eitaa logo
❤صاحب‌الزمان‌دوستت‌دارم❤
3.2هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
29.9هزار ویدیو
293 فایل
بسم‌رب‌المہدے‌عج♥️🍃 کپے‌حلال📿🌱 ڪانال‌طراحے‌مون:‌ @badrion تبادل و تبلیغات @majnon_rahbarr
مشاهده در ایتا
دانلود
14.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 کسی که دوستت داره، زندگیت رو طراحی کرده! ➕معرفی یک لحظه ویژه برای استجابت دعا
•••• ڪجا یه گناه رو به خاطر روی گل یوسف زهرا ترک کردی و ضرر کردی؟! ❤️ 『عـاشـقـان‌شـهـادت
گویند روزی موسی (ع) در آن حال که شبانیِ شعیب پیغامبر می‌کرد و هنوز به وی وحی نیامده بود، گوسفندان می‌چرانید؛ قضا را میشی از رمه جدا افتاد. موسی خواست که او را به رمه باز برد. میشک برمید و در صحرا افتاد و گوسفندان نمی‌دید و از بددلی همی‌رمید، و موسی از پس او همی‌دوید تا مقدار دو سه فرسنگ؛ چنان که میشک را نیز طاقت نماند و از ماندگی بیفتاد، چنان که بر نمی‌توانست خاست. موسی در وی رسید و بر او رحمتش آمد؛ گفت: ای بیچاره، چرا می‌گریزی و از که می‌ترسی؟ چون دید که طاقت رفتن ندارد، برداشتش و بر گردن و دوش گرفت تا بَرِ رمه. چون چشم میش بر رمه افتاد، دلش به جای باز آمد، تپیدن گرفت. موسی زود او را از گردن فرو گرفت و به میان رمه اندر شد. ایزد تعالی ندا کرد به فرشتگان آسمانها، گفت: دیدید بنده‌ی من با آن میش دهن بسته چه خُلق کرد، و بدان رنج که از او بکشید او را نیازرد و بر او ببخشود! به عزّت من که او را برکشَم و کلیم خویش گردانم و پیغامبریش دهم و بدو کتاب فرستم، چنان که تا جهان باشد از او گویند. پس این همه کرامات او را به ارزانی داشت. 📚سیاستنامه، خواجه نظام الملک •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
13.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 💠 شادی واقعی! ▫️چگونه همیشه با نشاط باشیم؟
5.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅نکته ای در مورد حضرت عباس (ع) که کمتر شنیده اید 🎙استاد دانشمند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
رزقِ حقیقی ، گریه کردن بر حسین است مفتاح این روزی ست ذکرِ یا اباالفضلـــــ♥ـــــ .... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ خیلی چیزارو به ما میگه... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
♥️🦋 خوشبختی خانه درخدا پرستی است؛ عزت خانه در دوستی است؛ ثروت خانه در شادی وعشق است؛ وگرمی وصفای خانه در محبت است... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شرط عشق جٌنون هست...🥀! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌱تشـرفات... حاج علی محمد پاینده نقل کرده است: قبل از پیروزی انقلاب مبتلا به سکته قلبی شدم مرا به بیمارستان حضرت آیت العظمی گلپایگانی بردند، مدت چهل روز در بیمارستان بستری بودم که نوزده شب آن در بخش سی سی یو بودم. بعد شورای پزشکی تشکیل دادند و نظر پزشکان بر آن شد که من باید به خارج بروم و گفتند: باید رگی از پای شما به قلبتان پیوند بزنند. در نتیجه مرا مرخص کردند با یازده قرص که در هر شبانه روز می بایست می خوردم. شبی که قرار بود فردایش از بیمارستان مرخص شوم، شب حساس و غم انگیزی بود. صبح آن روز فرزندم حسن آقا آمد و نگاهی به رنگ و رخسارم کرد و گفت: چرا ناراحتی؟ مگر چه شده؟ گفتم: آنچه باید ببینم دیدم. گفت: چه؟ گفتم: بعضی رفقایم کنارم مردند و پزشکان به من می گویند: که باید برای درمان به خارج از کشور بروم و عمل مشکلی دارم. گفت: اینها همه اشتباه است و احتیاج به خارج رفتن نیست ان شاءالله به مسجد جمکران می رویم، درست می شود، بلند شو. از بیمارستان بیرون آمدیم و به خانه رفتیم. دوشنبه شد و به مسجد جمکران مشرف شدیم و قرار گذاشتیم که علاوه بر نماز حضرت صاحب الامر علیه السلام یک نماز استغاثه به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نیز بخوانیم. سه ماه بعد به همین منوال گذشت و من روزی یازده قرص می خوردم. روز دوشنبه به مسجد جمکران رفتم و نماز جماعت خوانده شد. من در صف اول بودم هنوز جمعیت کامل متفرق نشده بودند که من بلند شدم از صف اول آمدم رسیدم به صف سوم، دیدم که آقایی نشسته، سلام کردم فرمود: بنشین، نشستم. فرمود: شما قرص می خوری؟ گفتم: آری. چند عدد؟ گفتم یازده عدد. فرمود: شما دیگر قرص نخور. من عذر آورده و شروع کردم شرح حال را گفتن که من مریض شدم، سکته قلبی کردم، بیمارستان بستری بودم، پزشکان اینچنین گفته اند. باز فرمودند: قرص نخورید، من قبول نکردم و تعلل می ورزیدم. فرمود: می خواهی استخاره کنم هر چه استخاره آمد عمل کنی؟ گفتم: باشد. قرآن آوردم، دست آقا دادم و ایشان استخاره کرد و فرمود: نگاه کن. دیدم آیه عذاب است. فرمود باز هم می خوری؟ گفتم: نه، از مسجد بیرون آمدم و بعد از سه هفته که تنها یک قرص کمدین برای رقیق کردن خون می خوردم در سالن بیرون مسجد دیدم همان آقا نشسته اند. با هم سلام و تعارف کردیم و پرسیدند: باز قرص می خوری؟ گفتم: آری، فرمود: چند تا؟ گفتم: یکی. فرمود: نخور. گفتم آقا این برای صاف کردن خون است و همین یکی را می خورم. فرمود قرآن بیاور، استخاره کن. باز قرآن آوردم و آقا استخاره کرد و به من فرمود: نگاه کن، دیدم آیه عذاب است. گفتم: دیگر نمی خورم و نخوردم. تا الان الحمدلله حالم خوب است. 📓کتاب: شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام، ج: ١، ص: ٢۴٨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا