترس و لرز آمدم توی اتاق که در زدند. مانده بودم چه کار کنم. مثل قبل ایستادم پشت در و چند بار گفتم: «کیه؟!» این بار هم کسی جواب نداد. چند بار این اتفاق تکرار شد. یعنی تا می رسیدم توی اتاق، صدای زنگ در بلند می شد و وقتی می رفتم پشت در کسی جواب نمی داد. دیگر مطمئن شده بودم یک نفر می خواهد ما را اذیت کند. از ترس تمام چراغ ها را روشن کردم. بار آخری که صدای زنگ آمد، رفتم روی پشت بام و همان طور که صمد یادم داده بود اسلحه را آماده کردم. دو مرد وسط کوچه ایستاده بودند و با هم حرف می زدند. حتماً خودشان بودند. اسلحه را گرفتم روبه رویشان که یک دفعه متوجه شدم یکی از مردها، همسایه این طرفی مان، آقای عسگری، است که خانمش پا به ماه بود. آن قدر خوشحال شدم که از همان بالای پشت بام صدایش کردم وگفتم: «آقای عسگری شمایید؟!» بعد دویدم و در را باز کردم. آقای عسگری، که مرد محجوب و سربه زیری بود، عادت داشت وقتی زنگ می زد، چند قدمی از در فاصله می گرفت.
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
وجه پنجم این هست که مراجع اینا رو فرمودن مراجع بزرگوار تقلید در استفتائات که ما انجام دادیم.⬇️ می ف
و وجه دیگری که باز مراجع تقلید فرمودند، ششمین وجه از انواع احتمال تاثیر این است😅 که میگن آقا فرض کن نه در آینده اثر ،کنه نه در سایرین اثر میکنه نه در کاهش گناه، نه گناه رو به خفا ببره، نه گناه رو به تاخیر بندازه⁉️ لذت گناه رو که در کام گناهکار تلخ میکنه گناه رو براش تلخ کنه باعث بشه با خیال راحت گناه نکنه، این که دیگه هست✅⚠️ لذا مقام معظم رهبری در جمله ی بسیار شیوایی فرمودند که برخی گفته اند امر به معروف باید احتمال تاثیر داشته باشه من میگویم احتمال تاثیر همه جا قطعیست برای مردم عزیزان حرف اثر داره✅⚠️ این شرط دوم پس احتمال تاثیر تمام.
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
💠قصه من و خدا تا حالا شده تو زندگی با خدا حرف بزنی؟ چجوری باهاش حرف زدی؟ احساس ناآرامی داری میدونی
میدونی رفیق روش حرف زدن با خدا رو بهمون درست یاد ندادن، روشی که درونش حس کنی خدا همیشه کنارته مثل یه رفیق همراهته. دعای کمیل رو خوندی، جوشن کبیر، مناجات شعبانیه، صحیفه سجادیه از آقا امام سجاد 🌱 رفیق این معنی این دعاها رو بخون تا بتونی با خدا به شیوه ائمه حرف بزنی اینجوری که ساعت ها ائمه از حرف زدن با خدا خسته نمیشدن. بیایم به شیوه ائمه با خدا حرف بزنیم ببینیم چه حس شیرین و قشنگی داره🥰 رفیق امتحانش کن 😉
هدایت شده از ملکوتی
سلام دوستان بچه چهل روزه یکی از دوستام را امشب دکترها جواب کردن میشه لطف کنید تو ختم یاسینی که براش گرفتیم همراهیمون کنید؟
📣📣📣📣📣فـــــــوری و مــهــم❌ ✅ کاش توانایی داشتم که به کل مردم مومن و انقلابی ایران این بنر رو میفرستادم!👍 🔹 شرکت در این کارگاه از واجباته💯 💡پـــاسخ به تـــمــامی شبهات روز در مورد امــر به معروف و نهی از منکر(جلسه دوم) 🔴کـــاملا رایگان ✅ سه شنبه ۲۲ فروردین ⏰ ساعت ۱۲:۳٠ الی ۱۴ 🔰لینک پخش زنده ایتا🔰 https://eitaa.com/joinchat/3518955713C6b2bc116ef 💥اگر مایل هستید که هنگام شروع جلسه برایتان پیامک یادآوری ارسال بشود، همین الان عدد «۲» را به سامانه پیامکی 3000493040 ارسال نمایید حتما لینک رو برای بچه مذهبی ها بفرستید ❤ به آمرین بپیوندید
💠روزه گرفتن در امتحانات و ایام تحصیلی 💬آیا به خاطر امتحانات و درس خواندن می توان روزه نگرفت؟ ✅ پاسخ: صرف داشتن امتحان مجوّز ترک روزه نیست و در صورتی که روزه نگیرید معصیت کرده‌اید و باید قضای روزه ها را و نیز کفاره آن را انجام دهید. 🔹نکته: این شخص می تواند از شب قبل قصد سفر کرده پس از اذان صبح به قصد سفر از شهر خارج شود و پس از حد ترخص، مجاز به افطار روزه است، ولی حداقل باید 20/5 کیلومتر(طبق نظر آیت الله خامنه ای) از شهر دور شود و دوباره برگردد تا مسافرت شرعی محقق شود. --------------------- کتاب «آموزش مصور احکام» مطابق با فتاوای آیت الله العظمی خامنه ای، احکام عبادات، بخش روزه، ص 353. ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷 آیه ی روز اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم ✨🔸وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ 🔹و خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری می‌کند؛ خداوند قوی و شکست ناپذیر است. 📗سوره حج قسمتی از آیه٤٠
دعای روزانه ماه مبارک رمضان🦋 ✨روز بیستم