eitaa logo
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
1.6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
5.8هزار ویدیو
172 فایل
🏵️ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد ناشناس: https://gkite.ir/es/nashenas1401 @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
#دختر_شینا قسمت چهل و ششم تمام دلخوشی ام این بود که، هست و سالم است. این برایم کافی بود. حالا جنگ
قسمت چهل و هفتم وقتی فردا و پس فردا آمد و صمد نیامد، طعنه و کنایه ها هم شروع شد: «طفلک قدم! مثلاً پسر آورده!» ـ عجب شوهر بی خیالی. ـ بیچاره قدم، حالا با سه تا بچه چطور برگردد سر خانه و زندگی اش. . آخر به این هم می گویند شوهر! این حرف ها را شینا هم می شنید و بیشتر به من محبت می کرد. شاید به همین خاطر بود که گفت: «اگر آقا صمد خودش آمد که چه بهتر؛ وگرنه خودم برای نوه ام هفتم می گیرم و مهمانی می دهم.» از بس به در نگاه کرده و انتظار کشیده بودم، کم طاقت شده بودم. تا کسی حرفی می زد، زود می رنجیدم و می زدم زیر گریه. هفتم هم گذشت و صمد نیامد. روز نهم بود. مادرم گفت: «من دیگر صبر نمی کنم. می روم و مهمان ها را دعوت می کنم. اگر شوهرت آمد، خوش آمد!» صبح روز دهم، شینا بلند شد و با خواهرها و زن داداش هایم مشغول پخت و پز و تدارک ناهار شد. نزدیک ظهر بود. یکی از بچه ها از توی کوچه فریاد زد: «آقا صمد آمد.» داشتم بچه را شیر می دادم. گذاشتمش زمین و چادری بستم کمرم و چیزی انداختم روی سرم و از پلّه های بلند به سختی پایین آمدم. حیاط شلوغ بود. خواهرم جلو آمد و گفت: «دختر چرا این طوری آمدی بیرون. مثلاً تو زائویی.» بعد هم چادرش را درآورد و سرم کرد. خوب نمی توانستم راه بروم. آرام آرام خودم را رساندم توی کوچه. مردی داشت از سر کوچه می آمد. لباس سپاه پوشیده بود و کوله ای سر دوشش بود؛ ریشو و خاک آلوده؛ اما صمد نبود. با این حال، تا وسط کوچه رفتم. از دوستان صمد بود. با خجالت سلام و علیکی کردم و احوال صمد را پرسیدم. گفت: «خوب است. فکر نکنم به این زودی ها بیاید. عملیات داریم. من هم آمده ام سری به ننه ام بزنم. پیغام داده اند حالش خیلی بد است. فردا برمی گردم.» انگار آب سردی سرم ریختند، تنم شروع کرد به لرزیدن. دست ها و پاهایم بی حس شد. به دیوار تکیه دادم و آن قدر ایستادم تا مرد از کوچه عبور کرد و رفت. شینا و خواهرهایم توی کوچه آمده بودند تا از صمد مژدگانی بگیرند. مرا که با آن حال و روز دیدند، زیر بغلم را گرفتند و بردند توی اتاق. توی رختخواب دراز کشیدم. تمام تنم می لرزید. شینا آب قند برایم درست کرد و لحاف را رویم کشید. سرم را زیر لحاف کشیدم. بغض راه گلویم را بسته بود. خودم را به خواب زدم. می دانستم شینا هنوز بالای سرم نشسته و دارد ریزریز برایم اشک می ریزد. نمی خواستم گریه کنم. آن روز مهمانی پسرم بود. نباید مهمانی اش را به هم می زدم. سر ظهر مهمان ها یکی یکی از راه رسیدند. زن ها توی اتاق مهمان خانه نشستند و مردها هم رفتند توی یکی دیگر از اتاق ها. بعد از ناهار خواهرم آمد و بچه را از بغلم گرفت و برد برایش اسم بگذارند. اسمش را حاج ابراهیم آقا، پدربزرگ صمد، گذاشت مهدی. خودش هم اذان و اقامه را در گوش مهدی گفت. بعدازظهر مردها خداحافظی کردند و رفتند. مرداد ماه بود و فصل کشت و کار. اما زن ها تا عصر ماندند. زن برادرها و خواهرها رفتند توی حیاط و ظرف ها را شستند و میوه ها را توی دیس های بزرگ چیدند. مهدی کنارم خوابیده بود. سر تعریف زن ها باز شده بود، من هنوز چشمم به در بود و امیدوار بودم در باز شود و لحظة آخر مهمانی پسرم، صمد از راه برسد.
ذلت های پهلوی 🔻قسمت نوزدهم 🔸مخالفت مصدق با قرارداد نفتی رضا شاه روزی در مجلس به قرارداد نفت که در زمان رضا شاه تجدید شده بود به وسیله دکتر مصدق حمله شد تقی زاده که در آن تاریخ وزیر مالی بود به جای آنکه به پاخیزذ و مردانه از رضا شاه دفاع کند بلند شد و گفت من تقصیر نداشتم زیرا آلت دست بودم در آن تاریخ دیکتاتوری من چه می توانستم بکنم. 📚کتاب یادداشت های علم، ج۱، ص۳۶۵ 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
✍ذلت های پهلوی 🔻قسمت بیستم 🔸در زمان شاه اصلا کرایه ها بالا نمی رفت! به خاطر اضافه کردن خطوط کمربندی اتوبوسرانی یک دفعه ترتیب کار را طوری دادند که کرایه اتوبوس سه برابر افزایش پیدا کرد تمام مردم ناراحت شدند در نتیجه دانشگاه ها اعتصاب کردند و به آشوب پرداختند و شروع به شکستن درب و پنجره اتوبوس ها نمودند. 📚کتاب یادداشت های علم، ج۱، ص۳۸۴ 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
‼️ استفاده شخصی از اینترنت محل کار 🔷 آیا استفاده از اینترنت محل کار برای کار شخصی جایز است؟ ✅ ج: استفاده شخصی، جایز نیست و موجب ضمان است؛ مگر آن که با اذن مسئولی باشد که شرعا و قانونا چنین حقی دارد. 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
بسمه تعالی اصل شانزدهم: از آن جا که زبان قرآن و علوم و معارف اسلامی عربی ‌است و ادبیات فارسی کاملاً
بسمه تعالی اصل هفدهم: مبدأ تاریخ رسمی کشور، هجرت پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله وسلم‌) است و تاریخ هجری شمسی و هجری قمری هردو معتبر است اما مبنای کار ادارات دولتی هجری شمسی است‌. تعطیل رسمی هفتگی روز جمعه است‌.
گرفته از مطبت نوبت شفا، شاعر مپیچ غیرِ حرم نسخه ی گداها را ❤️ 🌱 🌙
❣ ☀️السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ...✋ 🌸سلام بر تو ای نور خداوند که هدایت یافتگان به مدد آن ، راه را از بیراهه می شناسند و مومنان به یمن آن نجات می‌یابند...
تو این اوضاع بی پولی خودمو انداختم جلو پراید که یکم دیه بگیرم😬 حالا من هیچی م نشده پرایده داغون شده😫😂😂 ببین بخاطر بی پولی مجبور ب چه کارایی میشیم😂😂 به نام خدای خالق ثروت سلام پیامبر رحمت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله کادَ الْفَقْرُ أنْ یَکُونَ کُفْراً نزدیک است که فقر انسان را به مرحله کفر برساند (کافى، ج 2، ص 307) همه باید برای رفع فقری که ممکن است انسان را تا مرحله کفر ساقط کند تلاش کنیم. رفع فقر هم از خویش و هم از دیگران. ‌ ✍مشاور 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ اَعْدائُهُمْ اَجْمَعینْ ⛔️ خیانت در قرآن ❌ آدمی که خیانت می‌کند، تا آخر عمر عذاب وجدان دارد، در احادیث آمده است که اگر کسی می‌خواهد بفهمد مؤمن است یا منافق، ببیند بعد از سالها که یاد گناهش می‌افتد، خجالت می‌‌کشد یا نه، اگر عذاب وجدان گرفت و ناراحت شد مؤمن است، ولی اگر ناراحت نشد منافق است، اگر یک وقت گناهان قدیم یاد شما افتاد، علامت این است که هنوز ایمان در شما هست، اگر گناهان گذشته را فراموش کردید علامت نفاق است... مؤمن بخاطر گناهانی که در گذشته مرتکب شده عذاب وجدان دارد، با خود می‌گوید چرا این کار را کردم، گناه و خیانت باعث می‌شود که انسان تا آخر عمر عذاب وجدان داشته باشد... ❌ چرا بعضی‌ها خیانت می‌کنند؟ قرآن می‌فرماید برای رسیدن به دنیا «وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا» (بقره/۴۱) به خاطر یک لقمه نان... در صورتی که خداوند ضامن روزی همه خلائق است، قرآن می‌فرماید هر چه نقش بازی کنی، هر چه به مردم حقه بزنی، تو را رسوا می‌کنم «وَ اللّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُون‏» (بقره/ ۷۲) یعنی خدا خارج می‌‌کند، چه چیزی را خارج می‌‌کند؟ «ما كُنْتُمْ تَكْتُمُون‏» هرچه کتمان کردی، هرچه پنهان کردی... فکر نکنید که آدمهای کلاهبردار فقط سر من و شما کلاه می‌گذارند، اینها اگر زورشان برسد پیامبر خدا را هم فریب می‌‌دهند «وَ إِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ‏ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ» (انفال/۶۲) «یخدعوک» ای پیامبر تو را هم می‌خواهند فریب بدهند... 🔸 حدیث داریم سه چیز است هر کس دارد منافق است گر چه نماز بخواند و روزه هم بگیرد، اول: کسی که یک چیزی به او می‌سپاری خیانت می‌کند. دوم: حرف می‌زند، دروغ می‌گوید، سوم: وعده می‌دهد و خلاف می‌کند. به وعده‌اش عمل نمی‌کند. عمل نکردن به وعده، خیانت به امانت، دروغ در گفتار، اینها علامت منافق است. گرچه طرف اهل نماز و روزه باشد. وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ✍️ حبیب‌الله یوسفی 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺