eitaa logo
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
1.7هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
5.6هزار ویدیو
170 فایل
🏵️ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد ناشناس: https://gkite.ir/es/nashenas1401 @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
Part05_قرارگاه محمود.mp3
13.73M
📗کتاب صوتی فصل 5⃣ "حافظان امنیت "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ده فرمان مهم وزیبا از علی بن موسی الرضا علیه السلام❣ 1⃣فرمان اول: در خوشحال کردن مردم بسیار بکوشید تا در قیامت خدا خوشحال تان کند. 2⃣فرمان دوم: تا می توانید سکوت اختیار کنید که سکوت موجب محبت می شود و راهنمای هر خیری است. 3⃣فرمان سوم: در خواندن سوره حمد استمرار بورزید که جمیع خیردرامور دنیا و آخرت درآن گرد آمده است. 4⃣ فرمان چهارم: به روزی اندک خدا راضی باشید تا خدا نیز از عمل کم شما راضی باشد. 5⃣فرمان پنجم: در برقرار کردن صله رحم ثابت قدم باشید که بهترین نوع آن خودداری از آزار خویشاوندان است. 6⃣فرمان ششم: به کسی که از خدا نمی ترسد امید نداشته باشید که نه تعهد دارد، نه نجابت و نه کرم. 7⃣فرمان هفتم: بسیار احسان کنید که خداوند در قیامت یک نصفه خرما را مانند کوه احد بزرگ می کند. 8⃣فرمان هشتم: حق الناس را رعایت کنید که دوستی محمدوآل محمد بدون آن پذیرفته نیست. 9⃣فرمان نهم: ازبخششی که زیانش برای تو بیش از سودی است که به دیگران میرسد، حذر کن. 🔟فرمان دهم: بسیارمراقب کردار خودباشید تا مورد تهمت واتهام قرار نگیرید،که در آن صورت حق ملامت نخواهید داشت. 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
غیبت مجاز: پيامبر اكرم صلّی‌اللّه علیه و آله فرمودند: كسى كه بدون عذر با مسلمانان در مسجد نماز نمىخواند نمازش كامل و مفيد نيست، و غيبت جايز نيست مگر از كسى كه از جماعت ما مسلمانان كناره‌گيرى كند و نماز را در خانه‌اش بخواند، و كسى كه از جمع مسلمانان كناره‌گيرى كند عدالتش ساقط مىشود. ﴿وسایل الشيعه ۵: ۳۹۴ ح۱۳﴾ 📚 برگرفته از کتاب «چهل حدیث غیبت»، تألیف استاد محمود شریفی 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🌷 العبد محمدتقی بهجت: در خلوتمان با خدا، تضرعاتمان، توبه‌مان، نمازهایمان، عباداتمان، مخصوصاً دعای شریف«عظم‌البلاء و برح‌الخفا» را بخوانیم؛ از خدا بخواهیم برساند صاحب کار را؛ با او باشیم. حالا اگر رساند که رساند، دور نرویم از کنار او، از رضای او دور نرویم. او می‌بیند، او می‌داند حرف‌هایی که ما به همدیگر می‌زنیم. 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🪴﷽🪴 ❤️تنگی قلب برابر است با تنگی قبر ✅طبق فرمول، «نفس ما قبر ماست و قبر ما نفس ماست» ما همین الان در قبرمان هستیم. 👌تمام حیثیت یک جنین، همانی است که در رحم دارد و با خودش به قبرش که دنیاست می‌آورد. ✅ جنین از رحم وفات می‌کند به قبرش که دنیاست. ما بعد از مدتی که در رحم دنیا بودیم، با یک وفات دیگر، به قبر بعدی مان یعنی برزخ انتقال می یابیم. ❌هر کس قبرش تنگ باشد، کسی است که در دنیا دلش کوچکتر و تنگ­تر بوده و فشار زیادی به دلش آمده است. ما باید برای اینکه آن فشار را احساس نکنیم، باید کاری کنیم که قلبمان در اینجا در تنگی و فشار نباشد. ✳️یکی از راهکارهای برداشتن فشار و تنگی از روی قلب، این بود که در زندگی سخت نگیریم و سخت گیری ها را برداریم. چون هر وقت سخت­گیری هست، اولین کسی که در سخت­گیری به او فشار می‌آید، خود ما هستیم. در واقع ما داریم به خودمان سخت می‌گیریم و این سختی را به دیگران هم منتقل می‌کنیم. 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ⭕️ بازگشت به قرآن 🔻 حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره قرآن فرمود: قرآن در نزد خداوند و در پيشگاه حقيقت وساطت مى‌كند و پذيرفته مى‌شود و نسبت به بعضى كه به او جفا كرده‌اند شکایت مى‏ كند و مورد قبول واقع مى‏‌شود. 🔻هم نسل قديم و هم نسل جديد به قرآن جفا كردند و مى ‏كنند. اول نسل قديم جفا كرد كه حالا نسل جديد جفا مى‏ كند. 🔻در رهبرى نسل جوان، بيش از هر چيز دو كار بايد انجام شود: 1️⃣ يكى بايد درد اين نسل را شناخت و آنگاه در فكر درمان و چاره شد. بدون شناختن درد اين نسل هرگونه اقدامى بى‏ مورد است. 2️⃣ ديگر اينكه نسل كهن بايد اول خود را اصلاح كند. 🔻نسل كهن از بزرگترين گناه خود بايد توبه كند و آن مهجور قرار دادن قرآن است. 🔻همه بايد به قرآن بازگرديم و قرآن را پيشاپيش خود قرار دهيم و در زير سايه قرآن به سوى سعادت و كمال حركت كنيم. 🔻قرآن مقياس و معيار همه منابع ديگر است. ما حديث و سنت را بايد با معيار قرآن بسنجيم تا اگر با قرآن مطابق بود بپذيريم وگرنه نپذيريم. 🔻معتبرترين و مقدس‏ترين منابع ما، بعد از قرآن، در حديث، كتب اربعه است، يعنى‏: كافى، من لا يحضره الفقيه، تهذيب، استبصار. و در خطب: نهج البلاغه‏ و در ادعيه: صحيفه سجاديه‏ است. 🔻اما همه اينها فرع بر قرآنند و به اندازه قرآن قطعيت صدور ندارند؛ 🔻يعنى حديث«‏كافى» آن قدر مى‌تواند معتبر باشد كه با قرآن منطبق باشد و با تعليمات آن موافق بوده و اختلاف نداشته باشد. 🔻 حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام می‌فرمودند: احاديث ما را بر قرآن عرضه بداريد، اگر بر قرآن منطبق نبود بدانيد كه ساختگى و جعلى است و آن را به ما بسته‏ اند؛ ما چيزى خلاف قرآن نمى‏ گوييم. 📚 مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (آشنايى با قرآن(۵ - ۱)، ج‏۲۶، ص: ۲۵-۲۶ با تلخیص و ویرایش 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🎙برنامه سخنرانی استاد و استاد
🤔احساس میکنم عده‌ای حتی ابتدائی ترین نکات را هم نمیدانند یا به آن توجه نمیکنند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 فکر کن بعد جواب بده 🟢 آیا برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه تا بحال هزینه کردی⁉️ ❌سه دقیقه وقت بزار کلیپ بالا رو ببین ✨ سلامتی و تعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عجل الله صلوات 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
سلیمانی میگفت: ما اومدیم خدمت کنیم؛ حالا این وسط شهید هم شدیم فدا سر اسلام... ❤️ 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
#دختر_شینا قسمت چهل و هشتم مهدی شده بود یک بچة تپل مپل چهل روزه. تازه یاد گرفته بود بخندد. خدیجه
قسمت چهل و نهم اگر آن ها نباشند، تو به این راحتی می توانی بچه ات را بغل بگیری و شیر بدهی؟!» از صدای صمد مهدی که داشت خوابش می برد، بیدار شده بود و گریه می کرد. او را از بغلم گرفت، بوسید و گفت: «اگر دیر آمدم، ببخش بابا جان. عملیات داشتیم.» خواهرم آمد توی اتاق گفت: «آقا صمد! مژدگانی بده، این دفعه بچه پسر است.» صمد خندید و گفت: «مژدگانی می دهم؛ اما نه به خاطر اینکه بچه پسر است. به این خاطر که الحمدلله، هم قدم و هم بچه ها صحیح و سلامت اند.» بعد مهدی را داد به من و رفت طرف خدیجه و معصومه. آن ها را بغل گرفت و گفت: «به خدا یک تار موی این دو تا را نمی دهم به صد تا پسر. فقط از این خوشحالم که بعد از من سایة یک مرد روی سر قدم و دخترها هست.» لب گزیدم. خواهرم با ناراحتی گفت: «آقا صمد! دور از جان، چرا حرف خیر نمی زنید.» صمد خندید و گفت: «حالا اسم پسرم چی هست؟!» معصومه و خدیجه آمدند کنار مهدی نشستند او را بوسیدند و گفتند: «داداس مهدی.» چهار پنج روزی قایش ماندیم. روزهای خوبی بود. مثل همیشه با هم می رفتیم مهمانی. ناهار خانة این خواهر بودیم و شام خانة آن برادر. با اینکه قبل از آمدن صمد، موقع ولیمه مهدی، همة فامیل ها را دیده بودم؛ اما مهمانی رفتن با صمد طور دیگری بود.همه با عزت و احترام بیشتری با من و بچه ها رفتار می کردند. مهمانی ها رسمی تر برگزار می شد. این را می شد حتی از ظروف چینی و قاشق های استیل و نو فهمید. روز پنجم صمد گفت: «وسایلت را جمع کن برویم خانة خودمان.» آمدیم همدان. چند ماه بود خانه را گذاشته و رفته بودم. گرد و خاک همه جا را گرفته بود. تا عصر مشغول گردگیری و رُفت و روب شدم. شب صمد خوشحال و خندان آمد. کلیدی گذاشت توی دستم و گفت: «این هم کلید خانة خودمان.» از خوشحالی کلید را بوسیدم. صمد نگاهم می کرد و می خندید. گفت: «خانه آماده است. فردا صبح می توانیم اسباب کشی کنیم.» فردا صبح رفتیم خانة خودمان. کمی اسباب و اثاثیه هم بردیم. خانة قشنگی بود. دو اتاق خواب داشت و یک هال کوچک و آشپزخانه. دستشویی بیرون بود سر راه پله ها؛ جلوی در ورودی. امّا حمام توی هال بود. از شادی روی پایم بند نبودم. موکت کوچکی انداختم توی حیاط و بچه ها را رویش نشاندم. جارو را برداشتم و شروع کردم به تمیز کردن. خانه تازه از دست کارگر و بنا درآمده بود و کثیف بود. با کمک هم تا ظهر شیشه ها را تمیز کردیم و کف آشپزخانه و هال و اتاق ها را جارو کردیم. عصر آقا شمس الله و خانمش هم آمدند. صمد رفت و با کمک چند نفر از دوست هایش اسباب و اثاثیة مختصری را که داشتیم آوردند و ریختند وسط هال. تا نصف شب وسایل را چیدیم.این خانه از خانه های قبلی بزرگ تر بود. مانده بودم تنها فرشمان را کجا بیندازیم. صمد گفت: «ناراحت نباش. فردا همة خانه را موکت می کنم.» فردا صبح زود، بلند شدم و شروع کردم به تمیز کردن و مرتب کردن خانه. خانم آقا شمس الله هم کمکم بود. تا عصر کارها تمام شده بود و همه چیز سر جایش چیده شده بود. عصر سماور را روشن کردم. چای را دم کردم و با یک سینی چای رفتم توی حیاط. صمد داشت حیاط را آب و جارو می کرد. موکت کوچکی انداخته بودیم کنار باغچه. بچه ها توی حیاط بازی می کردند. نشستیم به تعریف و چای خوردن. کمی که گذشت، صمد بلند شد رفت توی اتاق لباس پوشید و آمد و گفت: «من دیگر باید بروم.» پرسیدم: «کجا؟!» گفت: «منطقه.» با ناراحتی گفتم: «به این زودی.» خندید و گفت: «خانم! خوش گذشته. یک هفته است آمده ام. من آمده بودم یکی، دو روزه برگردم. فقط به خاطر این خانه ماندم. الحمدلله خیالم از طرف خانه هم راحت شد. اگر برنگشتم، سقفی بالای سرتان هست.» خواستم حرف را عوض کنم، گفتم: «کی برمی گردی؟!» سرش را رو به آسمان گرفت و گفت: «کی اش را خدا می داند. اگر خدا خواست، برمی گردم. اگر هم برنگشتم، جان تو و جان بچه ها.» داشت بند پوتین هایش را می بست. مثل همیشه بالای سرش ایستاده بودم. زن برادرش را صدا کرد و گفت: «خانم! شما هم حلال کنید. این چندروزه خیلی زحمت ما را کشیدید.» تا سر کوچه با او رفتم. شب شده بود. کوچه تاریک و سوت و کور بود. کمی که رفت، دیگر توی تاریکی ندیدمش. یک ماهی می شد رفته بود. من با خانة جدید و مهدی سرگرم بودم. خانه های توی کوچه یکی یکی از دست کارگر و بنا در می آمد و همسایه ها ی جدیدتری پیدا می کردیم. آن روز رفته بودم خانه همسایه ای که تازه خانه شان را تحویل گرفته بودند، برای منزل مبارکی، که خدیجه آمد سراغم و گفت: «مامان بیا عمو تلفن زده کارت دارد.» مهدی را بغل گرفتم و نفهمیدم چطور خداحافظی کردم و رفتم خانة همسایة دیوار به دیوارمان. آن ها تنها کسانی بودند که در آن کوچه تلفن داشتند. برادرشوهرم پشت تلفن بود. گفت: «من و صمد داریم عصر می آییم همدان. می خواستم خبر داده باشم.» خیلی عجیب بود. هیچ وقت صمد قبل از آمدنش به ما خبر نمی داد. دل شوره بدی گرفته بودم. آمدم خانه.
✍ذلت های پهلوی 🔻قسمت بیست و سوم 🔸 عجز و ناله ایران در برابر آمریکا صبح شرفیاب شدم شاهنشاه فوق العاده نگران وضعیت اردن بودند فرمایشاتی فرمودند که به سفیر آمریکا بگویم آیا با از این اندازه درهم برهم باید وضع دفاعی ما طوری باشد که فقط برای هشت روز جنگ مهمات داشته باشیم آخر ما که از شما چیزی و کمکی نمی خواهیم می گوییم نفت ما را ببرید و پول ما را بدهید که در راه منافع مشترک و دفاع مشترک خرج بکنیم از این هم مضایقه دارید؟ 📚کتاب یادداشت های علم، ج۲، ص۱۰۷ 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
✍ذلت های پهلوی 🔻قسمت بیست و چهارم 🔸اوج آزادی بیان در زمان پهلوی دانشگاه های کشور شلوغ شده بود من به شاه عرض کردم غرغر کردن حق مسلم مردم است فرمودند صحیح است ولی این غرغر نیست این خیانت به کشور است باری شاهنشاه دستور دادند دانشگاه تهران بسته شد. 📚کتاب یادداشت های علم، ج۲، ص۱۴۵ 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
💠 پرداخت کفاره بصورت نقدی به نانو 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🌷 رهبر معظم انقلاب(حفظه‌الله)شهادت حجت‌الاسلام عباسعلی سلیمانی را تسلیت گفتند . متن پیام به شرح زیر است: بسم الله الرّحمن الرّحیم حادثه‌ی سوء قصد به مرحوم حجت‌الاسلام آقای حاج شیخ عباسعلی سلیمانی رحمةالله علیه را که به شهادت ایشان منتهی شد به خانواده‌‌ی گرامی و دوستان و علاقمندان آن مرحوم تسلیت عرض میکنم. ایشان عضو مجلس خبرگان و سالها امام جمعه‌ی زاهدان و کاشان و همواره در خدمت نظام جمهوری اسلامی بودند. از خداوند متعال علوّ درجات و قبول خدمات آن مرحوم را مسألت میکنم. سیّدعلی خامنه‌ای ۱۴۰۲/۰۲/۰۷
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
بسمه تعالی اصل هفدهم: مبدأ تاریخ رسمی کشور، هجرت پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله وسلم‌) است و تار
بسمه تعالی اصل هجدهم: پرچم رسمی ایران به رنگ‌های سبز و سفید و سرخ با علامت مخصوص جمهوری اسلامی و شعار «الله اکبر» است.
❤️ کربلایی نیستم‌ امّـٰا شمـٰا شـٰاهد بـٰاش‌ که هر دعـٰایی کردم‌‌ اول‌ کربلا را خواستم. 🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گَشته ام یارب چو مجنون واله وبیمار دوست میکُشد آخر مرا این حسرت دیدار دوست آنقَدَر چشم انتظاری میکِشم در راه او تا شوم شب زنده دار و عاشق بیدار دوست عاشقِ رویش منم افتادهٔ کویش منم داده ام دل را زِکَف کِی میشوم دلدار دوست صاحب عصر و زمان است و ولیکَن غائب است مانده ام یا للعجب در حکمت اسرار دوست سلام بر عاشقان مهدی عجل الله صبحتون مهدوی
🌴 حدیث صبحگاهی
کارشناسان طنز خواب بودند خودم کشف کردم که انسانهایی که بیشتر عمر می کنند دیرتر می میرند😊😁😌😅 به نام خدای خالق زیباییهای دنیا سلام امام رضا علیه السلام لَیسَ مِنّا مَن تَرَکَ دُنیاهُ لِدِینِهِ و دِینَهُ لِدُنیاهُ از ما نیست آن که دنیاى خود را براى دینش و دین خود را براى دنیایش ترک کند. بحار الأنوار، ج ۷۸، ص ۳۴۶ آموزه های دینی ما برای دنیا شأن زیادی قائل است همانطور که برای آخرت و ترک هر کدام به نفع دیگری را نیز جایز نمی داند. هر کدام در جای خود مهمند. در زمانهای قدیم باید به برخی توصیه میشد که بخاطر دین از دنیا نگذرد و استفاده لازم از دنیا را نیز ببرد ولی حالا باید به برخی توصیه کنیم که بخاطر دنیا از دین و آخرت خود گذشت نکن سرای آخرت سرای باقی و همیشگی است. ✍مشاور 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🌹شیرودی در کنار هیلکوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال می‌کردند. ♦️خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام می جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت است. 🌹8 اردیبهشت سالروز شهادت /شادی روحش صلوات 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
﷽ 🌹 مدهوشم از این عطرِ پراکندۀ سیب ... این است همان رایحۀ روح‌ قریب ... گفتم: که شبِ فراق طولانی شد ... گفتند: بخوان «اَلَیسَ صُبحُ بِقَریب»... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ اَعْدائُهُمْ اَجْمَعینْ ⛔️ بازار دنیا ❌ در قرآن از تجارت، خسارت، ثمن بخس، فروشنده و خریدار صحبت شده، در جهان بینی اسلامی كل جهان بازار است، در این بازار فقط دو نفر خریدار وجود دارد، اولین خریدار خداست و دومین ابلیس، اما همه انسانها فروشنده هستند، اجناس موجود در این بازار جان و اموال و عبادت انسانها است، به چه قیمتی؟ به قیمت بهشت یا جهنم، تمام قرآن حرفش همین است... 🔸 قرآن می‌گوید در این بازار اگر می‌خواهید به سمت خدا بیائید باید از شیطان دوری كنید، می‌گوید مراقب باش ارزان خودت را نفروشی، تقوا داشته باش... 🔸 در بازار دنیایی فروشنده وقتی می‌خواهد اجناسش را بفروشد آنها را جلوه می‌دهد، جنس را می‌گذارد پشت شیشه مغازه و به آن نور می‌تاباند، میوه فروش میوه‌هایش را برق می‌اندازد، این کارها را می‌کند تا برای مردم جذاب باشد و بخرند، اما تنها كسی كه جنس بد به او می‌فروشیم خداست، بسیار بد نماز می‌خوانیم، در نماز حواسمان همه جا هست غیر از خدا، در نماز خربزه می‌خریم و می‌فروشیم... 🔹 «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنْ الْمُؤْمِنِینَ» (توبه/۱۱۱) خدا مشتری است، جنس را از مؤمنین می‌خرد، خدا از غیر مؤمنین چیزی نمی‌خرد، از مؤمنین جنس تحویل می‌گیرد و لذا قرآن می‌فرماید «عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ» (نحل/۹۷) اعمال انسان اگر در ظرف ایمان باشد، خدا می‌خرد، جنس بی‌کیفیت و خراب قبول نمی‌كند... 🔹 در بازار دنیایی فروشنده اختیار دارد جنسش را بفروشد یا نفروشد، اما در بازار الهی انسان نمی‌تواند جنسش را نفروشد، کالای انسان در بازار الهی عمرش است، لحظه به لحظه عمرمان دارد می‌رود، انسان خواه ناخواه عمرش را می‌فروشد، حالا یا برای رضای حق یا برای رضای خلق، یا با خدا معامله می‌کند یا با ابلیس، عمر انسان حتی در حال خواب هم لحظه به لحظه کم می‌شود، اگر بیشتر از نیاز بدن در خواب باشد، عمر بیشتری هدر داده، یكی از اسمهای روز قیامت «یَوْمُ التَّغَابُنِ» (تغابن/۹) است یعنی كلاه سرش رفته، یعنی روزی است كه انسان می‌فهمد خیلی مغبون است، خیلی ضرر کرده... 🔸 در بازار دنیایی به اندازه پولی که خرج می‌کنی جنس تحویل می‌گیری، اما در بازار الهی خداوند عمل کوچک انسان را گاهی دو برابر گاهی ده برابر و گاهی هفتصد برابر می‌خرد، خداوند می‌فرماید مثل دانه‌ گندم است كه بكاری، هفت خوشه و در هر خوشه صد دانه «فِی كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» (بقره/۲۶۱)... وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ✍️ حبیب‌الله یوسفی 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺