eitaa logo
صاحب نفس
121 دنبال‌کننده
457 عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
🍃💚﷽💚🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از استیکر1و1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷اهل ایرانمو سرباز شرف‌‌‌ آذرےام‌‌‌ 🔴 فرقی نمیکند😍 که طرف مورد خطاب این اسرائیل باشد، سعودی، آمریکا یا ... ♥️مردم ترک زبان ایران😍 جزو انقلابی ترین و وفادارترین مردمان ایران هستند و هزاران شهید را تقدیم ایران اسلامی کرده‌اند. 👈 تجزیه آذربایجان از ایران خیال خامی هست که به گور خواهید برد. 🤝🇮🇷✌️ 👈🤛👊 ...
هدایت شده از عطر1و1
اتفاق جالبی که برای همسر شهید حمید سیاهکالی افتاد👇👇 «یک شب نزدیکی‌های اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت: «خانوم خیلی دلم برات تنگ شده، پاشو بیا مزار»‌ معمولاً عصرها به سر مزارش می‌رفتم ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار شدم، از نزدیک ترین مغازه به گلزار چند شاخه گل نرگس و یک جعبه خرما خریدم همین که نشستم و گل‌ها را روی سنگ مزار گذاشتم دختری آمد و با گریه من را بغل کرد، هق‌هق گریه‌هایش امان نمی‌داد حرفی بزند، کمی که آرام شد گفت: «عکس شهیدتون رو توی خیابون دیدم، به شهید گفتم من شنیدم شماها برای پول رفتید، حق نیستید، باهات یه قراری می‌ذارم، فردا صبح میام سر مزارت، اگر همسرت رو دیدم می‌فهمم من اشتباه کردم، تو اگه بحق باشی از خودت به من یه نشونه میدی.» ‌ برایش خوابی را که دیده بودم تعریف کردم، گفتم: «من معمولاً غروب‌ها میام اینجا، ولی دیشب خود حمید خواست که من اول صبح بیام سر مزارش.»‌ ماجرای خواب ــ شهید مدافع حرم ــ حمید سیاهکالی❤ ...
هدایت شده از عطرخاص
14.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهم مهم مهم... *وقتی حاج قاسم مقابل ژنرال ۴ستاره آمریکایی پیروز شد❣ *حاج قاسم با٧۰میلیون پیروز این نبردشد😳 +درحالیکه ماتیس با ٧تریلیون دلار و تمامی نیروهای آمریکا و...به میدان آمده بود💯💵... این فیلم به شدت پیشنهاد میشه و بادیدن این فیلم از ۱صدم از رشادت های حاج قاسم باخبر شوید🔈💎 📡 @atrekhas 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از حرف های خصوصی
🌤 سلام امام زمانم✋🏻 ای محو تماشای تو چشمان پری ها از رایحه ات مست تمام سحری ها 🌸✨🌸✨🌸✨ خون است دل ما ز فراق رخ ماهت محصول غم عشق تو شد خونجگریها عمریست که حیران شده ی عالم خاکیم گو کی که تو پایان بدهی دربدری ها 🌸✨🌸✨🌸✨ لشکر بنگر در صف پیکار عظیم است چون کشته عدو پیر و جوان و صغریها با یار یمان در صف پیکار شد اکنون ان یار خراسان نرود از بصری ها 🌸✨🌸✨🌸✨ نادم ز گنه خسته و حیران شده چون حرّ در فکر تب توبه شده تا ز شریها 🌺روزتون‌مهدوی 🖤ما ملت امام حسینیم🖤 🖤ما ملت شهادتیم🖤 مارابه دوستان خودمعرفی کنید👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2827026458C0b79eb2936
هدایت شده از حرف های خصوصی
در مجلس مهمانی نشسته بودیم یکی از بستگان رو به دختر خردسالم کرد و به شوخی گفت: شنیده ام که پدر و مادرت می خواهند بفروشندت! داشتم نگاهش می کردم دیدم دخترک شیرین زبانم چیزی نگفت بغض کرده بود و داشت سعی می کرد جلوی سیل اشکش را بگیرد ولی حجم غمش بیش از آن بود که بتواند راه سیل اشکش را سد کند و اشک از چشمانش جاری شد چشمان غمگینش را به چشمانم دوخت... انگار می خواست با نگاهم به او بگویم و اطمینان دهم که حرف آن آشنا درست نیست و قصد فروشش را ندارم... می دانست چقدر دوستش دارم و محال است بفروشمش ولی باز نگران بود مبادا از بازیگوشی ها و اذیت هایش خسته شده باشم... پیشش رفتم و در آغوش گرفتم و بوسیدمش و به او اطمینان دادم که آن آشنای نادان شوخی کرده و به او گفتم که چقدر دوستش دارم و آرامش کردم... در آن لحظات ناگهان مطلبی از ایستگاه ذهنم گذشت مهدی جان! مولای مهربانم! بابای بسیار دلسوزم! ارباب و صاحب جوانمردترینم! می دانم فرزند بدی هستم برایت میدانم باعث ننگت هستم یوسف مصر وجود می دانم دل نازنینت را خیلی آزرده ام می دانم بارها باعث سرافکندگیت شده ام خیلی ها به خاطر بدی هایم با طعنه گفته اند که این هم از امام زمانی ها ولی این را هم خوب می دانم که آن قدر پدرانه دوستم داری که با این کوه بدی ها و زشتی ها باز نمی فروشیم و رهایم نمی کنی آخر هرچند روی ماهت را ندیده ام ولی طعم رافت و مهربانی بیکرانت را نه یک بار که بارهای بار با تمام وجودم چشیده ام ولی با این حال باز نگرانم نگرانم از حجم زیاد بدی ها و زشتی هایم و اینکه مبادا آنقدر در باتلاق زشتی ها فرو روم که از چشمت بیفتم کاش می شد یکبار در آغوش بگیریم و با نگاه مهربانت نگاهم کنی و به من بگویی نگران نباش، تو تا ابد با مایی و در کنار ما... https://eitaa.com/joinchat/2827026458C0b79eb2936
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از حرف های خصوصی
8.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حمید تو ای عشق و ای تمام وجودم تو بود و نبودم، فدای رخ تو همه عالم ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از حرف های خصوصی
نقل شده که سید ابوالحسن حافظیان یکی از مفاخر سرزمین خراسان به نقل از مرحوم شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی) متوفی 17 شعبان 1361ه .ق و او هم به نقل از شیخ حسن اصفهانی داستانی به شرح زیر نقل می کند: من با قدرت زیادی برای توفیق تشرف به پیشگاه حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) تلاش کردم و در این راه از هر ذکر و دعا و توسلی که بلد بودم فرو نگذاشتم ولی توفیق حاصل نشد. شبی در عالم رؤیا به من گفته شد: شما در این راه موفق نخواهید شد زیرا فلان صفت در شما هست تا این صفت را داشته باشید لیاقت دیدار کعبه مقصود را نخواهید داشت. چون بیدار شدم توبه و انابه کردم و برای اصلاح خویشتن هر روز چند ساعت در حجره را می بستم و مشغول تلاوت قرآن می شدم، بعدها به نظرم رسید که این مدت را در خارج شهر و در فضای آزاد و در محضر قرآن باشم و لذا مدتی طولانی همه روزه به صحرا می رفتم و ساعتها در محضر قرآن بودم و تلاش می کردم که قرآن را با تدبیر و تعقل تلاوت کنم و اعمال و عقاید خود را با آن تطبیق نمایم. روزی مشغول تلاوت قرآن بودم صدایی شنیدم که به من گفت: «تا چهل روز هر روز مسبحات را بخوان و شبهای جمعه سوره مبارکه اسراء را بخوان، بعد از چهل روز من می آیم و تو را به محضر شریف حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) می برم ». (مسبحات عبارتند از سوره هایی که با «سبح »، «یسبح »، «سبحان » آغاز می شوند.) شیخ حسن اصفهانی می گوید: تا چهل روز هر روز مسبحات را خواندم و شبهای جمعه سوره اسراء را خواندم. روز چهلم آن هر کس بخواند مسبحات، یعنی سوره حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلی را پیش از خواب، نمیرد تا درک نماید حضرت قائم(ع) راشخص آمد و گفت: بیا، مقداری راه رفتم، به دره ای رسیدم، در سرازیری دره به من گفت: من راهنما بودم، من می روم. هنگامی که تو به آخر دره رسیدی وجود مقدس حضرت کعبه مقصود را بر فراز تپه خواهی دید. چیزی نگذشت که وجود مقدس حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) را در هاله ای از نور بر فراز تپه دیدم. فرمودند: اگر بخواهی یکبار دیگر مرا ببینی وعده من و شما در حرم مطهر جد بزرگوارم علی بن موسی الرضا(ع). این را فرمود و از چشمم غایب شد، مدتها گریستم و مهیای سفر شدم. در مدت چهل روز، خود را به مشهد مقدس رسانیدم، غسل کردم و وارد حرم شدم کعبه مقصودم را باز در بالای سر امام رضا(ع) دیدار کردم. فرمود: وعده من و شما در حرم مطهر جد بزرگوارم حضرت حسین(ع) این را فرمود و از چشمم غایب شد. ده روز در مشهد اقامت نمودم و سپس راهی عتبات عالیات شدم. دو ماه در راه بودم و بعد از دو ماه به سرزمین مقدس کربلا رسیدم. غسل کردم، وارد حائر حسینی شدم، خورشید امامت را در حرم امام حسین(ع) زیارت کردم و خود را بر قدمهای مبارکش انداختم. فرمود: شیخ حسن حاجتت چیست؟ گفتم: آقا آنچه من فقط از شما می خواهم این است که هر کجا باشم بتوانم شما را زیارت کنم. فرمود: هر وقت خواستی مرا زیارت کنی آیات آخر سوره مبارکه حشر (لو انزلنا هذا القرآن ... الی آخر) را با دعای عهد بخوان 📚سرگذشتهای تلخ و شیرین قرآن، غلامرضا نیشابوری، ج 2، ص 64. http://eitaa.com/joinchat/2827026458C0b79eb2936