هوالشهید🇵🇸🇮🇷
این جلسه یک موضوع کوتاه اما عمیق و البته بسیار تامل برانگیز به دوستان اهل قلم کلاس نویسندگی ام دادم،
اگر فقط فقط پنج دقیقه فرصت داشته باشم
دو حالت دارد
یا به ارزوی خود یعنی جهاد رسیده ام
و در حال جهاد هستم
که در این حال لحظه ای چشمانم را میبندم
تمام کسانی که در زندگی ام بوده اند
تمام لحظات زندگی ام را در لحظه ای تصور میکنم
و بعد
چشمانم باز میکنم
محکم
از اعماق قلبم
با تمام وجود
فریاد میزنم
لبیک یا زییییییینبببببببب!!!!!!
و با تمام توان به سمت فرزندان ابی سفیان شلیک میکنم
تا اخرین لحظه
انتقام سیلی مادرم را خواهم گرفت...
و لحظه ای بعد به آغوش مادر خواهم رفت...
اما اگر لایق جهاد نشدم
و در زندگی روز مره بودم
اولین کاری که خواهم کرد این است که برای عزیزانم پیامی بفرستم و از آنها طلب حلالیت و خداحافطی کنم.
و بعد از آن به سجده میروم و بعد از استغفار اینگونه شروع خواهم کرد
بدون مقدمه
بدون تکلف
با بغضی که همیشه در گلو دارم
با دلی شکسته از دست دنیا و دنیائی ها
صدایش میزنم
اینگونه آغاز میکنم
سلامه اول یه سلامه، به جسم بی سر
روضه آخر دو کلامه، غریب مادر...
تا اخرین نفس...
و با گریه بر ارباب بی کفن
و تا اخرین نفس
با ذکر حسین
تقویم زندگی ام به پایان برسد...
#دلنوشته_هایم_اثیم
ابواویس (ع.م.)
نمیدانی چرا،
اما
بعضی چشم ها
عاشقت میکند
و
با نگاهش
می شود قرار بی قراری هایت.
حتی اگر کنارت نباشد دلت بیاد نگاهش میلرزد...
اصلا بعضی چشمها...
آه امان از بعضی چشم ها...
#شب
#دلتنگی
#تنهایی
#سحر_شهریاری
@saharshahriary