15.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💬 نامه خصوصی به آقا
نامه و هدیه عطیه عزیزی به حضرت آقا که آقای ابوالقاسمی قول رساندن آن به آقا را دادند...
نامه خصوصی بود ولی عمومی شد...
حس خوبی داشت😍
پرسش و پاسخ چالشی درباره حجاب و نهی از منکر زنان بی حجاب_1.mp3
42.99M
🎙🔴 🧨روش صحیح نهی از منکر سازمان یافته
🧨روش صحیح مقابله با کشف حجاب
🧨روش صحیح مواجهه با هتاکان سازمان یافته
🔴گوشدادن واجب🔴
#نهی_ازمنکرصحیح
#مقابله_باکشف_حجاب
➖➖➖➖
🟢نشر حداکثری🟢
➖➖➖➖
🔰مروری بر دستاوردهای کشور در یک سال اخیر
▫️قسمت اول
💠احیا و بهره برداری واحدهای تولیدی و کارخانه ها
📚در مسیر پیشرفت
✍اندیشکده راهبردی سعداء
#ایران_قوی
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#جهاد_تبیین
#سال_نو
#رمضان
#بهار_قرآن
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سپاه_مقتدر
#جان_فدا
#کارگروهتخصصیخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🔰مروری بر دستاوردهای کشور در یک سال اخیر
▫️قسمت دوم
💠احیا و بهره برداری واحدهای تولیدی و کارخانه ها
📚در مسیر پیشرفت
✍اندیشکده راهبردی سعداء
#ایران_قوی
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#جهاد_تبیین
#سال_نو
#رمضان
#بهار_قرآن
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سپاه_مقتدر
#جان_فدا
#کارگروهتخصصیخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
#دختر_شینا قسمت نوزدهم حالا یک نفر را می خواستند که آن ها را بغل کند و دور اتاق بچرخاند. ظهر شد و
#دختر_شینا
قسمت بیستم
قشنگ بود.نمی توانستم بگویم مثلاً این از آن یکی بهتر است. گفتم: «همه شان قشنگ است. دستت درد نکند.»
اصرار کرد. گفت: «نه... جان قدم بگو. بگو از کدامشان بیشتر خوشت می آید.»
دوباره همه را نگاه کردم. انصافاً پارچه های شلواری توخانه ای که برایم خریده بود، چیز دیگری بود. گفتم: «این ها از همه قشنگ ترند.»
از خوشحالی از جا بلند شد و گفت: «اگر بدانی چه حالی داشتم وقتی این پارچه ها را خریدم! آن روز خیلی دلم برایت تنگ شده بود. این ها را با یک عشق و علاقه دیگری خریدم. آن روز آن قدر دلتنگت بودم که می خواستم کارم را ول کنم و بی خیال همه چیز شوم و بیایم پیشت.»
بعد سرش را پایین انداخت تا چشم های سرخ و آب انداخته اش را نبینم.
از همان شب، مهمانی هایی که به خاطر برگشتن صمد بر پا شده بود، شروع شد. فامیل که خبردار شده بودند صمد برگشته، دعوتمان می کردند. خواهرشوهرم شهلا، شیرین جان، خواهرها و زن برادرها.
صمد با روی باز همه دعوت ها را می پذیرفت. شب ها تا دیروقت می نشستیم خانه این فامیل و آن آشنا و تعریف می کردیم. می گفتیم و میخندیدیم
بعد هم که برمی گشتیم خانه خودمان، صمد می نشست برای من حرف می زد. می گفت: «این مهمانی ها باعث شده من تو را کمتر ببینم. تو می روی پیش خانم ها می نشینی و من تو را نمی ببینم. دلم برایت تنگ می شود. این چند روزی که پیشت هستم، باید قَدرَت را بدانم. بعداً که بروم، دلم می سوزد. غصه می خورم چرا زیاد نگاهت نکردم. چرا زیاد با تو حرف نزدم.»
این خوشی یک هفته بیشتر طول نکشید. آخر هفته صمد رفت. عصر بود که رفت. تا شب توی اتاقم ماندم و دور از چشم همه اشک ریختم.
به گوشه گوشه خانه که نگاه می کردم، یاد او می افتادم. همه چیز بوی او را گرفته بود. حوصله هیچ کس و هیچ کاری را نداشتم. منتظر بودم کسی بگوید بالای چشمت ابروست تا یک دل سیر گریه کنم. حس می کردم حالا که صمد رفته، تنهای تنها شده ام. دلم هوای حاج آقایم را کرده بود. دلتنگ شیرین جان بودم. لحافی را روی سرم کشیدم که بوی صمد را می داد. دلم برای خانه مان تنگ شده بود. آی... آی... حاج آقا چطور دلت آمد دخترت را این طور تنها بگذاری؟! چرا دیگر سری به من نمی زنی. آی... آی... شیرین جان چرا احوالم را نمی پرسی؟!
آن شب آن قدر گریه کردم و زیر لحاف با خودم حرف زدم تا خوابم برد
صبح بی حوصله تر از روز قبل بودم. زودرنج شده بودم و انگار همه برایم غریبه بودند. دلم می خواست بروم خانه پدرم؛ اما سراغ دوقلوها رفتم. جایشان را عوض کردم و لباس های تمیز تنشان کردم. مادرشوهرم که به بیرون رفت، شیر دوقلوها را دادم، خواباندمشان و ناهار را بار گذاشتم. ظرف های دیشب را شستم و خانه را جارو کردم. دوقلوها را برداشتم و بردم اتاق خودم. بعد از ناهار دوباره کارهایم شروع شد؛ ظرف شستن، پختن شام، جارو کردن حیاط و رسیدگی به دوقلوها. آن قدر خسته شده بودم که سر شب خوابم برد.
انگار صبح شده بود. به هول از خواب پریدم. طبق عادت، گوشه پرده را کنار زدم. هوا روشن شده بود. حالا چه کار باید می کردم. نان پخته شده و درِ تنور گذاشته شده بود. چرا خواب مانده بودم. چرا نتوانسته بودم به موقع از خواب بیدار شوم. حالا جواب مادرشوهرم را چه بدهم. هر طور فکر کردم، دیدم حوصله و تحمل دعوا و مرافعه را ندارم. به همین خاطر چادرم را سر کردم و بدون سر و صدا دویدم طرف خانه پدرم.
با دیدن شیرین جان که توی حیاط بود، بغضم ترکید. پدرم خانه بود. مرا که دید پرسید: «چی شده. کی اذیتت کرده. کسی حرفی زده. طوری شده. چرا گریه می کنی؟!»
نمی توانستم حرفی بزنم. فقط یک ریز گریه می کردم. انگار این خانه مرا به یاد گذشته انداخته بود. دلم برای روزهای رفته تنگ شده بود.
روی آن را نداشتم بگویم دلم برای شوهرم تنگ شده، تحمل تنهایی را ندارم، دلم می خواهد حالا که صمد نیست پیش شما باشم.
یک هفته ای می شد در خانه پدرم بودم. هر چند دلتنگ صمد می شدم، اما با وجود پدر و مادر و دیدن خواهرها و برادرها احساس آرامش می کردم. یک روز در باز شد و صمد آمد. بهت زده نگاهش کردم. باورم نمی شد آمده باشد. اولش احساس بدی داشتم. حس می کردم الان دعوایم کند. یا اینکه اوقات تلخی کند چرا به خانه پدرم آمده ام. اما او مثل همیشه بود. می خندید و مدام احوالم را می پرسید. از دلتنگی اش می گفت و اینکه در این مدت، چقدر دلش برایم شور می زده، می گفت: «حس می کردم شاید خدای نکرده، اتفاقی افتاده که این قدر دلم هول می کند و هر شب خواب بد می بینم.»کمی بعد پدر و مادرم آمدند. با آن ها هم گفت و خندید و بعد رو به من کرد و گفت: «قدم! بلند شو برویم.»
گفتم: «امشب اینجا بمانیم.»
لب گزید و گفت: «نه برویم.»
چادرم را سر کردم و با پدر و مادرم خداحافظی کردم و دوتایی از خانه آمدیم بیرون. توی راه می گفت و می خندید و برایم تعریف می کرد. روستا کوچک است و خبرها زود پخش می شود. همه می دانستند یک هفته ای است بدون خداحافظی
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
امر به معروف و نهی از منکر به معنای افراطی گری نیست❌ تند روی نیست❌ کسی نماز بخونه افراطیه⁉️ روزی پن
اما یک نکته دیگه
بعضی ها بیان مسئله شرعی رو با امر به معروف اشتباه می گیرند🤔
بزرگواران حکم شرعی رو از رساله می خونه فکر میکنه امر به معروف کرد 😐
عموم مراجع بزرگوار تقلید فرمودند
که بیان حکم و مسئله ی شرعی برای امر به معروف کفایت نمی کنه⚠️
باید امر کنید، نهی کنید✅
مگر اینکه از بیان مسئله ی شرعی حکم شرعی ای که برای طرف از رساله میخونی، مثلاً اون متوجه بشه که منظور تو امر و نهی منظور تو انجام بده و انجام نده این کاره ❌
یه وقت هست یه کسی داره مثلاً روزه خوری میکنه بریم بهش بگیم که آقا ماه رمضونه ها
مثلاً، آقا روزه واجبه ها
ببین مسئله شرعی داری میگی روزه واجب است، ولی مراجع میگن نه🤔⤵️
درست ترش اینه که شما بگی آقا روزه خوری نکن ✅
آقا مثلاً علنی روزه خوری نکن✅
یه همچین مضمونی حالا
یعنی امر و نهی باشه نه صرف بیان حکم شرعی ⚠️
#ترجمه_کتاب_الغارات
سالهای روایت نشده از حکومت امیر المؤمنین حضرت علی (ع)
#قسمت_صد_سی_شش
#کارگروهتخصصخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید ↓
🌺❄️🌸❄️🌺❄️
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺❄️🌸❄️🌺❄️
#داستان_آموزنده
🔆جمجمه سرد!
🔅✨در زمان خلافت عثمان ، شخصى كاسه سر كافرى را كه سالها قبل مرده بود، از قبرستان برگرفت و نزد عثمان آمد و گفت : اگر كافر مى سوزد، پس چرا اين كاسه سر، نسوخته و حتى گرم و داغ نيست ؟.
🔅✨عثمان از جواب ، درماند، به حضور على (ع ) فرستاد، على (ع ) حاضر شد، عثمان به سؤال كننده گفت : سؤالت را بازگو.
🔅✨او سؤال خود را تكرار كرد، على (ع ) دستور داد يك قطعه سنگ چخماق آوردند، فرمود: اين سنگ در ظاهر سرد است ، ولى در درون آتش دارد كه اگر اين سنگ را به سنگى بزنيم ، از آن آتش بيرون مى جهد، جمجمه كافر نيز در درون آتش دارد.
✨✨در اين هنگام عثمان گفت :اگر على نبود عثمان هلاك مى شد.
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
#کارگروهتخصصخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید ↓
🌺❄️🌸❄️🌺❄️
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺❄️🌸❄️🌺❄️
مکروهات روزه
#احکام
#سال_نو
#رمضان
#بهار_قرآن
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سپاه_مقتدر
#جان_فدا
#کارگروهتخصصیخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
7.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 امر به معروف و نهی از منکر
با بیانی زیبا و محترمانه و در عین حال مقتدرانه در باغ ارم شیراز
🔹 احسنت به این آقا و حتماً باید مورد تشویق قرار بگیرد و بقیه حراست مجموعه ها هم یاد بگیرند.
#سال_نو
#رمضان
#بهار_قرآن
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سپاه_مقتدر
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#جان_فدا
#کارگروهتخصصیخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
بسمه تعالی اصل دوم : جمهوری اسلامی ، نظامی است بر پایه ایمان به : 1- ایمان به خدا یکتا و اختصاص حا
بسمه تعالی
اصل سوم (قسمت اول) : اموری که دولت موظف است برای رسیدن به اهداف اصل دوم انجام دهد :
1- ایجاد محیط مناسب برای رشد فضائل اخلاقی و مبارزه با مظاهر فساد .
2- بالا بردن سطح آگاهی مردم از طریق رسانه های گروهی و مطبوعات.
3- تقویت روح تتبع در محققان از طریق تاسیس مراکز تحقیقاتی در زمینه های علمی ، فرهنگی و اسلامی
4- آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان در تسهیل و تعمیم آموزش عالی
5- طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب
6- محو هر گونه استبداد و خودکامگی و انحصار طلبی
7- تامین آزادی های سیاسی و اجتماعی در حدود قانون
8- مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی خویش
9- رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه ، در تمام زمینه های مادی و معنوی .
10- ایجاد نظام اداری صحیح و حرف اشکالات غیر ضرور.
#نشر_حداکثری
#جهاد_تبیین
#رمضان
#بهار_قرآن
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سپاه_مقتدر
#جان_فدا
#کارگروهتخصصیخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺