✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَشَاقُّوا الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَىٰ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا وَسَيُحْبِطُ أَعْمَالَهُمْ
کسانی که بیدینی میکنند و مانع اسلامآوردن مردم میشوند و با آنکه حقیقت برایشان معلوم شده است، از درِ مخالفت با پیامبر درمیآیند، نهتنها هیچ ضرری به خدا نخواهند رساند؛ بلکه او کارشکنیهایشان را بیاثر خواهد کرد.
سوره مبارکه محمد آیه ۳۲
#آیه_روز
صـَحـابــ🇵🇸sᴀʜᴀʙ🌱
#کتاب_شنود📚 #قسمت_نهم (بیت المال) دوازده روز در بیمارستان و ده روز در بخش مراقبتهای ویژه بودم. با
#کتاب_شنود📚
#قسمت_دهم
(آن دو پرستار)
هر بار که روح از بدنم خارج میشد، با حقایق بیشتری آشنا میشدم. حقایقی بعضا تلخ و وحشتناک اما آموزنده.
من می دیدم که برخی اعضای کادر درمانی بيمارستان، چقدر خالصانه فعالیت انجام میدادند و به خاطر رسیدگی به مشکلات انسانها و دعای خیر مردم، چقدر رشد میکنند، اما برخی دیگر...
در یکی از دفعاتی که روح از بدنم بیرون آمد میخواستم از بيمارستان خارج شوم، یک دختر و پسر پرستار وارد اتاق من شدند. دختر خانم همینطوری که با آن پسر پرستار صحبت میکرد، رفت سراغ سرم من و مشغول بررسی شد.
آقا پسر هم پرونده مرا نگاه میکرد تا ببیند چه دارویی و در چه ساعتی باید داخل سرم تزریق شود. آن ها به ظاهر کار و وظیفه خودشان را انجام میدادند. اما به محض اینکه به این دو نفر خیره شدم، وحشت سراپای وجودم را گرفت!
من نه تنها باطن افکار آنها بلکه نتایح فکر و عمل آنها را به خوبی میدیدم! من حتی اسم و مشخصات و محل تولد و پدر و مادرشان را به اسم میدانستم. این دختر خانم تلاش میکرد دل این پسر را به خود جذب کند، در حالی که قبلا با پنج پسر دیگر رابطه داشت!
من حتی میتوانستم بفهمم که چه کسانی قبلا با او دوست بودند. این پسر هم با چندین دختر دیگر ارتباط داشت و به بسیاری از آنها قول ازدواج داده بود. او تلاش میکرد تا این دختر را هم برای مقاصد شهوانی با خود همراه کند.
حتی میدیدم که وقتی ساکت میشدند فکر میکردند که الان چه بگوییم؟!
دختر فکر میکرد چه تیکهای بیندازم و او چه جوابی به من خواهد داد و....
من میدیدم که شیاطین بین آنها قرار گرفته و همینطور آنها را به ادامه این گفتوگو تحریک میکنند!
وقتی یه ظرف آتش قرار داشته باشد و یک لیوان بنزین در آن بریزیم، این آتش شعله ور میشود. من دقیق همین را میدیدم. در بین این دو پرستار، آتشی ایجاد شده بود که هر کلامی که گفته میشد، مانند یک لیوان بنزین عمل میکرد!
برایم عجیب بود که همان زمان، گوشی تلفن این دختر خانم زنگ خورد. من حتی میفهمیدم که چه کسی پشت خط است و چه میگوید و چه نیتی دارد!
شخص پشت خط، یکی از دوست پسرهای قدیم این خانم بود. کمی با او صحبت کرد و دختر خانم سریع خداحافظی کرد تا در راهرو به این جوان پرستار برسد.
از طرفی میدیدم که گرفتاری آنها به همین مسئله و ارتباط ختم نمیشود.
این خانم پرستار، بعد از اینکه کمی با آن جوان در راهرو صحبت کرد، به اتاق مجاور رفت. یک پیرمرد بی هوش روی تخت خوابیده بود. این خانم عجله داشت که زودتر سرم را قطع کند و به سراغ همان پسر برود.
چنان با سرعت، سوزن سرم را از دست پیرمرد درآورد و چسب روی دست را کند که از دست این پیرمرد خون جاری شد.
او یک چسب دیگر روی زخم زد و با خودش گفت: اینکه بیهوش است و چیزی نمیفهمد. بعد هم سریع بیرون رفت.
من اذیت شدنهای آن پیرمرد را مشاهده کردم. دیدم که این پیرمرد، خانم پرستار را نفرین کرد.
تمام اینها حقالناسهایی بود که باید یک روزی جواب داده میشد و متاسفانه کسانی که دستورات خداوند برایشان اهمیتی ندارد، به حق الناس هم بی تفاوتاند.
من دیدم که مادر و پدر این دختر جوان خیلی برایش دعا میکردند، اما بیشترین چیزی که عاقبت این دختر را تباه کرد، مسئله حق الناس بود.
جالب بود که تا پایان عمر هر دوی آنها را دیدم. دیدم که هر کدام آنها با چه کسی ازدواج کرد.
اما مشاهده کردم که هیچکدام در زندگی شخصی و مشترک آینده خود، روی آرامش نخواهد دید و زندگی مشترک آینده آنها با همسرانشان، گرفتار همین ارتباطهای حرام دوران جوانی خواهد شد و به سرانجام نمیرسد!
بعدها به یکی از دوستانم گفتم: بيمارستان یکی از محلهای معراج ارواح انسانهاست. به ما گفتهاند در هنگام جان دادن محتضر دور او را خلوت کنید. گفتهاند افراد بینماز یا نجس بالاس سر محتضر نباشند. صدای حرام شنیده نشود. سوره یاسین یا برخی ادعیه برای محتضر خوانده شود تا ملائک به سوی او بیایند. که متاسفانه این مواد در بیمارستانها رعایت نمیشود.
برعکس بارها دیدهایم که صدای حرام نگاه حرام بدحجابی و بی دینی در این مراکز رواج دارد.
اینها در لحظه مرگ انسان اثر منفی دارد و نمیگذارد انسان، لحظات آخر را در آرامش و با یاد خداوند سپری کند. و چه وضعی دارند کسانی که در حین گناه و در محل گناهآلود از دنیا میروند.
نه فرصت توبهای و نه کسی که آنها را به یاد خدا بیندازد. حتی فرشتگان الهی هم برای کمک به او نمیتوانند به محل گناه وارد شوند.
در همین جا باید بگویم که شهدا عجب معراج زیبایی داشتند و دارند.
هر یک سر بر زانوی آقا اباعبدالله نهاده و با استقبال رفقای شهیدشان به زیبایی این دنیا را ترک میکنند. به یاد پیر غلامان آقا اباعبدالله افتادم که لحظات آخر را با سلام بر ارباب سپری کرده و به دیدار مولایشان میروند. آری لحظات آخر زندگی انسان بسیار مهم است.
صفحات: ۳۳ تا ۳۶ کتاب📖
#لبیک_یا_خامنه_ای #امام_زمان
@sahabenghelab
صـَحـابــ🇵🇸sᴀʜᴀʙ🌱
#کتاب_شنود📚 #قسمت_دهم (آن دو پرستار) هر بار که روح از بدنم خارج میشد، با حقایق بیشتری آشنا میشدم.
🌸بسماللهالرحمنالرحیم🌸
با عرض معذرت خواهی از شما دوستان یه مدت کتاب و برنامه در دسترس نبود که بتونیم هر روز قسمتهایی از کتاب رو بذاریم.🌿
حلال فرمایید انشاءالله مثل قبل هر روز قسمتها داخل کانال قرار خواهد گرفت.
کپی از محتوای کانال حلالتون!
اما شرمنده برای کتاب اگر میخوایند پیام رو کپی کنید واسه کانال یا بفرستید برای کسی بدون لینک و آیدی راضی نیستیم. هر چند نیت برای رضای خدا و تحول هر چند کوچک هست اما به دلایلی بهتره که هر کسی میخواد بخونه عضو بشه و هر روز پارتها در اختیارش باشه.
یاعلی مدد
ذکر روز دوشنبه: یا قاضیالحاجات🌱
روز متعلق به آقا امام حسن مجتبی و امام حسین(ع)♥️
اَلسَّلامُ عَلى مَنْ ذُرِّيَّتُهُ الْأَزْكِياءُ
سلام بر كسى كه
فرزندانش پاكترين و نابترين انسانها بودند.🤍
#فرازیاززیارتناحیهمقدسه
#ماه_رجب
تنھـٰآیۍیَعنـۍ:
ڪسۍنبآشدازرنجهـآیتبرآیشبگویۍ،
یآشآدۍهـآیترابہاوابـرآزڪنۍ..!
خدا،گـآهـۍعمداًانسآنراتنھـٰآمیگذآرد،
تآبـآخودشمنآجاتڪنیـمرفیـق..(:🖐🏻🌱'!
-🎙اُستـٰآدپَناهیـان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 چرا کم استغفار میکنیم؟!
💢 پاسخ متفاوت علیرضا پناهیان
🔺فرصت روزهای آخر ماه رجب را از دست ندهیم..
#لبیک_یا_خامنه_ای #امام_زمان