❤️💥 ماه من علی . . . پویش توئیتری کاربران به مناسبت عید سعید غدیر

هو الحی🌹 🔸«شنود»،مجموعه خاطرات تجربه های نزدیک به مرگ یکی از مسئولان امنیتی است که توسط انتشارات ابراهیم هادی منتشر شده و آنچه در این کتاب آمده است تنها بخشی از آن چیزیست که راوی در عالم برزخ دیده است. 🔹این روزها راوی این کتاب در مستند صوتی #شنود به بیان آنچه که در کتاب بیان شده و نشده می پردازد که با استقبال گسترده مواجه شده است. هم اکنون می توانید به صوت های کوتاه این مستند صوتی به صورت رایگان دسترسی پیدا کنید👇 https://taalei-edu.ir/workshops/275/%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%AF ⬅️ با توجه به استقبال چشم گیر کاربران از این مستند، مدرسه تعالی در نظر دارد دومین جلسه برخط را برای پاسخ به سوالات کاربران برگزار کند. برای شرکت در این جلسه هم اکنون می توانید از طریق سایت یا نرم افزار مدرسه تعالی اقدام کنید👇 🔻 با حضور راوی مستند شنود 📅 زمان: سه شنبه ۲۸ تیرماه ۱۴۰۱ ⏰ ساعت ۱۵ الی ۱۹ ثبت نام در این رویداد از طریق لینک زیر 👇 🌐 https://taalei-edu.ir/event/89

#Story | #استوری بزم‌مارابازآمدعالم‌آرایى‌دگر کزقدومش‌بزم‌ماگردیده‌سینایى‌دگر قرنهابگذشته‌ازموسى‌وشرح‌رودنیل آمده‌اینک‌به‌فتح‌نیل‌موسایى‌دگر.. #ولادت‌امام‌کاظم‌علیه‌السلام‌مبارک..🎊

#Story | #استوری -دستام‌خالیه‌،دستامو‌بگیرآقا -محتاجِ‌توام‌یا‌نعم‌الامیرآقا♥️ #یازده‌روزتاماه‌محرم📆

#استوری #مناسبتے مـیلاد بــاسـعـادت باب‌الحوائج حـضـرت‌‌امام‌‌موسے‌‌ڪاظم (؏) برتمام شیعیان مبارڪ🍃🌺 #امام_کاظم

چالش عکس #عید_غدیر 🌸 شرکت کننده شماره 0⃣3⃣ باران وشیرین ۲۲ ساله از لرستان

چالش عکس #عید_غدیر 🌸 شرکت کننده شماره 1⃣3⃣ زهراامیری

📹 حاج قاسم سلیمانی: یک مشکلی که ما داریم امروز و دیروز این نبود؛ تفاوت ظاهر و باطن است. 👈 روایت زیبای #حاج_قاسم از کلمات قصار امیرالمومنین علیه‌السلام #فقط_حیدرامیرالمومنین_است💚 #اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌷

🥀علت اینکه ازامام زمان عج دوریم پرشدن شکمهامون ازحرامه 🎥سخنران:حجت الاسلام دارستانی #فقط_حیدرامیرالمومنین_است💚 #اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌷

✨﷽✨ #پندانه ✅طمع، عزت را از انسان می‌گیرد ✍عارف معروفی به مسجدی رفت كه دو ركعت نماز بخواند. کودکان در آن مسجد درس می‌خواندند و وقت نان‌خوردن كودكان بود. دو كودک نزدیک عارف نشسته بودند. یكی پسر ثروتمندی بود و دیگری پسر فقیری. در زنبیل پسر ثروتمند پاره‌ای حلوا بود و در زنبیل پسر فقیر نان خشک. پسر فقیر از او حلوا خواست. آن كودک گفت: اگر خواهی كه پاره‌ای حلوا به تو دهم، سگ من باش و چون سگان بانگ كن. آن بیچاره بانگ سگ كرد و پسر ثروتمند پاره‌ای حلوا بدو داد. بار دیگر بانگ می‌كرد و پاره‌ای دیگر می‌گرفت. همچنین بانگ می‌كرد و حلوا می‌گرفت. عارف در آنان می‌نگریست و می‌گریست. كسی از او پرسید: ای شیخ! تو را چه رسیده كه گریان شده‌ای؟ عارف گفت: نگاه كنید كه طمع‌كاری به مردم چه رسانَد. اگر آن كودک بدان نان تهی قناعت می‌كرد و طمع از حلوای او برمی‌داشت، سگ همچون خویشتنی نمی‌شد.