16.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹«مرحوم آقای حاج عبدالله والی یکی از آدمهایی است که قطعاً در تاریخ انقلاب و تاریخ کشور اسمش خواهد ماند و نامش به نیکی یاد خواهد شد. ۱۳۹۱/۳/۹»
به بهانه شانزدهمین سالگرد حاج عبدالله والی
🎦 روایت قصه، از مستند حاج والی، کاری از آقای سهیل کریمی
@sahba_nashr
🔸 آنچه بعد از فوت حاج عبدالله بر بشاگرد گذشته، وصف ناشدنیست. قیامت واژۀ نزدیکیست به حالوروز بشاگرد؛ زلزلۀ شکستن دلهای لطیف و عاشق هفتادهزار بشاگردی یتیمشده که به هر دری میزدند تا باور نکنند رفتن «والی» را.
- سهیل کریمی: واکنشهای مردم خیلی عجیب بود. چنان گریه میکردند که گویی عزیزترین فرد زندگیشان را از دست دادهاند. میگفتند که: صاحب ما مُرد! فرد نابینایی بود که میگفت حاج عبدالله چشمان من بود؛ از امروز خداوند چشمان مرا گرفت.
- علی خاصی: حدوداً ده صبح بود که از بیرون صدای ناله شنیدم و آرام آرام صدای ناله بیشتر شد. رفتم بیرون. صحنهای دیدم که خیلی تلخ بود. هر جا را میدیدی، یک نفر نشسته بود داشت گریه میکرد. میرفتی پشت دیوار، میدیدی یک نفر نشسته گریه میکند، میرفتی مدرسه، میدیدی بچهها پشت در مدرسه نشستهاند گریه میکنند. اصلاً همه، همه داشتند گریه میکردند. اگر از بالای یک تپه نگاه میکردید، در بشاگرد غوغا به پا شده بود.
- خانم حسینی مدیر مدرسۀ دخترانه: روز فوت حاجی از مدرسه که آمدم بیرون، نگاه کردم دیدم انگار تمام درودیوار دارند یکجوری گریه میکنند. اصلاً همهجا را غم گرفته بود. آنهایی که روز رحلت امام بشاگرد بودند، بعداً گفتند ما یاد روز رحلت امام افتادیم. آن روز که امام رفت، همه احساس میکردند که بیکس شدند، کسی را ندارند؛ فوت حاجی هم همینطور بود. بچهها داشتند گریه میکردند؛ همینجور غش میکردند. من جرأت نمیکردم بیرون برم. مانده بودم که چطوری با این قضیه برخورد بکنم. یکی میخواست که به خود من تسکین بدهد. اصلاً توی مدرسه کلا یک حال و هوایی بود. بعد هم بچهها تا یک هفته، و بیشتر، اصلاً با درس و مشق کاری نداشتند. گاهی وقتها میگفتیم از اداره شاید بیایند ایراد بگیرند: برای چی مدرسه تعطیله. هیچکس حال خودش را نداشت.
📚 از جلد دوم کتاب «تا خمینیشهر»، که انشاءالله بهزودی منتشر و تقدیم حضور شما مخاطبان عزیز خواهد شد..
@sahba_nashr
🔰همراه شما در نخستین نمایشگاه مجازی قرآن کریم هستیم.
📆 زمان برگزاری: یازدهم تا بیستم اردیبهشتماه ۱۴۰۰
🌍 با مراجعه به نشانی: www.iqfa.ir میتوانید با واردکردن نام کتاب مدنظرتان، آن را خریداری کنید.
🎁 ۲۰درصد تخفیف به همراه ارسال رایگان
@sahba_nashr
🌙 برتر از هزار ماه (قسمت اول)
📚 کتاب استغفار و توبه/ گفتار چهارم؛ شب قدر، فرصت استغفار
@sahba_nashr
🌙 برتر از هزار ماه (قسمت دوم)
📚 کتاب استغفار و توبه/ گفتار پنجم؛ شب قدر، فرصت استغفار
@sahba_nashr
🔸 در روزی که امیرمؤمنان به شهادت رسید و مردم با امام حسنعلیهالسلام بیعت کردند به خلافت، امام مجتبی در حضور مردم بر منبر برآمد و چند جمله در باب امیرالمؤمنین بهاختصار سخن گفت:
«لَقَد قُبِضَ فی هَذِهِ اللَّیلَةِ رَجُلٌ لا یَسبِقهُ الاَوَّلونَ بِعَمَلٍ وَ لا یُدرِکُهُ الآخَرونَ» یعنی ای مردم، خدا دیشب کسی را به جوار خود پذیرفت که نه گذشتگان و نه مردم آینده، از حیث عمل و تلاش و کار برای خدا، به پایۀ او نرسیدهاند و نخواهند رسید.
«وَ قَد کانَ رَسولُاللهِ صَلَّیاللهُعَلَیهِوَسَلَّمَ یُعطیهِ رایَتَهُ فَیُقاتِلُ وَ جِبریلُ عَن یَمینِهِ وَ میکائیلُ عَن یَسارِهِ فَما یَرجِعُ حَتَّی یَفتَحَ اللهُ عَلَیهِ» پیامبر پرچم جهاد را به علی میسپرد و علی به صحنۀ جنگ میرفت، جبرئیل امین در جانب راست او و میکائیل در سمت چپ او بودند و او میجنگید. و از میدان برنمیگشت، مگر آنوقتیکه فتح کرده بود و دشمن را سرکوب کرده بود.
«وَ ما تَرَکَ عَلَی اَهلِ الاَرضِ صَفراءَ وَ لا بَیضاءَ اِلّا سَبعَ مِائَةِ دِرهَمٍ فَضَلَت مِن عَطایاهُ اَرادَ اَن یَبتاعَ بِها خادِمًا لِاَهلِهِ» مردی که در هنگام ترک این دنیا، درحالیکه خلیفه بود ـ یعنی حاکم مطلق کشورهای اسلامی بود ـ از مال دنیا، از اینهمه زر و سیمی که در آفاق کشورهای اسلامی بود و او میتوانست در آنها تصرف بکند، فقط هفتصد درهم باقی گذاشت؛ آن را هم جمع نکرده بود تا برای او بماند، میخواست برای خانوادۀ خود، خادمی، خدمتکاری فراهم کند، پولش را نداشت، باید تدریجاً جمع میکرد، و جمع کرده بود، شده بود هفتصد درهم...
این تعریف امام حسن از امیرالمؤمنین است. ۱۳۵۹/۰۳/۰۹»
📚حلقات «انسان ۲۵۰ساله»/ حلقۀ سوم/ ۳۵. اولین کلام امام حسن علیهالسلام
@sahba_nashr
🌙 برتر از هزار ماه (قسمت سوم)
📚 کتاب استغفار و توبه/ گفتار چهارم؛ شب قدر، فرصت استغفار
@sahba_nashr
14.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙 شب قدر، فرصتی است برای طلب مغفرت، برای عذرخواهی. ۱۳۷۶/۱۰/۲۶
📚 کتاب استغفار و توبه/ گفتار چهارم؛ شب قدر، فرصت استغفار
@sahba_nashr
🔸 حضرت حق به پيغمبر و عزيز و حبيب خودش كه برترين انسانها در طول تاريخ، از اولين و آخرين بود، خطاب فرمود كه نماز شب را بخوان، نيمهشب برخيز، ارتباط و اتصال خود را مستحكم كن؛ چون كار سنگينى در پيش دارى. «اِنّا سَنُلقی عَلَیکَ قَولًا ثَقیلاً» تحمل اين بار، سخت است.
آنانكه در وسط اين راهِ پر دشمن و شيطان، لرزيدند،
لغزيدند،
منصرف شدند،
به دشمن پيوستند،
يا به آفات ديگر مبتلا شدند، اينجاى كارشان ـ یعنی معنويت ـ عيب داشته است. ۱۳۷۴/۹/۱۶
📚 گفتار نمازشب
@sahba_nashr
16.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰خواندن بخشی از کتاب طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن، توسط حجتالاسلام پناهیان
«ما باید بنشینیم، بنده اینجا جان بِکَنم، داد بکشم، از واضحات اسلامی برای شما بیان کنم، مطالبی که، نمیگویم برای اولینبار، اما بههرحال تازه، بیسابقهتر، یکقدری کمسابقهتر از خیلی از مطالب دیگر است. این مطلبی که ما باید اینجا بایستیم، با شما حرف بزنیم تا ثابت کنیم، استدلال کنیم، روشن کنیم؛ مطلبیست که عرب بیابانی یا شهریِ آن روزگارِ بعثت پیغمبر، در اولین جمله قضیه را میفهمید.
امروز ما باید با شما صحبت کنیم، بگوییم که روح توحید عبارت است از نفی هرگونه قدرتی جز قدرت پروردگار. ابولهب همین مطلب را همان اولِ اول فهمید. ولیدبنمغیرۀ مخزومی، آقای قریش، ابوجهل، آقای دیگرِ قریش و همچنین امیةبنفلان و دیگران و دیگران، آقایان قریش، اول، این مطلب را فهمیدند. فهمیدند اینیکه میگوید لااِلهاِلّاالله، اینیکه میگوید خدایی، معبودی جز الله نیست، فقط به یک مسئلۀ اعتقادی دعوت نمیکند، بلکه به یک مسئلۀ اجتماعی نیز دعوت میکند؛ و آن، نبودن امیةبنخلف است، نبودن ولیدبنمغیره است، نبودن عاصبنوائل است، نبودن فلانی است، فلانی است، فلانی است، نبودن آقایان قریش است؛ این را اول فهمیدند؛ چون فهمیدند، با آن مخالفت کردند.»
📚کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن/ جلسۀ هجدهم، نخستین نغمههای دعوت
📺 گزیدهای از برنامۀ تلوزیونی وقت سحر، شبکۀ افق، 5 تا 8 ماه مبارک رمضان
@sahba_nashr