معرفی کتاب خط عاشقی 🌱
کتاب خط عاشقی نوشته حسین کاجی شامل روایاتی کوتاه از عشق شهدا به حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا (ع) است.
خط عاشقی ماجرای شیدایی، دلبستگی و راز و رمز عاشقانه ۸۱ تن از شهدای دفاع مقدس با امام مهربانیها، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام است که با متنی کوتاه و گرافیک جذاب ویژه عموم مخاطبان بویژه جوانان گرد آوری و ارائه شده است.
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#مهار_تورم
#جمهوری_اسلامی
#رمضان
#بهار_قرآن
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سپاه_مقتدر
#جان_فدا
#کارگروهتخصصیخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 تو آخرالزمان نفله خواهی شد اگر سواد رسانه ای نداشته باشی
#مهار_تورم
#جمهوری_اسلامی
#رمضان
#بهار_قرآن
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سپاه_مقتدر
#جان_فدا
#کارگروهتخصصیخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
پشت پرده های طرح های حجاب و عفاف و وظیفه مومنین_1.mp3
47.33M
🎙 پشت پرده های طرح های حجاب و عفاف و وظیفه مومنین
🧨جلسه 29 از پاسخ به شبهات اغتشاشات
#مهار_تورم
#جمهوری_اسلامی
#رمضان
#بهار_قرآن
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سپاه_مقتدر
#جان_فدا
#کارگروهتخصصیخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
4_6003839640962861469.mp3
28.28M
#دلایل_قانونی_و_محکمه_پسند_برای #مطالبه_محاکمه_روحانی_و #عاملان_وضع_موجود
🎙#سیدفخرالدین_موسوی
⚠️این صوت اواخر دوره دولت آقای روحانی منتشر شده بود و الان مجددا بارگذاری شده است.
#محاکمه_مسئولان_ناکارآمد
| يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومة لائم |
سید فخرالدین موسوی
#مهار_تورم
#رمضان
#بهار_قرآن
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سپاه_مقتدر
#جان_فدا
#کارگروهتخصصیخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🔷 یک روز مانده به سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم
🔸شهید آوینی: «اگر انسان هایی که مامور به ایجاد تحول در تاریخ هستند از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند، دیگر تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد.»
🔸سید مرتضی، تو چه تحولی در تاریخ فکری بشر ایجاد کردی که امروز آیندگان تو تلاش می کنند تا به تو و گذشته ات برسند اما باز هم نمی توانند...
🌙 آمادگی ورود به شبهای قدر
🔸 در ماه رمضان دلهایتان را هرچه میتوانید با ذکر الهی نورانیتر کنید، تا برای ورود در ساحت مقدّس لیلةالقدر آماده شوید، که: «لیلةالقدر خیر من الف شهر. تنزّل الملائکة والرّوح. فیها بإذن ربّهم من کل امر». شبی که فرشتگان، زمین را به آسمان متّصل میکنند، دلها را نورباران و محیط زندگی را با نور فضل و لطف الهی منوّر میکنند.
١٣۹۰/۱/۲۳
#رهبر_معظم_انقلاب
#رمضان
#بهار_قرآن
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سپاه_مقتدر
#جان_فدا
#کارگروهتخصصیخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
#ترجمه_کتاب_الغارات
سالهای روایت نشده از حکومت امیر المؤمنین حضرت علی (ع)
#قسمت_صد_چهل_هفت
#کارگروهتخصصخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید ↓
🌺❄️🌸❄️🌺❄️
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺❄️🌸❄️🌺❄️
#داستان_آموزنده(گامهای شیطان)
🔆عاقبت سهل انگارى و بى توجهى نسبت به عقايد فرزند
🦋در يك مجله عربى آمده بود: جوانى كه پدر و مادر خود را كشته بود، در بازجويى گفت : من آموزگارى دارم كه بى دين است و پيوسته به خدا و نظام آفرينش بد مى گويد و معتقد است كه والدينش بزرگترين خيانت را به وى كرده اند كه او را زاييده اند!
🦋او همواره مى گويد: همه پدر و مادرها جنايتكارند و دشمن كودكان معصوم . اينها به خاطر شهوترانى پليد خود، ما را زاييده و از آن جهان آرام و بى درد و رنج به اين جهان پر درد و زحمت آورده اند. هيچ پدر و مادرى فرزندشان را دوست ندارند، فقط خود و ارضاى شهوت خود را دوست دارند و اگر به فرزند خود هم اظهار دوستى مى كنند، براى اين است كه خودشان را دوست دارند و فرزند را وسيله رسيدن به خواسته هاى خودشان مى دانند، چنان كه مثلا اتومبيلشان را هم بدين جهت دوست دارند!
🦋این گفته های معلم تاثیری عميق بر ما بخشيد به طورى كه افكار و رفتارمان را نسبت به والدين دگرگون ساخت . اين بود كه من مانند يك آدم كوكى - كه معلم كوكش كرده باشد - تحريك شدم و پدر و مادرم را كشتم و اكنون براى هر گونه مجازاتى حاضرم . اما بايد بگويم كه : من هيچ گونه تقصيرى ندارم ، بلكه والدين من مقصرند و جنايتكار زيرا آنان معلم مرا به خوبى مى شناختند و حتى گاهى هم او را به منزل دعوت مى كردند. گاهى كه من از عقايد ضد خدايى او انتقاد مى كردم ، پدر و مادرم مى گفتند: ((ما به عقايد فاسدش كارى نداريم ، او هر چه هست ، خوب درس مى دهد و شاگردانش با معدل عالى قبول مى شوند، ما هم قبولى و پيشرفت تو را مى خواهيم ...))!
🦋اگر والدين من خوشبختى و سعادت مرا مى خواستند، هرگز اجازه نمى دادند كه شاگرد چنين معلم منحرفى باشم و به خاطر خوب نمره آوردن و قبول شدن ، انديشه واخلاق و روحم مسموم و آلوده گردد!
#قرآن_کتاب_زندگی
#حجاب
#لبیک_یا_خامنه_ای
#کارگروهتخصصیخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
#دختر_شینا قسمت سی و دوم تا صبح خواب های آشفته و ناجور می دیدم. صبح زود، بعد از نماز، صبحانه نخورد
#دختر_شینا
قسمت سی و سوم
دو تا کیسه نایلونی دادند دستم و دستور و ساعت مصرف داروها را گفتند و رفتند.
آن ها که رفتند، صمد گفت: «بچه ها را بیاور که دلم برایشان لک زده.»
بچه ها را آوردم و نشاندم کنارش. خدیجه و معصومه اولش غریبی کردند؛ اما آن قدر صمد ناز و نوازششان کرد و پی دلشان بالا رفت و برایشان شکلک درآورد که دوباره یادشان افتاد این مرد لاغر و ضعیف و زرد پدرشان است.
از فردای آن روز، دوست و آشنا و فامیل برای عیادت صمد راهی خانه ما شدند. صمد از این وضع ناراحت بود. می گفت راضی نیستم این بندگان خدا از دهات بلند شوند و برای احوال پرسی من بیایند اینجا. به همین خاطر چند روز بعد گفت: «جمع کن برویم قایش. می ترسم توی راه برای کسی اتفاقی بیفتد. آن وقت خودم را نمی بخشم.» ساک بچه ها را بستم و آماده رفتن شدم. صمد نه می توانست بچه ها را بغل بگیرد، نه می توانست ساکشان را دست بگیرد. حتی نمی توانست رانندگی کند. معصومه را بغل کردم و به خدیجه گفتم خودش تاتی تاتی راه بیاید. ساک ها را هم انداختم روی دوشم و به چه سختی خودمان را رساندیم به ترمینال و سوار مینی بوس شدیم. به رزن که رسیدیم، مجبور شدیم پیاده شویم و دوباره سوار ماشین دیگری بشویم. تا به مینی بوس های قایش برسیم، صد بار ساک ها را روی دوشم جا به جا کردم.
معصومه را زمین گذاشتم و دوباره بغلش کردم، دست خدیجه را گرفتم و التماسش کردم راه بیاید. تمام آرزویم در آن وقت این بود که ماشینی پیدا شود و ما را برساند قایش. توی مینی بوس که نشستیم، نفس راحتی کشیدم. معصومه توی بغلم خوابش برده بود، اما خدیجه بی قراری می کرد. حوصله اش سر رفته بود. هر کاری می کردیم، نمی توانستیم آرامَش کنیم. چند نفر آشنا توی مینی بوس بودند. خدیجه را گرفتند و سرگرمش کردند. آن وقت تازه معصومه از خواب بیدار شده بود و شیر می خواست. همین طور که معصومه را شیر می دادم، از خستگی خوابم برد.
فامیل و دوست و آشنا که خبردار شدند به روستا رفته ایم، برای احوال پرسی و عیادت صمد به خانه حاج آقایم می آمدند. اولین باری بود که توی قایش بودم و نگران رفتن صمد نبودم. صمد یک جا خوابیده بود و دیگر این طرف و آن طرف نمی رفت. هر روز پانسمانش را عوض می کردم. داروهایش را سر ساعت می دادم. کار برعکس شده بود. حالا من دوست داشتم به این خانه و آن خانه بروم، به دوست و آشنا سر بزنم؛ اما بهانه می گرفت و می گفت: «قدم! کجایی بیا بنشین پیشم. بیا با من حرف بزن. حوصله ام سر رفت.»
بعد از چند سالی که از ازدواجمان می گذشت، این اولین باری بود که بدون دغدغه و هراس از دوری و جدایی می نشستیم و با هم حرف می زدیم.
خدیجه با شیرین زبانی؛ خودش را توی دل همه جا کرده بود. حاج آقایم هلاک بچه ها بود. اغلب آن ها را برمی داشت و با خودش می برد این طرف و آن طرف.
خدیجه از بغل شیرین جان تکان نمی خورد. نُقل زبانش «شینا، شینا» بود. شینا هم برای خدیجه جان نداشت.
همین شینا گفتن خدیجه باعث شد همه فامیل به شیرین جان بگویند شینا. حاج آقا مواظب بچه ها بود. من هم اغلب کنار صمد بودم. یک بار صمد گفت: «خیلی وقت بود دلم می خواست این طور بنشینم کنارت و برایت حرف بزنم. قدم! کاشکی این روزها تمام نشود.»
من از خداخواسته ام شد و زود گفتم: «صمد! بیا قید شهر و کار را بزن، دوباره برگردیم قایش.»
بدون اینکه فکر کند، گفت: «نه... نه... اصلاً حرفش را هم نزن. من سرباز امامم. قول داده ام سرباز امام بمانم. امروز کشور به من احتیاج دارد. به جای این حرف ها، دعا کن هر چه زودتر حالم خوب بشود و بروم سر کارم. نمی دانی این روزها چقدر زجر می کشم. من نباید توی رختخواب بخوابم. باید بروم به این مملکت خدمت کنم.»
دکتر به صمد دو ماه استراحت داده بود. اما سر ده روز برگشتیم همدان. تا به خانه رسیدیم، گفت: «من رفتم.»
➖ ندانستن تعداد روزههای فوت شده
✍ کسی که چند روز از ماه رمضان را به خاطر عذری روزه نگرفته و تعداد آنها را نمیداند، چنانچه شروع عذر را نمیداند؛ مثلاً نمیداند بیست و پنجم ماه رمضان به سفر رفته تا روزههای فوت شده شش روز باشد یا بیست و ششم رفته تا پنج روز باشد، میتواند مقدار کمتر را قضا کند، اما در صورتی که زمان شروع عذر را میداند، مثلاً میداند روز پنجم ماه به سفر رفته ولی نمیداند شب دهم برگشته تا پنج روزه فوت شده باشد یا شب یازدهم برگشته تا شش روزه فوت شده باشد، در این صورت احتیاط واجب آن است که مقدار بیشتر را قضا کند.
📚 رساله نماز و روزه، مسأله ۹۱۸
#مهار_تورم
#جمهوری_اسلامی
#رمضان
#بهار_قرآن
#لبیک_یا_خامنه_ای
#سپاه_مقتدر
#جان_فدا
#کارگروهتخصصیخادمانعصرظهور
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🇮🇷 @saghebin 🇮🇷
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
💠قصه من و خدا
تا حالا شده تو زندگی با خدا حرف بزنی؟
چجوری باهاش حرف زدی؟
احساس ناآرامی داری میدونی دلیلش چیه؟
از مشکلات و سختی ها ناامید و خسته شدی؟
بیایید با هم این دوره رو بگذرونیم چله عاشقی با خدا 🥰
ادامه دارد..