همه با هم برای سلامتی و پیروزی رزمندگان اسلام و نابودی سپاه کفر و استکبار، دعا کنیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا
ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻮ ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ ﺁﺷﻜﺎﺭﻱ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ(۱)
لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا
ﺗﺎ ﺧﺪﺍ [ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ ﺁﺷﻜﺎﺭ ] ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﻮﻃﺌﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﻮﺍﻧﻊ ﻭ ﻣﺸﻜﻠﺎﺕ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺩﻋﻮﺗﺖ ﺑﻪ ﺍﺳﻠﺎم ] ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ ، ﻭ ﻧﻌﻤﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻛﺎﻣﻞ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻲ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻲ ﺍﺕ ﻧﻤﺎﻳﺪ ;(٢)
وَيَنصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا
ﻭ ﺧﺪﺍ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺼﺮﺗﻲ ﺗﻮﺍﻧﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﻭ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻳﺎﺭﻱ ﺩﻫﺪ .(٣)
هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا
ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻫﺎﻱ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩ ، ﺗﺎ ﺍﻳﻤﺎﻧﻲ ﺑﺮ ﺍﻳﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﺑﻴﻔﺰﺍﻳﺪ . ﻭ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺳﻴﻄﺮﻩ ﻣﺎﻟﻜﻴّﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲ ﺧﺪﺍﺳﺖ ; ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺍﻧﺎ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ .(٤)
لِّيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَيُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَكَانَ ذَٰلِكَ عِندَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِيمًا
ﺗﺎ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺆﻣﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﺎﻳﻲ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺯﻳﺮِ [ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥِ ]ﺁﻥ ﻧﻬﺮﻫﺎ ﺟﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﺪ ، ﻭ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺤﻮ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺍﻳﻦ [ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎم ﻧﻴﻚ ] ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﻛﺎﻣﻴﺎﺑﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ .(٥)
وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا
ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﻨﺎﻓﻖ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺸﺮﻙ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﮔﻤﺎﻥ ﺑﺪ ﻣﻰ ﺑﺮﻧﺪ ﻋﺬﺍﺏ ﻛﻨﺪ ; ﭘﻴﺸﺎﻣﺪ ﺑﺪ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﺮ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺑﺎﺩ . ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﺸﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ، ﻭ ﻟﻌﻨﺘﺸﺎﻥ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻭﺯﺥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﺪ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﮔﺎﻫﻲ ﺍﺳﺖ .(٦)
وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا
ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺳﻴﻄﺮﻩ ﻣﺎﻟﻜﻴّﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲ ﺧﺪﺍﺳﺖ ; ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺗﻮﺍﻧﺎﻱ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ .(٧)
https://eitaa.com/saghebin
28.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گروه جهادی شهدای رسانه برگزار میکند:🥳
🔻مسابقه بزرگ استفتائات امر به معروف
با جوایز نفیس و ارزنده:
۳ کمک هزینه سفر به کربلای معلی
۵ کمک هزینه سفر به مشهد مقدس
۲۰ سهمیه شرکت در اردوی یکروزه آموزشی
۳۰ عدد کارت هدیه بانکی
۴۰ نگین انگشتری متبرک حرم امیرالمؤمنین
۵۰ قاب فرش متبرک حرم امام رضا(ع)
مهلت ثبت نام: ۱۲ مرداد ماه ۱۴۰۳
زمان آزمون تستی آنلاین: ۱۸ مرداد ماه
قرعه کشی و اهدای جوایز: ۲۰ مرداد ماه
https://survey.porsline.ir/s/S0aAx2we
برای ثبتنام در مسابقه، همین حالا وارد بشید👆
@SAGHEBIN
♦️مستقیم تا تل آویو
🔸پهپاد های رزمی نیرو های مسلح ایران که میتوانند تمامی نقاط در اراضی اشغالی را هدف قرار دهند.
@saghebin
♦️هشدار فرمانده کل ارتش به آمریکایی ها
امیر موسوی: اگر اینبار آمریکا در عملیات ایران دخالت کند تمام پایگاه های امریکا را در منطقه هدف قرار خواهیم داد.
♦️ایران رسماً سازمان ملل را از قصد خود برای انجام یک اقدام تلافی جویانه دفاع از خود علیه اسرائیل مطابق با ماده 51 منشور سازمان ملل مطلع کرده است.
آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد در تماسی تلفنی با سرپرست امور خارجه ایران تأیید کرد که ایران «حق ذاتی دفاع از خود» در برابر نقض امنیت ملی و تمامیت ارضی خود را دارد.
♦️ایران درخواست تمام میانجیها مبنی بر عدم پاسخگویی به اسرائیل را رد کرده است
♦️ترکیه اینستاگرام را مسدود کرد
وزارت ارتباطات ترکیه پس از حذف میلیونها پست مرتبط با #اسماعیل_هنیه، اپلیکیشن اینستاگرام را مسدود کرد.
#شهید_اسماعیل_هنیه
#خونخواهی_هنیه_عزیز
@saghebin
🚨 هموطنان عزیز
در برهه حساس کنونی از شما خواهشمند است از گرفتن عکس یا ویدئو از تجهیزات نظامی در خیابان ها و سراسر کشور و انتشار پست های مربوط به تصاویر تجهیزات نظامی، خودداری کنید.
https://eitaa.com/saghebin
هرچه فریاد دارید بر سر یهود صهیونیسم بکشید (۲)
جالب است بدانید یهود صهیونیسم با تمام قدرت با رسانه هایش به حضرت عیسی (ع) و حضرت مریم (س) بدترین اهانت ها را می کند ولی هیچ گاه این عمل او مورد اعتراض بزرگان مسیحیت قرار نمیگیرد به راستی علت آن چیست ؟
در پاسخ باید گفت برادران و خواهران عزیز مسیحی ما باید بدانند در صدها سال گذشته بعضی از یهودیان به ظاهر قصد مسیحی شدن کردند (در حالی که در باطن مومن به یهود بودند ) و از این طریق به کلیساها راه پیدا کردند و به بالاترین مقامات کلیسا دست پیدا کرده و سپس با مماشات با یهودیان و موضع گیری هایی که جایگاه یهودیان را در جوامع محکم تر می کرد به حمایت باطنی از یهود پرداختند و این عمل آن ها باعث شد که انحراف بزرگی در مسیحیت ایجاد شد و باعث شد که امروز یهودیان به بزرگان مسیحیت توهین می کنند و آن ها (مسیحیان) در جواب این توهین می گویند : یهودیان برگزیده خدا هستند و مخالفت با آن ها (یهودیان) مخالفت با خدا است .
#نشر_حداکثری
https://eitaa.com/saghebin
jehad tabiin 33 harim.mp3
3.92M
🟢برنامه جهاد تبیین
🔸قسمت۵
با حضور #دکتر_علی_تقوی
🔺پاسخ به #شبهه👇🏻
به نظر من لباس هرکسی جزو حریم شخصیشه😠 چرا در امور شخصیه افراد دخالت میکنید⁉️😒🙎🏻♂
#محرم
#امام_حسین
#امر_به_معروف_نهی_از_منکر
@SAGHEBIN
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ #داستان_شهدا #خداحافظ_سالار قسمت هشتاد و یکم دکترها درمانده بودن که چه اتفاقی
🍃❤️🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️
❤️
#داستان_شهدا
#خداحافظ_سالار
قسمت هشتاد و دوم
از ماجرای خرید قبر، خبر داشتم و به شوخی گفتم:« تا حالا که میگفتی، پروانه فامیلی تو چراغ نوروزیه، و چراغ خونه منو تو روشن کردی.»
جدی و قرص گفت:« حالا هم میگم. همیشه دلم به حمایت تو خوش بوده. الآنم اگه ازم راضی نباشی، خدا ازم راضی نمیشه.»
گفتم:« بازم شروع کردی حسین، حالا که نه جنگی هست و نه تیر و ترکشی، داری از این حرفا میزنی.»
لحنش نرم شد:« موندن و رفتن دست خداست. من از چراغ و روشنایی گفتم، که اگه خدا تو زندگی کسی روشن کنه، راه رو گم نمیکنه.»
و ادامه داد:« حالا که نوروز داره میرسه شما باید مثل همیشه، چراغ خونه باشی. مامان هم که قراره بیاد تهران.»
چند روز بعد عمه میهمان ما شد. از حسین چیزی خواست که خواسته و آرزوی یک عمر من بود. عمه گفت:« ننه جان تو که از بچگی با نبود آقات، برای من پدری کردی، حالا بیا و یه بزرگی کن و منو ببر کربلا، من آفتاب لب بومم و میترسم حسرت به دل برم زیرخاک.»
حالا حسین به فکر افتاد، اصلاً مانده بود چه جوابی بدهد. عمه نمی دانست که سکوت او برای چیست و حسین نمیخواست که به او بگوید که باوجود صدام، اعتقادی به زیارت کربلا ندارد. اما به خاطر دل عمه ساکت مانده بود. عمه که سكوت طولانی حسین را دید، با التماس گفت:« اگه مشکل پول سفره، چند تا
النگو دارم میفروشم.»
حسین به غیرتش برخورد. اگرچه خودش هم چیزی جز یک پیکان قدیمی نداشت. به دلداری عمه، دستش را بوسید. با خوشرویی گفت:« وقتش که شد میذارمت روی سرم و میبرمت حرم.»
عمه با سؤالی که رنگ التماس داشت پرسید:« بگو وقتش کیه؟»
حسین گفت:« حالا ساکت رو بذار توی خونه، ما سال رو کنار دختر برادرت تحویل کن. تا من برم دنبال کار سفر.»
عمه آرام شد اما حسین باز هم در تردید بود. بهش گفتم:« حکومت صدام چه ربطی به زیارت عمه و ما داره، مگه یه عمر برای این زیارت له له نمیزدی و اشک
نمی ریختی؟!»
ابروهایش را درهم کشید:« با بودن صدام نه.»
فردا سراغ یک عالم روحانی رفت که خیلی قبولش داشت. روحانی گفته بود که:« به خاطر مادرت حتی با بودن صدام، به کربلا برو.»
بلافاصله پیکان را برای هزینه سفر فروخت. قرار شد من و او و عمه و پدرم قبل از رسیدن نوروز با هم راهی کربلا شویم.
تاریخ سفر مشخص شد و ساکمان را بستیم. باور نمیکردیم که تا چند روز دیگر چشمانمان به گنبد و گلدسته های حرمین نجف و کربلا، سامرا و کاظمین، روشن شود. هیجان رفتن به مراتب بیشتر از سفر قبلی ام به حج تتمع بود. به خصوص اینکه برخلاف آن سفر غریبانه، حسین کنارم بود.
یک روز مانده به سفر، حسین حرفی را زد که کاخ آرزوهایم فرو ریخت. گفت:« شما بريد من باید برای کاری بمونم.»
نگفت که کارش چیست و قرار هست که رهبر انقلاب اسلامی برای عید نوروز به دوکوهه و شلمچه برود و او در مقام میزبانی باید خدمت حضرت آقا باشد. من بی خبر از این موضوع، دادو قالم بلند شد که:« این مأموریت تو چیه که اهمیتش بیشتر از زیارت کربلاست؟! مگه فقط شما هستی؟ بگن یکی دیگه بره این کار رو انجام بده. حالا که زمان جنگ نیست که میگفتی، اگه وقت عملیات جبهه رو رها کنی و بیای حج، خون شهدا می آد گردنت. حالا که وضعیت آرومه، دیگه بهانه ت چیه؟! اصلا جواب عمه رو چی میخوای بدی؟! اون همه اشک و آرزو برای دیدن کربلا چی میشه؟!»
من یک ریز میگفتم گاهی، هق هق گریه، طوفان شکوائیه ام را می برید. حسین فقط نگاهم میکرد و سکوت معنادارش، لَجَم را در آورد و برای اینکه به حرف
بیارمش گفتم:« اصلاً ما هم نمیریم، خودت جواب عمه رو بده.»
یک لبخند حواله ام کرد و آرام گفت:« شما برید. قبل از اینکه به کربلا برسید،
خودمو میرسونم.»
باز نگاهم کرد و نگاه نجیبش، شرم را مثل باران به جانم ریخت و دیگر حرفی
نزدم.
ساکمان را دوباره مرتب کردیم و حسین به عمه همان را گفت که به من قول داده بود:« شما برید منم خودمو میرسونم. عمه مثل من یکی به دو نکرد و حسین را به خاطر رسیدن به آرزویش دعا کرد.
سوار اتوبوس شدیم به طرف مرز قصرشیرین حرکت کردیم. همه جا حسین را کنار خودم میدیدم. اصلاً صدایش را میشنیدم. حسین جنگ را از جبهه های غرب و از مسیری که ما از آن میگذشتیم، آغاز کرده بود. برای من پایان جنگ و به دام افتادن منافقین در تنگه چارزبر، در حد شنیدههایی جسته گریخته از حسین بود که حالا راهنمای کاروان آن را با نشان دادن محل درگیری، کامل میکرد. به سرپلذهاب رسیدیم و از کنار تابلویی که در ورودی شهر نوشته بود، عبور کردیم. روی تابلو نوشته بود:« به شهر مظلومان فاتح، خوش آمدید.» کمی جلوتر از سرپل ذهاب، راهنما ارتفاع قراویز را در سمت راست جاده نشان داد. تصویر حسین زنده تر از قبل در ذهنم جان گرفت. حسین همیشه میگفت:« غربت ظهر عاشورا را تو عملیات شهریور ماه سال ۱۳۶۰ روی قراویز فهمیدم.»
❤️
🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️🍃❤️