eitaa logo
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
1.7هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
5.7هزار ویدیو
172 فایل
🏵️ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد ناشناس: https://gkite.ir/es/nashenas1401 @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
Part02_قرارگاه محمود.mp3
23.68M
📗کتاب صوتی فصل 2⃣ "فرشته نجات"
♨️مسئله‌ی را باید بسیار فراتر از برداشتن روسری و برهنگی بدن دید!!! 🔹آری... مسئله را باید از افق بالاتری نگاه کرد ؛ چه بسا خانمی روسری هم داشته باشد و در پوشش او برهنگی بدن نیز مشاهده نگردد ، اما پوشش او باز هم نامناسب است! 🔹در اینکه مشکل کشف حجاب های امروز را باید پیگیری و مرتفع نمود شکی نیست ، اما آنچه باید برای حل شدن ریشه‌ای آن بکوشیم و بشدت کار فرهنگی کنیم ، معضل تهاجم فرهنگی دشمن و مخصوصا کشاندن پوشش برخی خانم ها به پوشش غیر قابل قبول است! 🔹الفاظی که رهبر معظم انقلاب در مورد اوضاع نابسامان فرهنگی به کار میبرند [که یک مورد آن ولنگاری فرهنگی است] ، نشان از عدم رضایت ایشان از وضع فرهنگی جامعه و عملکرد نهادهای فرهنگ‌ساز است ، لذا : 🔹هر کسی که هستید و در هر جایگاهی هستید به سراغ نهادهای فرهنگ ساز بروید و آز آنها برای آمدن پای کارِ فرهنگ سازی ِ حجاب و دیگر معضلات اجتماعی ، مطالبه گری کنید‌! ✍میلاد خورسندی 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
38.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به نظر شما... حسن روحانی از کی دستور گرفته؟؟؟؟ به کی داره کد میده؟؟؟؟ و هدف نهایی او و تیم لیبرالش چیه؟؟؟!! انقلابی های عزیز، به گوش باشید و بیدار و نه خواب که فتنه گران بیکار ننشسته اند. 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
1_1662782706.mp3
11.7M
👈یک مسئولیت مهم است به گردن شیعیان 💥که غربت وتنهایی امام زمان عجل الله تعالی در عالم طنین انداز کنند : {سید علی رضا حسینی} رمزگشایی از زمینه سازی ظهور و ایجاد انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف   🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin  🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وداعی متفاوت در تهران 🕊 وداع با پیکر مطهر شهید هم‌وطن آشوری، "جانی بت اوشانا" چهارشنبه ۶ اردیبهشت از ساعت ۱۶ پدر و مادر و برادران شهید به رحمت خدا رفته‌اند، از عموم مردم عزیز و شهید پرور دعوت می‌کنیم تا در مراسمات این شهید والامقام شرکت کنند.
راه جلوگیری از چشم زخم.mp3
853.7K
چشم زخم⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
#دختر_شینا قسمت چهل و ششم تمام دلخوشی ام این بود که، هست و سالم است. این برایم کافی بود. حالا جنگ
قسمت چهل و هفتم وقتی فردا و پس فردا آمد و صمد نیامد، طعنه و کنایه ها هم شروع شد: «طفلک قدم! مثلاً پسر آورده!» ـ عجب شوهر بی خیالی. ـ بیچاره قدم، حالا با سه تا بچه چطور برگردد سر خانه و زندگی اش. . آخر به این هم می گویند شوهر! این حرف ها را شینا هم می شنید و بیشتر به من محبت می کرد. شاید به همین خاطر بود که گفت: «اگر آقا صمد خودش آمد که چه بهتر؛ وگرنه خودم برای نوه ام هفتم می گیرم و مهمانی می دهم.» از بس به در نگاه کرده و انتظار کشیده بودم، کم طاقت شده بودم. تا کسی حرفی می زد، زود می رنجیدم و می زدم زیر گریه. هفتم هم گذشت و صمد نیامد. روز نهم بود. مادرم گفت: «من دیگر صبر نمی کنم. می روم و مهمان ها را دعوت می کنم. اگر شوهرت آمد، خوش آمد!» صبح روز دهم، شینا بلند شد و با خواهرها و زن داداش هایم مشغول پخت و پز و تدارک ناهار شد. نزدیک ظهر بود. یکی از بچه ها از توی کوچه فریاد زد: «آقا صمد آمد.» داشتم بچه را شیر می دادم. گذاشتمش زمین و چادری بستم کمرم و چیزی انداختم روی سرم و از پلّه های بلند به سختی پایین آمدم. حیاط شلوغ بود. خواهرم جلو آمد و گفت: «دختر چرا این طوری آمدی بیرون. مثلاً تو زائویی.» بعد هم چادرش را درآورد و سرم کرد. خوب نمی توانستم راه بروم. آرام آرام خودم را رساندم توی کوچه. مردی داشت از سر کوچه می آمد. لباس سپاه پوشیده بود و کوله ای سر دوشش بود؛ ریشو و خاک آلوده؛ اما صمد نبود. با این حال، تا وسط کوچه رفتم. از دوستان صمد بود. با خجالت سلام و علیکی کردم و احوال صمد را پرسیدم. گفت: «خوب است. فکر نکنم به این زودی ها بیاید. عملیات داریم. من هم آمده ام سری به ننه ام بزنم. پیغام داده اند حالش خیلی بد است. فردا برمی گردم.» انگار آب سردی سرم ریختند، تنم شروع کرد به لرزیدن. دست ها و پاهایم بی حس شد. به دیوار تکیه دادم و آن قدر ایستادم تا مرد از کوچه عبور کرد و رفت. شینا و خواهرهایم توی کوچه آمده بودند تا از صمد مژدگانی بگیرند. مرا که با آن حال و روز دیدند، زیر بغلم را گرفتند و بردند توی اتاق. توی رختخواب دراز کشیدم. تمام تنم می لرزید. شینا آب قند برایم درست کرد و لحاف را رویم کشید. سرم را زیر لحاف کشیدم. بغض راه گلویم را بسته بود. خودم را به خواب زدم. می دانستم شینا هنوز بالای سرم نشسته و دارد ریزریز برایم اشک می ریزد. نمی خواستم گریه کنم. آن روز مهمانی پسرم بود. نباید مهمانی اش را به هم می زدم. سر ظهر مهمان ها یکی یکی از راه رسیدند. زن ها توی اتاق مهمان خانه نشستند و مردها هم رفتند توی یکی دیگر از اتاق ها. بعد از ناهار خواهرم آمد و بچه را از بغلم گرفت و برد برایش اسم بگذارند. اسمش را حاج ابراهیم آقا، پدربزرگ صمد، گذاشت مهدی. خودش هم اذان و اقامه را در گوش مهدی گفت. بعدازظهر مردها خداحافظی کردند و رفتند. مرداد ماه بود و فصل کشت و کار. اما زن ها تا عصر ماندند. زن برادرها و خواهرها رفتند توی حیاط و ظرف ها را شستند و میوه ها را توی دیس های بزرگ چیدند. مهدی کنارم خوابیده بود. سر تعریف زن ها باز شده بود، من هنوز چشمم به در بود و امیدوار بودم در باز شود و لحظة آخر مهمانی پسرم، صمد از راه برسد.
ذلت های پهلوی 🔻قسمت نوزدهم 🔸مخالفت مصدق با قرارداد نفتی رضا شاه روزی در مجلس به قرارداد نفت که در زمان رضا شاه تجدید شده بود به وسیله دکتر مصدق حمله شد تقی زاده که در آن تاریخ وزیر مالی بود به جای آنکه به پاخیزذ و مردانه از رضا شاه دفاع کند بلند شد و گفت من تقصیر نداشتم زیرا آلت دست بودم در آن تاریخ دیکتاتوری من چه می توانستم بکنم. 📚کتاب یادداشت های علم، ج۱، ص۳۶۵ 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
✍ذلت های پهلوی 🔻قسمت بیستم 🔸در زمان شاه اصلا کرایه ها بالا نمی رفت! به خاطر اضافه کردن خطوط کمربندی اتوبوسرانی یک دفعه ترتیب کار را طوری دادند که کرایه اتوبوس سه برابر افزایش پیدا کرد تمام مردم ناراحت شدند در نتیجه دانشگاه ها اعتصاب کردند و به آشوب پرداختند و شروع به شکستن درب و پنجره اتوبوس ها نمودند. 📚کتاب یادداشت های علم، ج۱، ص۳۸۴ 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺