eitaa logo
هوالشهید🇵🇸🇮🇷
7.1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
16 فایل
ضیافت‌قلم‌ودست‌نوشته های #سحر_شهریاری ارشد ادبیات،دانشجوی دکترای مدیریت، معلم،نویسنده،فعال اجتماعی و فرهنگی،سخنران و مجری کشوری،مبلّغ و کارشناس محافل بانوان و دختران،شاگردی درحال آموختن. حذف لینک و نام نویسنده به‌رسم امانتداری جایزنیست تبادل @FatemehSat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خواهید به سمت دوست پرواز کنید یا زندگیِ دوباره آغاز کنید یک پنجره از اتاق تنهایی تان.. هر صبح به سمت کربلا باز کنید سر صبح، بردن نام حسین بن علی میچسبد ✋☕️❤️ السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🌱 🤲اللّهُمَ اَرزُقنـٰا فِی اَلْدُنْیٰا زیٰارَۃ اَلْحُسَیْن وَ فِی اَلْاٰخِرَۃ شِفٰاعَة اَلْحُسَیْن  الهی آمین🌹🤲🦋 دعوتید به گروه شعر؛علیه السلام 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1666777100C9ca21a858d حسینیه شعر آئینی در ایتا 👆🍊•°•°
روزی حضرت علی (ع) نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند. اصحاب پرسیدند: چطور ؟ مولا فرمودند: آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای عثمان به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند. ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود: شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید' و دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟ شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟ تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی علی عوض نمی کنم. آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست. مولا گریه می کردند و می فرمودند:😭 به خدایی که جان علی در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمانی محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند... مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در بازار دین فروشی این زمان علی فروشی نکنیم....👌 منبع📚 بحارالانوار پ.ن با خوندن این متن، خصوصا انتهاش واقعا دلم لرزید😭 نزدیک عید غدیره... ببینیم چقدر پای ولی زمان مون هستیم... ببینیم چقدر محکم پشت اعتقادمون ایستادیم و حاضر نیستیم ازش دست برداریم شبیه حججی ها حتی زیر تیغ... 💔💚 👇🌱 @saharshahriary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه چیزی بگم خستگیای کرونایی در بره👇☺️👏💚 وقتی خدا به خلقت هستی اراده کرد توحید را به صورت یک مرد ساده کرد از اسم مستعار خودش استفاده کرد کل صفات را روی اسمش پیاده کرد انقدر شد شبیه خودش که صداش کرد آیینه دار ذات خداااااا...مرتضی علی 🌹 👇🌱 @saharshahriary
هوالشهید🇵🇸🇮🇷
یه چیزی بگم خستگیای کرونایی در بره👇☺️👏💚 وقتی خدا به خلقت هستی اراده کرد توحید را به صورت یک مرد ساد
تمـــام لـــ‌ذت عمــــــرم درایݩ است کـــه مولایـــم امیــــرالمــؤمنیــــ❤️ـــن است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از هوالشهید🇵🇸🇮🇷
سؤال: فرق عُجب و کِبر و تَکَبُّر چیست؟ جواب: تَکَبُّر باور است، من (باور دارم) بهتر از آن (فرد) هستم، امّا عُجب این است که آدم از کارهای خوبِ خودش خوشش بیاید. عُجب حرام نیست امّا تکبّر از گناهان کبیره است. اشکال عُجب این است که آدم را از حرکت باز می­‌دارد، وقتی از خودش خوشش آمد دیگر سعی نمی‌کند جلو برود،متوقف می‌­شود ولی تَکَبُّر فی نفسه حرام است. سؤال: کِبر هم با تَکَبُّر فرق دارد؟ جواب: هر دویش یکی است دیگر، کبر منشأ تکبّر است. سؤال: فَخر چطور؟ جواب: آدم به کارهای خیرش فخر فروشی کند. من چنین کردم، من چنان کردم، این‌ها خوب نیست. درس اخلاق عارف بالله مرحوم حضرت آیت الله خوشوقت تهرانی/ ۱۳۸۷ 🌱✨ @saharshahriary
هدایت شده از هوالشهید🇵🇸🇮🇷
[🍃♥️✨] اگـه‌ویـژگۍخوبـی‌در‌آدمـاےاطرافـتوݩ مۍبینیـن؛ بهشـوݩ‌بگیـݩ، فڪرنڪنیݩ‌پـررومیـشݩ! بهـش‌بگـیݩ‌ڪه‌چـه‌خـوش‌تیـپہ! چـه‌خوشـگلھ! چـه‌خلاقـہ! چـه‌‌خوش‌صداست! چـه‌مھࢪبـوݩہ! هیـچ‌ڪس‌بـا‌یـه‌بـارشنیـدݩ‌ایـن‌حـرفا تغییـر‌فـاز‌نمۍدھ؛ ولۍبـراےمدتےحالـش‌خـوب‌مۍشھ تـازه‌اینجـورے‌خودتـوݩ‌هـم، حالتـوݩ‌بهـتر‌میشھ! ♡ツ @saharshahriary
هدایت شده از هوالشهید🇵🇸🇮🇷
حسی که دیگر هیچ‌وقت دستمان به لمسش نمی رسد... لحظه هایی که دیگر برنمی گردد... زندگی روی ابرها... ذوق کردن از چیزهای کوچک... خندیدن های از ته دل، اشک هایی که بدون خجالت می چکید و قهرهایی که قرار بود تا روز قیامت باشد، اما خیلی زود تبدیل به آشتی می شد.‌‌.. و پدر و مادری که تنها کسانی بودند که بی منت و نیاز دوست مان داشتند... راستی، من کودکیم را کجا جا گذاشتم‌؟؟؟ 💔 ... @saharshahriary
هدایت شده از هوالشهید🇵🇸🇮🇷
بعضی ها پای رفاقتشان حتی خون میدهند اما از عهد و پیمانشان هرگز بر نمی گردند... از این رفاقت های ناب از این رفاقت ها که نم نمی کشد، بوی بی معرفتی نمیدهد، رنگ عوض نمیکند، از این رفاقت هایِ همراه هم، دست در دست هم تا آستانه ی بهشت مرا آرزوست ... @saharshahriary
هدایت شده از هوالشهید🇵🇸🇮🇷
مثل نشستن بالای سرسره می ماند. از پله های آن بالا میروی و برای یک لحظه درآن بالا می نشینی و به سرسره چشم می دوزی. از اینکه پله های پشت سرت را به سلامت بالا آمدی خوشحالی و از شیب تند جلوی رویت کمی نگران؛ در عین حال این سرازیر شدن لذتی دارد که می خواهی انجام دهی. اصلا برای همین به سختی پله ها را بالا آمدی. زندگی همین است. کمی سختی بعد ثبات و بعد هم سرازیری عمر،به سرعت و بدون وقفه. انگار این روز ها، ساعتها یک حجم خالی اند،چگالی ندارند و تند تند می شود از میانشان عبور کرد و گذشت. بچه که بودیم روزها کشدار بودند. انگار روز تمام نمی شد، ولی حالا؛ تازه موقع خواب یادت می آید که قرار بود ملافه ها را اتو کنی ،دگمه سرآستین پسرت را بدوزی و.... روزت به سرعت می گذرت و تو کم مانده که از گذرش جا بمانی! با این همه،سن خوبی است. درست است نیرو و سرعت عمل گذشته را نداری،حافظه ات کمتر شده وگاهی درد کمر و انگشتها اذیتت می کند ولی در عوض تجربه ات بیشتر شده و همینطور خودآگاهی ات. دیگر خودت را بهتر می شناسی،بهتر تصمیم می گیری و البته کمی هم خسیس تر شده ای. البته نه به معنای مادی آن! دیگر در هدر دادن وقتت خساست به خرج می دهی، چون می دانی در خوشبینانه ترین حالت، باز هم وقت کمی در اختیار داری.در بد اخلاقی یا عصبانیت هم خساست به خرج می دهی چون می دانی که از توان باقیمانده ات کم می کند واز درون تحلیلت می دهد. می دانی؟ از این پس روزها حتی سریع تر خواهد گذشت. فرصت نگاه ها کم است. نگاه مهربان به همسر،به فرزندانمان. گرفتن دستان مهربان همدیگر، لمس خوشبختی که شاید گاهی اوقات فراموشمان می شود چقدر خوشبختیم. خوشبختیم که کنار همیم. هر روز دیده در دیده هم می گشاییم و به فرزندانمان بوسه مهر می زنیم. بله،همین چیزهای هرروزه خوشبختیمان است. برای همه مان امیدوارم که در پایین سرسره زندگی خوشبخت باشیم بعد تر ها وقتی موهای جو گندمی ات را از پیشانی ات کنار میزنی و قرص های رنگارنگت را به ضرب آب پایین میدهی وقتی با کسی که عادت کرده ای به بودنش کنار شومینه ی رنگ و رو رفته ی خانه مینشینی و به جای دوستت دارم، از پادردت شکایت میکنی... وقتی برای بار هزارم سریالی را تماشا میکنی وقتی دیگر برایت فرقی نمیکند موهایت سپید باشند یا بلوند! نسکافه ای باشد یا هر رنگ دیگری! وقتی پسر بزرگترت کادو روز مادر برایت صندلی نماز می آورد متوجه خواهی شد که زندگی آنقدر ها ارزش نداشت که برای به دست آوردن کسی که دوستش داشتی نجنگی! که برای آرزو هایت تلاش نکنی! به زودی وارد روزمرگی هایت خواهی شد به زودی وارد روزی میشوی که آرام و ساکت روی صندلی چوبی قدیمی جهیزیه ات رو به روی پنجره ی خانه نشسته ای و چای مینوشی و همسرت طبق معمول مشغول غر و لند هایش ست! به زودی متوجه خواهی شد که چه کلاه بزرگی سرت گذاشت این زندگی! که هرروزت را به بهانه ی روز بهتر از تو ربود و تو چه ساده لوح بودی که حرفش را باور کردی! زندگی تو همین امروز است همین ساعت کاری که دوست داری انجام بده! "**دوستت دارم"را به هرکس که لازم است بگو* هر از گاهی را با دوستانت بگذران،فارغ از هر فکر سفر کن...! بعد تر ها البته متوجه خواهی شد ... ولی ... *زندگی ات را،* *همین امروز زندگی کن!!!* @saharshahriary 👈👈بهترین متن ها اینجاست