eitaa logo
هوالشهید🇵🇸🇮🇷
7.1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
16 فایل
ضیافت‌قلم‌ودست‌نوشته های #سحر_شهریاری ارشد ادبیات،دانشجوی دکترای مدیریت، معلم،نویسنده،فعال اجتماعی و فرهنگی،سخنران و مجری کشوری،مبلّغ و کارشناس محافل بانوان و دختران،شاگردی درحال آموختن. حذف لینک و نام نویسنده به‌رسم امانتداری جایزنیست تبادل @FatemehSat
مشاهده در ایتا
دانلود
هوالشهید🇵🇸🇮🇷
از گمنامی نترس… از اینکه اسم و رسمی نداری، از کارهای کرده ات به نام دیگران… از بی تفاوت بودن و فر
عناوین دنیــوی اگر نوعا هم وفا و دوام داشته باشــند، تا دم گور هستند و بعـــد از آن ماییـم و ابدِ ما..! [علامه‌طباطبایی] @saharshahriary 👆👆🌱
عده‌ای اول سالشان فروردین است که تلاش می‌کنند لباس نو در بر کنند، مثل درخت ها که اول سالشان فــروردین است و لباس‌های نو و تازه به تن می کنند؛ ولی آن ها که اهل سیر و سلوک اند، اول سالشان ماه مبارک رمــضان است. آنها به حساب‌رسـی خود می پردازند که ماه رمضان گذشته، چه درجه ای از مـعنویت داشته و امســال چه درجه ای دارند؟ ماه مبارک رمضان، برای سالکان کوی دوسـت، ماه محاســبه است. -آیت‌الله جوادی آمـلی @saharshahriary 👆👆🌱
11.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روزه ی بی ذکر تو اصلا نمی‌چسبد به من طول روزم کربلایت را تمنا می کنم... @saharshahriary 👆👆🌱
قلبی نورانی ضمیری آرام عاقبتی ختم به خیر و شهادت و توفیق خدمت به مسیر ظهور امام عصر عج را در ماه خدا چ از بخواهیم.🤲
کامنت جالب مخاطب برنامه پ.ن: آدمای زیادی دارن با این برنامه متحول میشن. شاید ده‌ها نفر اگر برای این شخص سخنرانی میکردن، همچین تاثیری نمی‌ذاشتن! جامعه ما نیاز داره این برنامه در طول سال پخش بشه! @saharshahriary 👆👆🌱
12.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه روز نباشی من که بی‌چارم 'هی گره وا می کنی از کارم' کرب و بلامو بده این بارم امام رضا خیلی دوست دارم💔 یک‌بار توی حرم امام رضا ع داشتم با خودم فکر میکردم ما سفرهای مشهدمون رو با بغض و دلتنگی به هر بهانه ای رو زدیم و گرفتیم از لرزیدن اشک هامون با صدای ملکوتی آمدم ای شاه پناهم بده بگیر تا گرفتن پنجره های ضریح سیدالکریم در شهرری و زیر لب نجوا کردن که واسطه بشن ما بریم مشهد... ما حتی در روضه ‌های فاطمیه و استغاثه های شب قدر، گاهی وسط جشن نیمه شعبان و گاهی از امام حسن در نیمه رمضان ع، ما وقتی دلتنگی بیچاره مان کرده، از خدا و هر کدوم از اهل بیت، به دلمان افتاده و زیارت شما رو طلب کردیم و مدام گفتیم: امام رضا جانم بطلب! اینجوری نمیشه دلم خیلی تنگ شده ... ما حتی شده به سلامی خودمون رو رسوندیم حرم و آروم شدیم و برگشتیم... ما برای مشهد اومدن‌هامون به همه اهل بیت و امام زاده ها رو زدیم که وساطت کنند و بگن که چقدر دلتنگیم و دیگه نمی‌تونیم دوری رو تحمل کنیم و اوضاع جوریه که باید از شهرمون دور بشیم، پناه بیاریم به آقای خودمون... اما راستش ما وقتی رسیدیم حرمت...همه کربلا هامون رو با بغض و دلتنگی از شما گرفتیم.‌‌.. ما تمام کربلاهامون رو از شما داریم و امضای قشنگ خودت زیر همه سفرنامه هامون هست آقاجان... نشان به آن نشان که همیشه توی بین الحرمین، دست مان را بالا برده ایم و به نیابت شما به جد غریبتان سلام داده ایم ما بشدت معتقدیم هرکی می‌ره کرببلا از حرم رضا می‌ره... صدامون می‌کنی بیایم آقا؟ سخت دلتنگ مشهدیم و مجنون کربلا.‌‌... @saharshahriary 👆
تجربه گر برنامه زندگی پس از زندگی میگفت: قربونش برم یه آقای قدبلند و نورانی اومدن کنارم ازشون پرسیدم: شما کی هستید؟! فرمودند: همون که صداش کردی همون که ازش کمک خواستی من امام رضا(؏) هستم!... خواستم بگم منم تو زندگیم خیلی صدات کردم خیلی ازت کمک خواستم عزیز ِ دلم!...🥺 @saharshahriary 👆👆🌱
هدایت شده از پلاک خاکی
👌😢 وظیفهٔ من بود نگذارم حرمت ناموس شیعه از بین برود 🔻 وارد خیابان شد و به سمت حرم راه افتاد. مدتی از تصویب قانون منع حجاب گذشته بود، اما این قانون در قم مثل دیگر شهرها سفت‌وسخت اجرا نمی‌شد. کسی جرئت نداشت از سر ناموس مراجع چادر بکشد. 🔸زنی چادرش را محکم گرفته بود و کمک می‌خواست. شهاب به آن طرف خیابان دوید. قد بلند و جثهٔ قوی پاسبان هر کسی را می‌ترساند. زیر لب گفت: «یا ابا الغيث اغثني.» دستش را دراز کرد و محکم به صورت پاسبان کوبید. پاسبان بی‌آنکه حرفی بزند، از معرکه بیرون رفت. زن اشک چشم‌هایش را با گوشۀ چادرش پاک کرد. دستش را به دیوار گرفت و بلند شد. «مادرت فاطمهٔ زهرا اجرت بدهد، آقا.» 🔺 در شبستان روبه‌روی ایوان آینۀ صحن مطهر شرح لمعه می‌گفت. پیش از آغاز درس، آنچه باعث دیر رسیدنش به درس شده بود را برای شاگردانش گفت و عذرخواهی کرد. طلاب نگران شهاب شدند. یکی از طلبه‌ها گفت: «آقا، مدتی خودتان را پنهان کنید.» شهاب با لبخند گفت: توکل به خدا. من وظیفه‌ام را انجام دادم. وظیفهٔ من بود نگذارم حرمت ناموس شیعه از بین برود. بقیه‌اش با خداست. 📚 از کتاب | برش‌هایی از زندگانی آیت‌الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی 📖 ص ۱۲۲