💢 پانزدهم خرداد تجسم حضور قاطع مردم در صحنه، با شعارهای دینی و با علاقهمندی به محور رهبری از یک طرف، و از طرف دیگر تجسم و تبلور قساوت، خشونت و قاطعیت دستگاه حاکم درمقابل حرکت اسلامی بود. ۱۳۶۲/۱۱/۱۲
📚 گفتار فشردهای از تاریخ انقلاب اسلامی
@sahba_nashr
💢 پانزده خرداد، ما را از یک مرحله به مرحلۀ دیگرى از مبارزه وارد کرد.
💫 البته تجربۀ پانزده خرداد در خیلى از کشورهاى اسلامى اتفاق افتاده. حرکتهای اسلامى و نهضتهای انقلابى در بعضى از مواقع و مراحلِ حرکتشان، با یکچنین خشونتهای بسیار تند و وحشیانهاى روبهرو شدند و روبهرو مىشوند. خیلى از جنبشها اینجا شکست مىخورند و گاهى مبارزه قطع مىشود؛ اما تجربۀ ما، یک تجربۀ فوقالعاده معجزهآسایى بوده.
👈 پانزده خرداد مبارزۀ ما را به پایان نرسانید. قساوت دستگاه نقطۀ پایان مبارزه نشد؛ بلکه نقطۀ شروعى شد براى یک مرحلۀ جدید و تعیینکننده نسبت به مبارزه و انقلاب. مبارزه پس از پانزده خرداد، از مرحلۀ شور و هیجانِ غالب بر محاسبه و مبارزۀ تند آتشین، وارد مرحلۀ جدیدى شد که آن مرحله عبارت بود از:
مبارزۀ درازمدت، بنیانى، توأم با صبر و حوصله و انتظار و امید و سازندگىهاى معنوى، بر مبناى بینش اسلام از تحولات اجتماعى و حرکتهای تاریخى. ۱۳۶۲/۱۱/۱۲
📚 گفتار فشردهای از تاریخ انقلاب اسلامی
@sahba_nashr
🔰 نقطۀ تاریخی ۱۴خرداد، روز سرنوشت بود؛ روز سرنوشت کسانی که سنتهای الهی، و انقلاب اسلامی بناشده بر این سنتها را نمیشناختند، روز سرنوشت دوستان سطحی و دشمنان سرسخت جمهوری اسلامی. دوستان و دشمنانی که از مدتها قبل، نگران و مترصد حادثۀ ۱۴ خرداد بودند، و هر دو بهاتفاق، فکر میکردند که آیا چنین لحظهای، لحظۀ پایانیافتن همهچیز خواهد بود؟
💫 طبیعیست هر ملتی، هرچقدر هم پراستعداد باشد، تا از نعمت داشتن رهبری حکیم و الهی برخوردار نباشد، نخواهد توانست قدمی پیش برود. حرکت ملت، نیاز به رهبر دارد؛ رهبری که راه را به او بنماید، او را در قبال سختیها دلداری دهد، آیات بشارت را به جانش القا کند، و خلاصه، استعدادهای او را به فعلیت برساند.
💪 اما تدارک وسیع امام برای چنینروزی، در طول سالیان پس از انقلاب، مانع از کامرواشدن دشمنان شد. این بنای الهی و خالص اسلامی، در مواجهات حوادث دوران دهسالۀ پس از پیروزی انقلاب، چنان با مصالح مقاوم و هندسۀ الهی و نظامات منطقی و متقن پیریزی شد، که پس از ده سال، معمار بزرگ او «با دلی آرام و قلبی مطمئن بهسوی جایگاه ابدی» سفر کرد و به همه اطمینان داد که با رفتنش، «در سد آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد.»
🌟 راز ماندگاری انقلاب بزرگ ما، در این بود که بنیانگذارش، توانست خلیفهای چون خود را بهجای خود بنشاند. و مردم، در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، بهیکباره با یک خمینیِ جوانشده مواجه شدند، با رهبری که نهتنها خلأ وجود امام را پر کرد، بلکه توانست عرصهها و افقهای جدیدی را برای جایگاه رهبری بهوجود آورد.
📚 بخشی از اشارۀ کتاب «عهد مشترک»
@sahba_nashr
28.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 تفاوتهای جلد جدید کتاب «تاخمینیشهر» با جلد اول
📖 کتاب تاخمینیشهر، کتابیست در سبک تاریخ شفاهی که زندگی مجاهدانۀ حاج عبدالله را روایت میکند.
👈 جلد اول این کتاب در سال ۸۸ منتشر شد و تا سال ۶۶ را روایت میکند.
👈 جلد دوم کتاب «تا خمینیشهر» ادامۀ زندگی حاج عبدالله را روایت میکند، تا امروز بشاگرد؛ البته جلد دوم، همراه با خلاصه جلد اول چاپ شده و افرادی که جلد اول را قبلازاین مطالعه نکردند، میتوانند همین جلد جدید را مطالعه کنند.
@sahba_nashr
🔰 در آغاز جنگ، مسئله و مشکل اصلی جبههها، قفلشدن کار به علت بیتجربگیها، کارشکنیها و خیانتهای بنیصدر بود. با مستندات دقیق تاریخی میتوان اثبات کرد که اقدامات آیتالله خامنهای، اصلیترین عامل حل این مشکلات بوده است. صبر انقلابی و همراه با بصیرت ایشان، سرانجام منجر به عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا و به تبع آن، حلشدن اساسی مشکل شد.
📚 برشی از اشاره گفتار خاطرات جبهه
📆 خرداد ۱۳۶۰، عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا از سوی امام خمینی (ره)
@sahba_nashr
💢 فرصت منحصربهفرد
💫 چه کسی مثل خاندان پیغمبر، این عناصر برجسته، ممتاز، نورانی، ملکوتی وجود دارد در بین معتقَدات شعبِ دیگرِ اسلامی؟
که اینطور مردم به آنها عشق بورزند،
با آنها تعامل کنند،
با آنها حرف بزنند،
به آنها سلام کنند و از آنها انشاءالله جواب بشنوند؟
چه کسی دیگر وجود دارد؟
این فرصتی است در اختیار پیروان اهلبیت، این زیارت ائمه علیهمالسلام، این معاشقۀ معنوی با این بزرگواران، این زیارتهای سرشار از مفاهیم عالی و ممتاز که در اختیار ماست، [یک فرصت است]. ۱۳۹۴/۹/۹
📚 کتاب محضر رئوف
@sahba_nashr
🔰 ما که نباید فقط به مرقد امام علیبنموسی الرضا اظهار ارادت کنیم؛ او امام ماست، زندگی او برای ما درس است، از زندگی او باید درس بگیریم. زندگی او برای ما یک پیامی دارد، آن پیام چیست؟
..پیام زندگی پرماجرای علیبنموسی الرضا علیهالصلاةوالسلام به ما عبارت است از مبارزهٔ دائمی خستگیناپذیر؛ این آن درسی است که صاحب این مرقد مطهر به ما داده است.
❗️..نبادا کسی خیال کند که مسلمان فقط در یک دورۀ از عمر خود مبارزه میکند و بعد میرود راحت میگیرد میخوابد. زندگی مسلمان سراپا مبارزه است؛ مبارزۀ با شیطانها، چه شیطانهای درونی خود او یعنی اخلاقیات فاسد و چه شیطانهایی که از خارج میخواهند او را منحرف کنند، و چه شیطانهایی که راه زندگی سالم انسانهای بیگناه را میبُرند و میزنند. زندگی امام هشتم برای ما بهمعنای استمرار و تداوم مبارزه است.
👈 شما اگر میخواهید شیعۀ امام هشتم باشید و اگر میخواهید از این مرقد مطهر و منوّر و پاک الهام بگیرید و درس بگیرید، بدانید درس امام رضا به همۀ ما این است که:
ای مسلمان! از مبارزه خسته نشو، نخواب؛ چون دشمن همیشه بیدار است، و دشمن در شکلهای مختلف و در لباسهای گوناگون و زیر نقابهای گوناگون و با آرایشهای رنگارنگ ظاهر میشود؛ چشم تیزی داشته باشید، دشمن را بشناسید و راه مبارزۀ با دشمن را بلد بشوید، و مثل علیبنموسی الرضا از اول تا آخر، مبارزه را ادامه بدهید. ۱۳۶۳/۹/۳
📚 کتاب محضر رئوف
@sahba_nashr
💢 حتی به همین زبان معمولی خودمان هم میشود.
💫 هنگامیکه انسان به ملاقات کسی میرود، با او سلام و احوالپرسی می کند؛ همین، در ملاقات روح مطهر ائمه علیهمالسلام و اولیای الهی لازم است.
باید سلام و عرض ادب کرد. به هر زبانی، حتی به همین زبان معمولی خودمان هم میشود. اگر فارسیم، اگر ترکیم و اگر گیلکیم، میتوانیم به همان زبان حرف بزنیم تا آداب ملاقات و زیارت صورت گیرد.
👈 البته اگر بخواهیم با یک بیان شیوا و مضامین خوب حرف بزنیم، آن بیان، همین زیارت هایی است که ائمه به ما یاد دادهاند..
✨ اگر اینها را بخوانید و به معنایش توجه کنید و با حضرت با این بیان حرف بزنید، عیبی ندارد. مثل این است که جمعی هستید و میخواهید به دیدن انسان بزرگی بروید، یک نفر از شما متن زیبایی را مینویسد و شخصی ازطرف بقیه این متن را
میخواند. این زیارتها مثل همان متنی است که برای شما نوشتهاند. ۱۳۸۲/۱/۶
📚 کتاب محضر رئوف
@sahba_nashr
💢 در این حرم یا داخل رواق یا صحن مطهر عبادت خدا را هم انجام دهید و با خدا در این مکان هم حرف بزنید. ثواب این کار بیش از مکانهای دیگر است.
💫 ثواب که میگویم، منظورم همان فیضی است که بر اثر ارتباط با ذات مقدس پروردگار به انسان میرسد.
✨ ما مثل یک ظرف خالی هستیم. این ظرف خالی باید پُر شود. با چه چیزی آن را پُر می کنیم؟ فیض الهی همان قطرهقطرۀ معنویت و روحانیت و نورانیت است که باید تدریجاً در این ظرف ریخته شود، بهشرطی که یکباره آن را خالی نکنیم.
❗️گناه که بکنیم، همۀ این لطفهای الهی خالی میشود.
✨ بنابراین در داخل حرم، نماز قضا، واجب، مستحبی و نماز برای پدر و مادر بخوانید، ذکر و لااله اّلالله و تسبیحات اربعه بگویید. در داخل حرم
هم که نشستهاید، باز ذکر بگویید. البته به شرطی که دل وصل باشد. اگر دل وصل نباشد، فایدهای ندارد. اگر دل متصل بود، کمترین عمل نیز فایده میرساند. ۱۳۸۲/۱/۶
📚 کتاب محضر رئوف
@sahba_nashr
💢هرکدام از شما که تشریف بردید، یک مرتبه سلامی خدمت حضرت ازطرف ما عرض کنید.
💫 بنده در سابق دوستی داشتم، آمد مشهد. دید ما میرویم حرم زیارت میکنیم، برمیگردیم، گفت من خواهش کوچکی از تو دارم و آن این است که وقتی از حرم میآیی بیرون - آدم وقتیکه از حرم میآید بیرون، برمیگردد و سلام میکند - همان سلام برای من باشد.
خب، به نظرمان چیز خیلی زیادی نیامد، گفتیم خب باشد، قول دادم، تعهد کردم، حتی حالا هم بعد از سی سال، سیوپنج، شاید هم بیشتر، هروقت من از حرم میآیم بیرون، آن برادر یادم میآید.
✨ حالا ما آنقدر توقع نمیکنیم، هرکدام از شما که تشریف بردید، یک مرتبه سلامی خدمت حضرت ازطرف ما عرض کنید. ۱۳۶۷/۹/۱۷
📚 کتاب محضر رئوف
@sahba_nashr
🔰 مطالبی که چند روز گذشته با موضوع «امام رضا علیهالسلام و جایگاه و نحوه زیارت ایشان» تقدیمتان شد، برشهایی بود از کتاب «محضر رئوف».
📖 و اما کتاب «محضر رئوف»:
وجود سراسر نور ثامنالحجج که دریای معرفت است، میتواند فرد و جامعه را به سعادت دنیا و آخرت برساند. و شنیدن این معارف از زبان رهبریِ که در مشهد قد کشیده؛ کودکی و جوانیاش در حریم امام رئوف گذشته، خورشیدش اول گنبد زرین رضوی بوده و آسمانش طاق بلند ایوان مسجد گوهرشاد، خودش را در شکست آینهکاریها شناخته، خانۀ اولش حرم بوده و انیس و مونسش، آقای آن حرم، شیرینی بیشتری دارد و لاجرم بیشتر بر دل مینشیند.
👈 لذا، با این نگاه، و با گردآوری مطالبی که مجال آمدنشان در حلقات انسان ۲۵۰ساله نبود، کتاب «محضر رئوف» مختص به معارف رضوی، از بیانات حضرت آیتالله خامنهای، تدوین شده است.
@sahba_nashr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 معرفی کتاب «محضر رئوف»
📺 برنامه در انتهای الوند، شبکه ۲ سیما
@sahba_nashr
🔰 اولین قاب عکس، تصویر پدر خانواده است. آقا به تصویرِ در قاب خیره میشوند. قاب عکس پدر خانواده، هایقان موسسیان را کنارشان میگذارند و قاب عکس پسرِ شهیدِ خانواده، ادموند موسسیان را دست میگیرند. همین کار ساده، یعنی تماشای عکس شهید، نوعی همدلی با خانوادهای است که حسرت دیدار شهیدشان را دارند، اما تنها به عکس او میتوانند نگاه کنند.
ـ کجا شهید شدند خانم؟
ـ پسرم در خیابان شهید شد و همسرم در همین کوچۀ خودمان.
صدای بغضآلود مادر در گوشم تکرار میشود: پسرم در خیابان، همسرم در کوچه.
آقا، مهربانانه، قلب مادر را با این جملات، آرام میکنند.
ـ انشاءالله این مصیبتهایی که پیش میآید، برای شما وسیلۀ قرب معنوی باشد و دلهای شما را نرم کند. انشاءالله نور الهی، لطف الهی در دل شما بگذارند. ..خیلی دشوار است. میتوانم حس کنم چه سختیهایی شما تحمل کردید و کشیدید و این بچهها را بزرگ کردید.
از صورت مادر شهید پیداست که چقدر در این سالها دردکشیده و پیر شده است. این مادر، بهفاصلۀ سه ماه، تمام پشت و پناه و تکیهگاهش را از دست داده. شهیدان این خانه، بهنوعی شهدای ترور هستند و مظلومیتی خاص دارند. شهید ترور، به ناجوانمردانهترین شکل ممکن کشته شده؛ و حتی فرصت دفاع از خود را هم پیدا نکرده.
📆 ۲۳ خرداد، تاریخ شهادت ادموند موسسیان
📚 کتاب مسیح در شب قدر، روایت حضور آیتالله خامنهای در منزل شهیدان هایقان و ادموند موسِسیان
@sahba_nashr
🔰 میپرسم: از نحوۀ شهادت شهید طیّاری چیزی میدانید؟
ـ حاجی فرماندۀ گردانِ خطشکن لشکر ثارالله بوده که در آخرین عملیات دفاع مقدس (قبل از قبولِ قطعنامه) شهید میشود، در بیتالمقدس ۷، خرداد ۶۷. همیشه میگفت «در آخرین عملیات. دوست دارم بمانم و عاقبت جنگ را ببینم. از خدا خواستهام اگر وجودم برای جبههها مفید است، تا آخرین عملیات سلامتم بدارد.»
در بیتالمقدس ۷، گردان شهید طیّاری قرار بود دومین گردانِ عملکننده باشد. همینطورکه حاج مهدی منتظر شروع مأموریتش بوده و خمپارههای دشمن مثل باران در حال باریدن؛ حاج قاسم سلیمانی، شهید را به سنگر فرماندهی فرامیخواند. شهید خودش را به سنگر فرماندۀ لشکر میرساند؛ و بعد از صحبت و مشورت با حاج قاسم، خوشحال بیرون میآید. اگر اشتباه نکنم، مأموریت گردان خطشکن هم به گردان او واگذار شده بود.
حاجمهدی با همراهانش راه میافتد طرف مقر گردان، اما وسط راه خمپارهای درست کنار حاج مهدی به زمین میخورد و او و اطرافیانش را نقش زمین میکند.
💠 همراهان شهید تعریف کردهاند:
وقتی گرد و خاکِ ناشی از اصابت خمپاره فرو نشست، دیدیم حاج مهدی دارد پایش را به زمین میکشد و سعی دارد خودش را بچرخاند. تا خودمان را به او برسانیم، بدنش را رو به کربلا کرده بود و به شهادت رسیده بود. ترکشهای خمپاره، تماماً به قلب و ریههایش برخورد کرده بود و خون، تمام چهرهاش را پوشانده بود...
📆 به مناسبتِ سالروز آغاز عملیات بیت المقدس ۷ و شهادت شهید طیاری در سال ۶۷
📚 کتاب کریمانه
@sahba_nashr
💢 تجلیل رئیسجمهور از برادران بزرگوار والی، بهعنوان جهادگران نمونه کشوری در همایش روز جهاد سازندگی.
@sahba_nashr
🔰 [در جریان آزادسازی سوسنگرد] خبر دادند که چمران مجروح شده؛ خیلی نگران شدم.
قضیه اینطور بوده که چمران و دو محافظش مشغول جنگیدن بودند و تنها میمانند. تنها میمانند و عراقیها میبندند اینها را به رگبار.
چمران آدم قویای بود؛ خیلی ورزیده بود، در جنگ انفرادی خیلی ورزیده بود. خودش میگفت مثل ماهی من آن روز میغلتیدم، که این رگبارها به من نخورد. یکی از محافظین هم که همراه ایشان بود، یک گوشۀ امنی پیدا کرده بود و سنگر گرفته بود، مخفی شده بود. آنیکی دیگر، طفلک اکبر، نتوانسته بود خودش را درست [حفظ] کند و شهید شد.
درحالیکه او شهید شده بود و پای چمران هم زخم خورده بود، یک کامیون عراقی از آنجا عبور میکند. چمران میبیند خوب چیزی است این؛ تفنگ را میکشد و این کامیون را به رگبار میبندد. شوفر عراقی میافتد میمیرد، و ایشان به کمک آن محافظش، میآید سوار کامیون میشود. ایشان میافتد عقب کامیون؛ محافظش کامیون را برمیدارد میآید اهواز. یعنی شهید چمرانِ مجروح را از میدان جنگ با یک کامیون عراقی آوردند به محل.
من حدود ساعت تقریباً دو بود که رفتم بیمارستان. دیدم نه، ماشاءالله حالش خوب است. منتها خب، این جراحت رانش، جراحت نسبتاً کاریای بود. یک سی، چهل روزی هم ایشان را انداخت. ایشان را از اتاق عمل آوردند بیرون؛ تمام سفارشش این بود که تو را به خدا نگذارید که حمله از دور بیفتد. مرتب به من و به سرهنگ سلیمی التماس میکرد که تو را به خدا نگذارید که حمله از دور بیفتد و حمله را ادامه بدهید.
🌀 همینطور هم بود. الحمدلله ساعت دوونیم بچههای ما وارد سوسنگرد شدند؛ مظفر و پیروز. ۱۳۶۳/۶/۲۸
🔰 اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیٰ وَلِيِّکَ عَلِیِّبنِموسیٰ عَدَدَ ما في عِلمِکَ
صَلاةً دائِمَةً بِدَوامِ مُلکِکَ و سُلطانِکَ
اللَّهُمَّ سَلِّم عَلَیٰ وَلِيِّکَ عَلِیِّبنِموسیٰ عَدَدَ ما في عِلمِکَ
سَلاماً دائِماً بِدَوامِ مَجدِکَ و عَظِمَتِکَ و کِبريائِکَ ۱۳۹۴/۱/۱
💢 مَضجع (آرامگاه) علیبنموسی الرضاسلاماللهعلیه مَطاف (محل طواف) ملائکۀ آسمانهاست؛ محل حضور توجهات الهی است. ۱۳۹۴/۶/۱۶
💢 دلهای عاشق پروانهوار از اکناف کشور و خارج از کشور سیر میکنند، پرواز میکنند تا خودشان را به آن سرچشمۀ زلال معنویت برسانند. ۱۳۶۷/۹/۱۷
💢 هرچند آنکسیکه میخواهید با او ملاقات کنید را به چشم نمیبینید، لیکن بهچشمدیدن که لازمۀ ملاقات نیست.
او هست، و سخن شما را میشنود و حضورتان را میبیند.
با او حرف بزنید، این میشود «زیارت»؛ زیارت یعنی «ملاقات». ۱۳۸۲/۱/۶
📚 کتاب محضر رئوف
@sahba_nashr
🔰 حرکت هم همیشه نباید دفاعی باشد. من یادم نمیرود اوایل انقلاب که سعی میکردند بعضی از اشخاص را بهخصوص مورد تهاجم و بمباران تبلیغاتی قرار دهند ـ ازجمله آقای بهشتی را ـ همانوقت تصمیم گرفتم در سخنرانیها صریحاً از آقای بهشتی دفاع کنم.
بنده چند سخنرانی خیلی مهم و بزرگ داشتم که بهخصوص اسم ایشان را آوردم و بنا کردم راجعبه ایشان صحبت کردن. یک روز در جلسهٔ مفصّلی پاسخ به سؤالات میدادم و یک نفر راجعبه موضوعاتی که بنده به آنها میپرداختم، نامهای نوشته بود. من نامهها را میخواندم و جواب میدادم. یک نفر نوشته بود شما درمقابل این حرف که یادم نیست چه حرفی را مطرح کرده بود، چه دفاعی دارید؟ گفتم درمقابل این حرف هیچ دفاعی ندارم؛ هجوم دارم! دفاع کدام است.
💢 الان هم حقیقت قضیه این است؛ شما درمقابل تهاجم دشمن باید موضع هجومی داشته باشید، نه دفاعی. ۱۳۷۶/۱۲/۱۸
🌀 ما در موضع حمله هستیم؛ ما در موضع تهاجم هستیم. آن فرهنگ غلط است. حال ما بیاییم به آن فرهنگ غلط اجازه دهیم که در هنر ما وارد شود؟! ۱۳۷۱/۹/۴
📚 کتاب دغدغههای فرهنگی/ فصل هفتم: تهدیدات و تهاجمات بیرونی
@sahba_nashr
📸 تصویری از دفتر کار مقام معظّم رهبری، در زمان ریاستجمهوری و قاب عکس شهید بهشتی
@sahba_nashr
🔰 این بزرگوار نمودار و نشانۀ مقاومت است. انسان بزرگیست که تمام دوران کوتاه زندگیاش با قدرت مزوّر و ریاکارِ خلیفۀ عباسی، مأمون، مقابله و معارضه کرد و هرگز قدمی عقبنشینی نکرد و تمام شرایط دشوار را تحمل کرد و با همۀ شیوههای مبارزۀ ممکن، مبارزه کرد.
اولین کسی بود که بهطور علنی بحث آزاد را بنیانگذاری کرد. در محضر مأمون عباسی، با علما و داعیهداران و مدعیان و موجّهان، دربارۀ دقیقترین مسائل حرف زد و استدلال کرد و برتری خود را و حقانیت سخن خود را ثابت کرد.
بحث آزاد، میراث اسلامی ماست، بحث آزاد در زمان ائمۀ هدی رایج بوده است و در زمان امام جواد بهوسیلۀ آن امام بزرگوار با آن شکلِ نظیف انجام گرفته است.١۳۶۰/۲/۲۵
📚 حلقات «انسان ۲۵۰ساله»/ حلقۀ دوم
فصل امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهمالسلام
@sahba_nashr
💢 درس امام جواد علیهالسلام
💫 همانطوریکه ائمۀ دیگر ما علیهمالسلام با جهاد خودشان هرکدام برگی بر تاریخ پرافتخار اسلام افزودند، این امام بزرگوار هم گوشۀ مهمی از جهاد همهجانبۀ اسلام را در عمل خود پیاده کرد و درس بزرگی را به ما آموخت. آن درس بزرگ این است هنگامیکه درمقابل قدرتهای منافق و ریاکار قرار میگیریم، باید همت کنیم که هوشیاری مردم را برای مقابلۀ با این قدرتها برانگیزیم. ۱۳۵۹/۷/۱۸
📚 حلقۀ دوم «انسان ۲۵۰ساله»/ فصل چهاردهم؛ امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهمالسلام
@sahba_nashr
💢نمودار و نشانۀ مقاومت
💫 این بزرگوار نمودار و نشانۀ مقاومت است. انسان بزرگی است که تمام دوران کوتاه زندگیاش ـ که در سن بیستوپنجسالگی به شهادت رسیده است ـ با قدرت مزوّر و ریاکار خلیفۀ عباسی، مأمون، مقابله و معارضه کرد و هرگز قدمی عقبنشینی نکرد و تمام شرایط دشوار را تحمل کرد و با همۀ شیوههای مبارزۀ ممکن، مبارزه کرد. ۱۳۶۰/۲/۲۵
📚 حلقۀ دوم «انسان ۲۵۰ساله»/ فصل چهاردهم؛ امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهمالسلام
@sahba_nashr
🔰 بهترینِ همۀ دخترانِ عالم و بهترینِ همۀ پسرانِ عالم با هم ازدواج کردند؛ درحالىكه مهریه، مِهرُالسُّنَّـه بود و جهیزیه هم بسیار ساده و مختصر. ۱۳۸۱/۱۲/۱۳
💫 این را هم بدانیدکه امیرالمؤمنین علیهالسلام بهترین پسران فقط از لحاظ معنوى نبود. آن پسر، قهرمان بزرگ میدانهاى جنگ بود. آن دختر هم، حضرت فاطمه سلاماللهعلیها، دختر اولشخص دنیاى اسلامِ آن روز بود. دختر اولشخص دنیاى اسلام و بهترین پسران آن روزگار، چنان مهریه و جهیزیهاى داشتند. ۱۳۸۱/۱۲/۱۳
📚 کتاب خانواده
@sahba_nashr
🔰 غروبِ یازدهمین روز تابستان، مصادف شده بود با شب مبعث حضرت رسول اکرم. جشن بزرگی قرار بود در مسجد آل رسول برگزار شود و همۀ مردم، بهطرف مسجد در حرکت بودند.
هوا در کمال تعجب همگان خنک بود و بادی فرحبخش میوزید که به مردم نشاطی مضاعف میبخشید. آرامآرام بارش باران هم شروع، و رفتهرفته تندتر و شدیدتر شد.
نماز مغرب که به امامت آقای خامنهای شروع شد، مسجد آل رسول مملو از جمعیت بود، بهطوریکه حتی در ایوانهای اطراف مسجد و حیاط بیرونی آن هم، با وجود باران جای خالی باقی نمانده بود.
از اواسط نماز، صداهای خروشانِ عجیبی به گوش نمازگزاران رسیده بود، اما کسی توجهی به صداها نکرده بود و کسی هم حدس نزده بود که این صداها، ممکن است صدای سیل باشد!
🌊 سیل؟! آنهم در تابستان؟! آنهم در ایرانشهر؟! باورکردنی نبود، اما خب بعد از اتمام نماز، همه به چشم خود دیدند آن اتفاق باورنکردنی را! سیل آمده بود و در چشم برهم زدنی، غوغایی به پا کرده بود! به هرجا که رسیده بود، ویران کرده و به پیش تاخته بود! 🌪خروشیده بود و گردیده بود و بنیانِ خانه و زندگی مردم را به آب داده بود!
💢 سید علی آقای خامنهای که در چنین بحرانهایی تجربه و سابقۀ ادارهکردن اوضاع را داشت، بهسرعت امور را در دست گرفت:
🔺 «بنده در ایرانشهر که بودم، آنوقت سیل مفصّلى آمد که هشتاد درصد شهر ایرانشهر را ویران کرد. ۱۳۶۵/۲/۱۰
🔺 همان روز اول، من به جاهاى مختلف، از جمله زاهدان، مشهد، کرمان و یزد تلفن کردم. حدود پنجاه روز ما با جمعى از رفقا به مردم کمک مىرساندیم. ۱۳۸۱/۳/۲۰
🔺 بیشترین و اولین و سریعترین کمک از سوى آقاى صدوقى بود که تا آخر هم ادامه داد. یعنى آن دورۀ امداد را که مثلاً حدود چهل روز، پنجاه روز طول کشید، اگر مىخواستیم شش ماه هم امداد برسانیم به مردم آنجا، آقاى صدوقى مرتب به ما کمک مىکرد، پول و وسایل براى ما مىفرستاد. یک فرد عجیبى بود در فعالیت و در کارهاى خیر. ۱۳۶۱/۴/۱۳»
📆 ۱۱ تیر ۵۷، وقوع سیل ایرانشهر
📚 کتاب برتبعید، بخش دوم/ چهار: تابستان ۵۷
📷 کتاب خون دلی که لعل شد
@sahba_nashr
🔰 محسن رفت برای عملیات کربلای یک، برای پس گرفتن مهران. تقریباً ده روز از شروع عملیات گذشته بود که یکی از دوستان محسن، ظهر زنگ زد خانۀ ما. گفت حاجآقا انشاءالله خدا اجرتان بدهد، گفتم: محسن طوری شده؟ کمی صبر کرد، گفتم: شهید شده؟ با بغض گفت: بله، مبارک باشد..
نزدیک نوزدهسالش شده بود. نگاهش که میکردم، لذت میبردم. زیرِ لب «یا علیاکبرِ حسین» گفتم و چشمانم خیس شد. گفتم: زنده باشید پسرم، خدا خیرتان بدهد. انشاءالله امام زنده باشند. جنازهاش هست یا نه؟
گفت: بله حاجآقا، محسن نُه روز پیش شهید شد، منتهی آن منطقه افتاد دست عراقیها، امروز ما پیشروی کردیم و آن ارتفاعات را گرفتیم. الحمدلله جسد محسن و بقیه را هم پیدا کردیم...
📆 ۱۲ تیرماه ۱۳۶۵، سالگرد شهادت شهید محسن عاشوری
📚 کتاب میزبانی از بهشت، منزل شهیدان مجتبی و محسن عاشوری
📸 ۷ فروردین ۷۶، دیدار مقام معظّم رهبری با خانوادۀ شهیدان عاشوری
@sahba_nashr
📆 ۱۴ تیرماه، سالروز درگذشت حاج سید جواد خامنهای، پدر مقام معظّم رهبری
🔸 پدرِ مقام معظم رهبری، شانزدهم آذر ۱۲۷۴ در نجف اشرف به دنیا آمدند. پدرِ ایشان، حاج سید حسین خامنهای که برای مدتی به نجف مهاجرت کرده بودند، در زمان کودکی سید جواد به تبریز بازمیگردند.
🔸حاج سيد جواد، تحصیلات دینی خود را در تبریز و در جوار پدر بزرگوارشان آغاز میکنند. چند سال بعد از فوت پدرشان، برای زیارت، به مشهد که میروند، آنجا به فضای علمی و طلبگی مشهد، علاقهمند میشوند. بعد به تبریز بازمیگردند تا برای اقامت دائمی در مشهد از مادرشان کسب اجازه کنند. به تبریز که میرسند، مادرشان فوت کرده است. یک سال بعد، همراه همسر خود به مشهد رفته و در آنجا سکونت میکنند. در مشهد، دروس طلبگی خود را ادامه میدهند. بعد، در سن سیودوسالگی به نجف میروند و تا سال ۱۳۵۱ قمری، آنجا میمانند. در این مدت، از درس میرزای نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی و محمدحسین غروی اصفهانی(کمپانی) و آقا ضیاء عراقی بهره میبرند و از همۀ این بزرگان، اجازۀ اجتهاد میگیرند. سپس به مشهد بازگشته و مشغول تدریس میشوند.
🔸آیتالله سید جواد خامنهای در مشهد، علاوه بر تدریس، در دو مسجد، امامجماعت بودند؛ صبحها در مسجد گوهرشاد نماز میخواندند و ظهرها و شبها در مسجد صدیقیها. برنامۀ حاج سید جواد آقا، تا سالهای متمادی اینچنین بود که هر روز پیش از نماز صبح، به حرم مطهر امام رضا مشرف شوند و پس از زیارت، برای اقامۀ نماز صبح، به مسجد گوهرشاد بروند.
از نظر سیاسی نیز ایشان همچون بسیاری از علما، نسبت به دستگاه پهلوی، بغض و کینه داشتند.
ادامه دارد..
🔸 سال ۶۱، حضرت آقا در مصاحبهای با مرکز اسناد انقلاب اسلامی، دربارۀ پدرشان میفرمایند:
«معتقد بود که اینها طاغوتند، اینها بدند، اینها ظالمند و به اینها بههیچوجه نباید نزدیک شد. پای این حرف ایشان ایستاده بود. هرگز پول از آن دستگاه نگرفت. میدانید آن دستگاهها گاهی پولهایی برای علما میفرستادند. شاید بتوانم بگویم تنها کسیکه این پول را نگرفت یا جزو معدود کسانیکه نگرفتند پدر من بود. بااینکه وضع زندگیاش هم خوب نبود و در عُسرت زندگی میکرد، هیچوقت به اینها نزدیک نشد. این جزو بهاصطلاح آن امتیازات ایشان هست که ما همیشه در ذهنمان، این، با یک عظمتی تلقی شده.»
🔸 سرانجام، حاج سیدجواد خامنهای در ۱۴ تیرماه ۶۵ دارفانی را وداع گفتند و در رواق توحیدخانه حرم مطهر امام رئوف به خاک سپرده شدند.
@sahba_nashr