eitaa logo
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
1.7هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
5.6هزار ویدیو
169 فایل
🏵️ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد ناشناس: https://gkite.ir/es/nashenas1401 @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم زیبا از ترجمہ فارسے سورہ مبارڪہ بقرہ ✨ بخش پنجم ☀️آیات ۶۲ تا ۷۷☀️ 🔻اشارہ بهــــــــ👇 🌟بنی اسرائیل 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
انا لله و انا الیه راجعون روح بلند الگوی صبر و ایثار حاج محمد ضیایی پدر معظم چهار شهید به ملکوت اعلی پیوست. ◾️مرحوم حاج محمد ضیایی قهنویه پدر گرامی شهیدان سرافراز مجید ضیایی، اصغر ضیایی، خدابخش ضیایی و محمد ضیایی پس از سال‌ها صبر و بردباری، ندای حق را لبیک گفت و به‌ سوی معبودش شتافت. به روح پاک این عزیز سفر کرده و ارواح تابناک فرزندان شهیدش درود می‌فرستیم. ◾️ضمن عرض تسلیت به خانواده محترم شهیدان ضیایی، از پروردگار متعال علو درجات برای آن عزیز سفر کرده و شکیبایی و صبر جمیل برای بازماندگان را مسألت می‌نماییم. ان شاءالله روح بلند آن مرحوم با سالار و سرور شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) محشور و همجوار گردد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💓 جانباز حسین اسماعیلی یکی از بچه های بسیجی لوطی و مشتی گردان میثم، که دیگر پیش ما نیست و ایشون هم ، مدتی قبل آسمونی شد 👇 🌺....در عملیات کربلای هشت قبل از موعد درگیری به وجود آمد. شب توی تاریکی دیدم یکی داره خودشه روی زمین می‌کشه و جلو میاد دیدم حسینه... 😰 💥 حسین اسماعیلی اشتباهی میره روی مین. پاش نصفه و نیمه با یه ذره گوشت وصل بوده. نیگا می‌کنه می بینه نیروها پشتش زمین‌گیر شدن... 😞 عراقی ها اومدن لب خاکریز تا درگیر بشن. کارد و در میاره باقی پا رو می‌بره پرت می‌کنه توی میدون مین که راه رو باز کنه... 😥 راه باز می‌شه و فریادی هم سر نیروها می زنه، که کنده بشن... 💗 نیروها رفتن و خط رو گرفتیم و ماجرا تمام شد... کتاب کشکول دفاع مقدس, ناصرکاوه راوی دکتر زاکانی,نماینده محترم مجلس
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
#دختر_شینا قسمت پنجاه و نهم طوری مواضع و خطوط و سنگرها را به بچه ها معرفی می کرد و درباره عملیات ه
قسمت شصت وقتی اوضاع کمی آرام شد، دوباره به طبقه بالا رفتیم. پشت پنجره ایستادیم و ردّ دودها را گرفتیم تا حدس بزنیم کجای پادگان بمباران شده که یک دفعه یکی از خانم ها فریاد زد: «نگاه کنید آنجا را، یا امام هشتم!» چند هواپیما در ارتفاع پایین در حال پرواز بودند. ما حتی رها شدن بمب هایشان را هم دیدیم. تنها کاری که در آن لحظه از دستمان برمی آمد، این بود که دراز بکشیم روی زمین. دست ها را روی سرمان گذاشته و دهانمان را باز کرده بودیم. فریاد می زدیم: «بچه ها! دست ها را روی سرتان بگذارید. دهانتان را نبندید.» خدیجه و معصومه و مهدی از ترس به من چسبیده بودند و جیک نمی زدند. اما سمیه گریه می کرد. در همان لحظات اول، صدای گرومپ گرومپ انفجارهای پشت سر هم زمین را لرزاند. با خودم فکر می کردم دیگر همه چیز تمام شد. الان همه می میریم. یک ربعی به همان حالت دراز کشیدیم. بعد یکی یکی سرها را از روی زمین بلند کردیم. دود اتاق را برداشته بود. شیشه ها خرد شده بود، اما چسب هایی که روی شیشه ها بود، نگذاشته بود شیشه ها روی زمین یا روی ما بریزد. همان توی پنجره و لا به لای چسب ها خرد شده و مانده بود. خدا را شکر کردیم کسی طوری نشده. صداهای مبهم و جورواجوری از بیرون می آمد.یکی از خانم ها گفت: «بیایید برویم بیرون. اینجا امن نیست.» بلند شدیم و از ساختمان بیرون آمدیم. دود و گرد و غبار به قدری بود که به زور چند قدمیِ مان را می دیدیم. مانده بودیم حالا کجا برویم. یکی از خانم ها گفت: «چند روز پیش که نزدیک پادگان بمباران شد، حاج آقای ما خانه بود، گفت اگر یک موقع اوضاع خراب شد، توی خانه نمانید. بروید توی دره های اطراف.» بعد از خانه های سازمانی سیم خاردارهای پادگان بود. اما در جایی قسمتی از آن کنده بود و هر بار که با صمد یا خانم ها می رفتیم پیاده روی، از آنجا عبور می کردیم؛ اما حالا با این همه بچه و این اضطراب و عجله، گذشتن از لای سیم خاردار و چاله چوله ها سخت بود. بچه ها راه نمی آمدند. نق می زدند و بهانه می گرفتند. نیم ساعتی از آخرین بمباران گذشته بود. ما کاملاً از پادگان دور شده بودیم و به رودخانه خشکی رسیده بودیم که رویش پلی قدیمی بود. کمی روی پل ایستادیم و از آنجا به پادگان و خانه های سازمانی نگاه کردیم که ناگهان چند هواپیما را وسط آسمان دیدیم. هواپیماها آن قدر پایین آمده بودند که ما به راحتی می توانستیم خلبان هایشان را ببینیم. حتم داشتیم خلبان ها هم ما را می دیدند. از ترس ندانستیم چطور از روی پل دویدیم و خودمان را رساندیم زیر پل. کمی بعد دوباره صدای چند انفجار را شنیدیم. یکی از خانم ها ترسیده بود. می گفت: «اگر خلبان ها ما را ببینند، همین جا فرود می آیند و ما را اسیر می کنند.»هر چه برایش توضیح می دادیم که روی این زمین ها هواپیما نمی تواند فرود بیاید، قبول نمی کرد و باز حرف خودش را می زد و بقیه را می ترساند. ما بیشتر نگران خانمی بودیم که حامله بود. سعی می کردیم از خاطراتمان بگوییم یا تعریف هایی بکنیم تا او کمتر بترسد؛ اما هواپیماها ول کن نبودند. تقریباً هر نیم ساعت هفت هشت تایی می آمدند و پادگان را بمباران می کردند. دیگر ظهر شده بود. نه آبی همراه خودمان آورده بودیم، نه چیزی برای خوردن داشتیم. بچه ها گرسنه بودند. بهانه می گرفتند. از طرفی نگران مردها بودیم و اینکه اگر بروند سراغمان، نمی دانند ما کجاییم. یکی از خانم ها، که دعاهای زیادی را از حفظ بود، شروع کرد به خواندن دعای توسل. ما هم با او تکرار می کردیم. بچه ها نق می زدند و گریه می کردند. کلافه شده بودیم. یکی از خانم ها که این وضع را دید، بلند شد و گفت: «این طوری نمی شود. هم بچه ها گرسنه اند و هم خودمان. من می روم چیزی می آورم، بخوریم.» دو سه نفر دیگر هم بلند شدند و گفتند: «ما هم با تو می آییم.» می دانستیم کار خطرناکی است. اولش جلوی رفتنشان را گرفتیم؛ اما وقتی دیدیم کمی اوضاع آرام شده رضایت دادیم و سفارش کردیم زود برگردند. با رفتن خانم ها دلهره عجیبی گرفتیم که البته بی مورد هم نبود. چون کمی بعد دوباره هواپیماها پیدایشان شد. دل توی دلمان نبود. این بار هم هواپیماها پادگان را بمباران کردند.هر لحظه برایمان هزار سال می گذشت؛ تا اینکه دیدیم خانم ها از دور دارند می آیند. می دویدند و زیگزاکی می آمدند. بالاخره رسیدند؛ با کلی خوردنی و آب و نان و میوه. بچه ها که گرسنه بودند، با خوردن خوراکی ها سیر شدند و کمی بعد روی پاهایمان خوابشان برد. هر چه به عصر نزدیک تر می شدیم، نگرانی ما هم بیشتر می شد. نمی دانستیم چه عاقبتی در انتظارمان است. با آبی که خانم ها آورده بودند، وضو گرفتیم و نماز خواندیم. لحظات به کندی می گذشت و بمباران پادگان همچنان ادامه داشت. دیگر غروب شده بود و دلهره و نگرانی ما هم بیشتر. نمی دانستیم باید چه کار کنیم. به خانه برگردیم، یا همان جا بمانیم. چاره ای نداشتیم. به این نتیجه رسیدیم، برگردیم.
❤️خیلی دل میخواد وقتی با ذره ذره وجودت از شوق به وصال و خدمت رسیدن برای دست بوسی آقا، پول جمع کنی و در آخر ببخشی در راه خدا 🔆استاد سلام رساندند و گفتند: زیارت قبول
507.3K
⚠️ زنگ خطـر و هشـدار مهـم استـاد در مـورد نحـوه جلوگیـری از ورود افـراد ڪشف حجـاب در ملاء عـام❗ 👈 ورود اینهـا در همـه جـا ممنوعـه🚫 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
ذلت های پهلوی 🔻قسمت چهل و پنجم 🔸در زمان شاه هم در کشور های دیگر می جنگیدیم سلطان قابوس سلطان عمان است و افسران ما آنجا هستند با دو گردان موتوریزه و کماندو و انصافاً خوب می جنگیم، راه بین صلاله و مسقط را باز کردیم. 📚کتاب یادداشت های علم، ج۴، ص۴۱ 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
ذلت های پهلوی 🔻قسمت چهل و ششم 🔸قحطی بزرگ در زمان شاه متأسفانه در داخل به واسطه ی غفلت متصدیان نه گوشت در دسترس مردم هست، نه شکر، نه مرغ و مردم خیلی ناراضی هستند و این صحیح نیست آخر چرا این پیش‌بینی‌ها را نمی کنند همه چیز هم گران شده. 📚کتاب یادداشت های علم، ج۴، ص۵۹ 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
باعرض،سلام خدمت همه همراهان همیشگی کانال ثاقبین لایو استاد فخرالدین موسوی امشب راس ساعت (۱۰)برگزار میشه خواهشمندیم مارو همراهی،بفرمایید مثل همیشه سوالات. وابهام و شبهه ای دارید حتما سوال بفرمایید با تشکر 🌸
📚 مستثنیات خمس 💠 مئونه معیشت و زندگی ✅ مخارج و هزینه هایی که فرد برای گذران زندگی خود و افراد تحت تکفلش مصرف می کند، متعلق خمس نیست. 🔷 مئونه زندگی، سه دسته است: دستۀ اول، ابزار و وسایلی است که برای رفع حوائج زندگی شخصی مکلف و افراد تحت تکفلش، باید در اختیار او باشد، هر چند (احیانا) زمینۀ استفادۀ از آنها پیش نیاید مانند کالای خواب و ظروف برای احتیاط و میهمان احتمالی. دستۀ دوم، مواد مصرفی است که با مصرف آن در زندگی، عین آن از بین می‌رود و باقی نمی‌ماند، مانند مواد خوراکی، بهداشتی و ... دستۀ سوم، هزینه های جاری زندگی مانند قبوض آب و برق و گاز، هزینه های درمان، تفریح، هدایا، صدقات و ... 📚 منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
ساعت ۲۲لایو زنده با حضور استاد سید فخرالدین موسوی در کانال ثاقبین ‌‌..حتما همراهی بفرمایید
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
اصل بیستم: همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی ، سیاس
🔰اصل بیست و یکم: دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید و امور زیر را انجام دهد⤵️ 1⃣ ایجاد زمینه های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او. 2⃣ حمایت مادران ، بالخصوص در دوران بارداری و حضانت فرزند،و حمایت از کودکان بی سرپرست . 3⃣ ایجاد دادگاه صالح برای حفظ کیان و بقای خانواده . 4⃣ ایجاد بیمه خاص بیوگان و زنان سالخورده و بی سرپرست 5⃣ اعطای قیمومت فرزندان به مادران شایسته در جهت غبطه آنها در صورت نبودن ولی شرعی
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹«با یک سلام صبح به ارباب بی کفن»🌹 روزم پر از جواب سلام حسین شد یادم نمی‌رود که خدا هر زمان ز من قهرش گرفت، واسطه نام حسین شد. صبحتون حسینی
یارو می گفت شب احیا داشتم گریه میکردم و از خدا طلب بخشش می‌کردم که زنم یدونه محکم زد پس گردنم. 😡🙈😔 گفتم چرا میزنی؟ 😳😳 گفت اینجوری که تو داری گریه میکنی معلومه یه غلطی کردی، خدا هم ببخشه من نمیبخشم😂😂😂😀😀 به نام خدای پوزش پذیر سلام خدای بخشنده و مهربان فرمودند خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ عذرخواهی مردم را بپذیر و بر آنان آسان بگیر، و به کارهاى عقل پسند و نیکو فرمان بده، و از جاهلان روی برگردان (توجهی به آنان نکن و به نظرشان اعتنا نکن زیرا از روی جهل است نه علم) سوره اعراف آیه 199 این آیه با تمام سادگى و فشردگى، اصول اخلاقی مهمی را در بر دارد. هم اخلاق فردى «گذشت»، هم اخلاق اجتماعى «دعوت به کارهای عقل پسند و نیک»، هم با دوست «گذشت»، هم با جاهل «روی گردانی»، هم زبانى «دعوت»، هم عملى «روی گرداندن»، هم مثبت «عذر پذیری»، هم منفى «روی گردانی»، هم براى رهبر، هم براى امّت، هم براى آن زمان و هم براى این زمان. اگر کسی بابت اشتباهش از شما عذرخواهی کرد با روی باز قبول کنید و راهی برای جبران نیز به او پیشنهاد کنید. ✍مشاور 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ⭕️ برداشت غلط از حدیث «باهتوهم» 🔻در زمينه اهل بدعت حديثى داريم كه در ضمن آن آمده است كه هر گاه اهل بدعت را ديديد «فَباهِتوهُمْ» 🔻«باهِتوهُمْ» از مادّه «بَهَتَ‏» است و اين مادّه در دو مورد به كار برده مى‌شود 🔹يكى در مورد مبهوت كردن، محكوم كردن و متحيّر ساختن 🔹ديگر در مورد بهتان يعنى دروغ جعل كردن كه مى ‏دانيم در آيه «سُبْحانَكَ هذا بُهْتانٌ عَظِيمٌ» ، بهتان عظيم يعنى دروغ بزرگ. 🔻باهِتوهُمْ (در حدیث مذکور) ‏ يعنى مبهوتشان كنيد، بيچاره ‏شان كنيد، يعنى با آنها مباحثه كنيد و دليلهايشان را بشكنيد. «فَبُهِتَ‏ الَّذى كَفَرَ» چنان كه حضرت ابراهيم علیه السلام، آن كافر زمان خودش را مبهوت كرد، شما هم مبهوتش كنيد. 🔻شيخ انصارى تصريح مى‌كند معناى اينكه اگر با اهل بدعت روبرو شديد «باهِتوهُمْ» يعنى با منطقى قوى با آنها روبرو شويد، مبهوتشان كنيد. 🔻آن‏چنان‏كه حضرت ابراهيم با جبّار زمان خودش«نمرود» مباحثه كرد و مبهوتش نمود (فَبُهِتَ‏ الَّذِی كَفَرَ) 🔻 یعنی بر اهل بدعت با منطق وارد بشويد تا مردم بفهمند اينها اهل بدعت هستند و دروغ مى ‏گويند. با آنها مباحثه كنيد و محكومشان نماييد. 🔻بعضى آدمهاى كم سواد اين «باهِتوهُمْ‏» را اين طور معنى كردند: به آنها تهمت بزنيد و دروغ ببنديد. 🔻 می گویند اگر اهل بدعت را ديديد، ديگر دروغ گفتن جايز است؛ هر نسبتى مى‏‌خواهيد، به اينها بدهيد، هر دروغى مى‏‌خواهيد ببنديد؛ يعنى براى كوباندن اهل بدعت كه يک هدف مقدس است، از اين وسيله نامقدس يعنى دروغ بستن استفاده كنيد، كه اين امر دايره‌اش وسيع‏تر هم مى‏‌شود 🔻بعد مى ‏گويند: اهل بدعت دشمن خدا هستند و دروغ عليه او گفتن جایز است. با هر كسى هم كه دشمنى شخصى داشته باشد مى‌گويد: این ملعون اهل بدعت است، بعد هم شروع مى ‏كند به دروغ جعل كردن عليه او. 🔻شما ببينيد اگر جامعه ‏اى به اين بيمارى مبتلا باشد كه دشمن هاى شخصى خودش را اهل بدعت بداند و حديث «باهِتوهُمْ‏» را هم چنين معنى كند كه دروغ جعل كن، با دشمن هاى خودش چه مى ‏كند! 🔻آن وقت است كه شما مى‏ بينيد دروغ اندر دروغ جعل مى‏ شود. 🔻 اینها اجازه داده‏ اند هر دروغى كه دلمان بخواهد، براى اهل بدعت جعل كنيم. 🔻بعد با هر كسى كه كينه شخصى پيدا مى ‏كند فوراً به او يک نسبتى مى‏ دهد، يك تهمتى مى ‏زند و بعد مى‏ گويد او اهل بدعت است. شروع مى‏ كند به جعل كردن، دروغ گفتن و تهمت زدن، چرا؟ مى‏ گويد به ما اجازه داده‌اند. ❌ آن وقت شما ببينيد بر سر دين چه مى‏ آيد؟! 🔻فرنگى مآب - غربزده - ما مى ‏گويد: «الْغاياتُ تُبَرِّرُ الْمَبادى»، هدف بايد خوب باشد، هدف كه خوب بود وسيله هر چه شد، شد. 🔻 مذهبی ما هم مى‏ گوید به ما گفته‏‌اند «باهِتوهُمْ»، حق داريم هر چه دلمان بخواهد دروغ بگوييم، و مى‏ گوييم هر چه دل خودمان بخواهد. آن وقت ببينيد به سر دين چه مى ‏آيد؟! 🔻آدمهاى حسابى هرگز چنين حرفى را نمى‏ زنند. آدمهاى ناحسابى گاهى دنبال بهانه‏‌اند. 🔻مكائد نفس عجيب است! مكرهاى نفس امّاره عجيب است! انسان گاهى نفسش آن‏چنان مكر مى‏ كند كه خودش هم نمى ‏فهمد. 🔻 قرآن به چنين جامعه ‏اى كه كارش جعل و بهتان و تهمت زدن است، وعده عذاب داده است : «انَّ الَّذينَ يُحِبّونَ انْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِى الَّذينَ آمَنوا لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ فِى الدُّنْيا وَ الآخِرَةِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ انْتُمْ لا تَعْلَمونَ‏» (نور/ ۱۹) کسانی که دوست دارند فحشا شیوع پیدا کند (کار زشت شایع شود) در دنیا و آخرت عذاب دردناکی دارند، و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید ✍️ استاد شهيد مطهرى (سیری در سیره نبوی و آشنائی با قرآن با تلخیص و ویرایش جزئی) 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
بسم الله الرحمن الرحیم 🔴 جذب مخاطب با هر روشی درست نیست 🌀راه مجموعه‌های شما این نیست که کنسرت راه بیندازید. گفتم که یک‌روزی - سالها پیش البتّه - تشکّلهای دانشجویی یک‌چنین کاری را کردند. برای ما سؤال ایجاد شد که این مجموعه‌ی دانشجویی چرا این کار را میکند؟ خیلی برای من تعجّب‌آور بود. [وقتی که] پرسیدیم، گفتند میخواهیم دانشجوها را کنیم. خب چوبش را بعداً خوردیم. 🌀بنده یادم آمد یک ماجرایی را که سیّد قطب در یکی از کتابهایش نقل میکند که بنده هم در یکی از نوشته‌ها که مال سالها پیش است - مال قبل از انقلاب است - آن را از قول او نقل کردم 🌀. میگوید در یکی از شهرهای آمریکا داشتم میرفتم، رسیدم به یک کلیسایی؛ دیدم بغل کلیسا یک سالن اجتماعات است. آن‌وقت آنجا برنامه زده‌اند «برنامه‌ی شب»؛ برنامه را که خواندم، دیدم نوشته مثلاً موسیقیِ فلان‌جور، بعد موسیقی فلان‌جور، بعد آواز فلان‌جور، بعد یک شام سبک، بعد مثلاً جلسه‌ی چنین؛ علاقه‌مند شدم بروم ببینم قضیّه چیست؟ گفت شب رفتم دیدم بله، یک سالنی است مثل یک کاباره! آنجا دخترها، پسرها، جوانها می‌آیند می‌نشینند، با هم مأنوس میشوند؛ آنجا هم برنامه‌هایی هست روی سِن؛ 🌀 موسیقی و مانند اینها هست؛ من هم تماشا میکردم وضعیّت اینجا را 🌀. بعد هم یک شام سبکی آوردند، دادند خوردیم و [بعد] مثلاً یک نوشابه‌ای، چیزی؛ قسمت جالبش اینجا است؛ میگوید که شب چند ساعتی گذشت، آخرِ شب شد، دیدیم که کشیش - کشیشِ آن کلیسا که این سالن، مربوط به آن کلیسا است - با وقار تمام از یک طرف سِن وارد شد، رفت و یک مقدار از این کلیدهای برق را زد و بعضی از چراغها را خاموش کرد بعد هم کشیش رفت. 🌀میگوید من دیگر رفتم و نماندم. میگوید فردا رفتم سراغ آن کشیش، گفتم که خب این چه وضعی است؟ آخر شما روحانی هستید، شما آخوند هستید، مبلّغ دین هستید، این چه وضعی بود مثلاً شما دیشب با این‌همه جوان و این برنامه‌ها؟ 🌀 گفت که آقا، شما توجّه ندارید؛ من برای جذب کردن جوانها به کلیسا مجبورم این کار را بکنم؛ میگفت به او گفتم - حالا به تعبیر بنده - مرده‌شور این کلیسا را ببرد! خب بگذار بروند کاباره؛ [اگر] همان کارهایی که در کاباره میکنند، اینجا بنا است بکنند، خب بروند همان کاباره بکنند؛ چرا بیایند کلیسا؟ 🌀اگر قرار است که ما جوان را به و و و و موسیقی و از این قبیل چیزها بکشانیم، خب چرا اسممان را بگذاریم اسلامی؟ 🌀این که نیست؛ این است، این است 🌀. بنابراین جاذبه‌ای که بنده میگویم تشکّل اسلامی باید پیدا کند، از این قبیل جاذبه‌ها نیست، اینها است، است؛ اینها به محیط دانشجویی است؛ . بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعى از دانشجویان ۱۳۹۴/۰۴/۲۰ 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸چرا شما آخوندا مثل غرب زن و مرد رو برابر نمیدونید ؟! چرا بین زن و مرد فرق میذارید؟! چتونه شماها؟! 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺