eitaa logo
صاحب‌‌ قلم| ملک‌محمدی
713 دنبال‌کننده
822 عکس
144 ویدیو
3 فایل
در دفتر زمانه زمانه فتد نامش از قلم هر ملتی که مردم صاحب قلم نداشت 👈از تجربه‌های معلمی و مدرسه‌داری می‌گم 👈از کتابام حرف می‌زنم. 👈و هر چیزی که سر ذوق بیاردمون😉 #نویسندگی #معلم #مدرسه. 🆔️ @soheila_malekmohamadi
مشاهده در ایتا
دانلود
به بچه‌ای که با این کاردستی از مامانش استقبال می‌کنه، چی باید گفت؟ لعنتی یه جوریه که انگار داره باهات حرف می‌زنه. هم لج داره، هم بانکمه، هم دستاش یه جوریه که انگار می.خواد بغلت کنه، هم ترسناکه، 😁😁😁
بذارین بخونمش بیام براتون تعریف کنم😊❤️
کلاس نویسندگی‌مون💜🤍
_یه روایت از جشن عید غدیر از یه نوجوون کلاس یازدهمی بخونیم؟ + بله، بله، حتما _______________________ ❣از هر طرف صدای مولودی و سرود می‌اومد.کلی آدم جلوی هر موکب جمع شده بود؛موکب‌ها هم سعی میکردن به بهترین شکل از مردم پذیرایی کنن. ❣همینطور که وایساده بودم و داشتم یه گروه سرود رو تماشا می‌کردم توی جمعیت افتادم. به خودم که اومدم دیدم مسیرم عوض شده، دیگه برنگشتم و راه رو ادامه دادم. ❣از بین اون همه موکب که پشت سر هم ردیف شده بودن یه موکب داشت من رو می‌کشوند سمت خودش. از دور می‌دیدم یه عالم دختر و پسر قد و نیم قد، منتظر وایساده بودن و از ضعیف بودن اینترنت غر میزدن! ❣کنجکاو شدم بدونم قضیه از چه قراره، که فهمیدم دوستانی که این موکب رو برپا کردند، یه تیم جَوونند که تصمیم گرفتند توی این مراسم بزرگ یه کار فرهنگی متفاوت بکنن، یه کار خلاقانه. یه کاری که خاطره این روز رو، قشنگ توی ذهن بچه ها ثبت کنه. ❣اونا سایتی طراحی کرده بودن به اسم ؛هر نفر با ورودش و تکمیل فرم، عضوی از خانواده پهلوون سعید می‌شد و بعد از ورودش جایزه هم می‌گرفت. ❣در واقع به هرکس بعد از ورودش یه شانس میدادن تا گردونه رو بچرخونه و اتفاقی یه جایزه بگیره.با حاله نه؟! کلی بچه جلوی پنجره‌های موکب منتظر بودن تا پاکت جایزه‌شون رو دریافت کنن. ❣حالا این جایزه ها دنیایی داشت واسه خودش :بستنی، گل‌سر،عطر، فست فود... خلاصه که همه سلیقه‌ای رو در نظر گرفته بودن.دمشون گرم! 🍎 می‌دونین چی این قصه برام از هر چیز دیگه‌ای جذاب‌تر بود؟ اینکه واسه خاطره‌سازی، واسه خوشحال کردن آدما، واسه حس و حال خوب، کلی راه نرفته داریم. کلی کار ساده و در عین حال خلاقانه می‌شه انجام داد. ❗️اگر میخواین بقیه کارهای خلاقانه زورخانه پلهوان سعید رو دنبال کنین، این آدرس کانال شون هست. @zoorkhane_ir پیشنهاد میکنم دنبال کنین. ✍ نسرین بخشی _______________ (محتوا نویسی، نویسندگی، آموزش نویسندگی، نوشتن، داستان کوتاه) 🆔️ https://eitaa.com/joinchat/212992014C0f62dfff6c
سلام و وقت بخیر و از این حرفا دیگه. خوبید؟ رو به راهین؟ یه کم حرف بزنیم؟ الان داشتم داستان یکی از شما رو می‌خوندم.😊 دستور فرموده بودین، بخونم و نظرم رو بگم. چند تا نکته خدمت دوست‌مون گفتم که برای شما هم عرض می‌کنم، شاید به کارتون بیاد.
ببنید داستانی که من از دوست‌مون خوندم چند تا ویژگی داشت: اول اینکه در داستان ایشون ذوق نوشتن و گرم نوشتن مشهود بود. یعنی چی؟ یعنی انتخاب کلمات خوب بود، چینش کلمات خوب بود، برای هیچ، حادثه درست کرده بود، و متن روان بود. اما داستان مشکل سیر منطقی داشت.
مشکل محتوایی داشت. درون مایه‌ی قوی نداشت. سوژه جالی نبود. اتفاقات منطقی نبود. حلقه‌های مفقوده داشت و سوالاتی برای مخاطب ایجاد می‌کنه که نویسنده در متن جواب نداده.
کسی که داستان شما رو می‌خونه، نباید بگه: 👈وا! چه بی‌مزه؛ 👈وا! چه مسخره؛ 👈وا! مگه می‌شه؟ 👈ما که آخرش نفهمیدیم چی شد؛ 😅😅😅
واضح گفتم یا بازم توضیح بدم؟😊
راستی خیلی خیلی شرمنده‌ام پیاما رو تقریبا هر هزار سال یکبار دارم جواب می‌دم. حواسم هستا😐
الان من اینجا رو چطوری مرتب کنم؟ اصلا از کجا شروع کنم؟ 😫😫😫😫
هر وقت می‌رم سروقت وسایل پسر بزرگه، کلی چیزای جالب پیدا می‌کنم، این یه بیل مکانیکیه و اون نخ‌ها، هر کدوم نقش یه اهرم رو دارند. یکی سر بیل رو خم می‌کنه یکی بیل رو بالا میاره و خلاصه کلی مهندسی داره😁؛