💌 #یه_سلام_دوباره
براے کسایے که
قلبشون کبوتر #حــــرمه 🕊
کسایے که
دلشون با اسم امام مهربون آروم مےگیره 💚💜
🔆 امشب هم،
عاشقانه و با شوق،
زمزمه کن صلوات خاصه امام رضا (ع) رو:☺️
اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ
عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري
الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل
ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🍀
هدایت شده از آرامش زندگــی مـن
💠 من انشاءالله تقسیمات زمان رو برای شما روزهای بعد روایتش رو خواهم آورد که ببینید، اسلام چهجوری گفته برای لذتت😇 باید وقت بگذاری، برای شکمت😋 باید وقت بگذاری، کجاها این وقتها رو بگذار و...
🔺حالا انشاءالله من روایتهاش رو براتون میخونم.
ولی الکی زمان رو هدر ندیم.✖️
خدایا! به ملت ما به فرهنگ جامعهی ما، رشد عنایت بفرما.🙏
‼️ ما الآن مستقیماً تحت ستمِ دشمنانمون نیستیم به این معنا که از نظر سیاسی بر ما سلطه داشته باشند، الحمدلله.☺️
ولی از نظر فرهنگی، هنوز دارند ضربههاشون رو میزنند.👊
از نظر اقتصادی میبینید💵
محاصرهها و ضربههاشون رو دارند میزنند.😒
☣ خدا شاهده ما از نظر فرهنگی، فرهنگ خودمون رو اصلاح کنیم با یک درصدِ همین امکانات موجود در کشورمون، همهچیز عوض میشه.👌
من دیدم آدمهای کارخونهداری که یه کارخونهی کوچیک، یه جا زده، آدم موفقی هست.🏭
کار برای چندین نفر درست کرده. دیدم از نزدیک.😉
آدمهایی که توی جاهای مختلف، موفق هستن.👍
〽️ یکی از اصول مسلّم زندگیشون، اینه که قدرشناس زمان هستند.👌
#مدیریت_زمان 133
آرامش زندگی من👇
🆔 @Calmness
❤صاحبالزماندوستتدارم❤
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 بسم الله الرحمن الرحیم رهـایے از شـب پارت_18 کامران با یک نفس عمیق
* 🍃🌹﷽🌹🍃
#رهـایے از شـب🌒
#پارت_19
زنگ را زدم.لحظه ای بعد مادرش در را باز کرد. با دیدن من حسابی جاخورد.انگار انتظار یک دختر با وقار چادری را میکشید! با خجالت سلام کردم و او با همان حالت تعحب وسوال منو به داخل خانه هدایتم کرد. خانه ی ساده ومرتب اونها منو یاد گذشته هایم انداخت.دورتا دور پذیرایی با پشتی های قرمز رنگ که روی هرکدام پارچه ی توری زیبا وسفیدی بصورت مثلثی کشیده شده بود مزین شده بود.مادرش مرا به داخل یک اتاق که در سمت راست پذیرایی قرار داشت مشایعت کرد .فاطمه به روی تختی از جنس فرفوژه با پایی که تا انتهای ران درگچ بود، تکیه داده بود و با لبخند سلام صمیمانه ای کرد.زیر چشمانش گود رفته بود و لبانش خشک بنظر میرسید.دیدن او در این وضعیت واقعا برایم غیر قابل هضم بود.بازهم بخاطر شوکه شدنم نفسم بالا نمی آمد وبه هن هن افتادم.بی اختیار کنار تختش نشستم وبدون حرفی دستهای سردش رو گرفتم و فشار دادم.هرچقدر قشار دستانم بیشتر میشد کنترل بغضم سخت تر میشد.
مادرش از اتاق بیرون رفت و فاطمه مثل همیشه با خوشرویی و لحن طنزآلود گفت:
-بی ادب سلامت کو؟!قصد داری دستم رو هم تو بشکنی؟ ! چرا اینقدر فشارش میدهی؟!فکر میکردم دیگه نمیبینمت.گفتم عجب بی معرفتی بود این دختره!!رفت و دیگه سراغی از ما نگرفت!
چشمم به دستانش بود.صدام در نمی آمد:
-خبر نداشتم! من اصلن فکرش هم نمیکردم تو چنین بلایی سرت اومده باشه.
خنده ای کرد و گفت:
-عجب! یعنی مسجدی ها هم در این مدت بهت نگفتند من بستری بودم؟!
سرم را با تاسف تکان دادم!
چه فکرها که درباره ی او نکردم! چه قدر بیخود وبی جهت او را کنار گذاشتم درباره اش قضاوت کردم سرم را بالا گرفتم و آب دهانم را قورت دادم:من از آخرین شبی که باهم بودیم مسجد نرفتم.
گره ای به پیشانی اش انداخت و پرسید:
-چرا؟!
سرم دوباره پایین افتاد.
فاطمه دوباره خندید:چیشده؟!
چرا امروز اینقدر سربزیر ومظلوم شدی؟
جواب دادم:-از خودم ناراحتم.من به تو یک عذرخواهی بدهکارم.
با تعجب صدایش را کمی بالاتر برد:
-از من؟!!!!!
آه کشیدم.
پرسید:
-مگه تو چیکار کردی؟! نکنه تو پشت فرمون نشسته بودی ومارو اسیر این تخت کردی؟ هان؟
خندیدم! یک خنده ی تلخ!!!
چقدر خوب بود که او در این شرایط هم شوخی میکرد.سرم را پایین نگاه داشتم تا راحت تر حرف بزنم.
-فکر میکردم بخاطر حرفهام راجع به چادر ازمن بدت اومد و دیگه نمیخوای منو ببینی!
او با تعحب
❤صاحبالزماندوستتدارم❤
* 🍃🌹﷽🌹🍃 #رهـایے از شـب🌒 #پارت_19 زنگ را زدم.لحظه ای بعد مادرش در را باز کرد. با دیدن من حسا
گفت:
-من؟؟؟؟؟ بخاطر چادر؟ !
وبعد زد زیر خنده!!!
وقتی جدیت من را دید گفت:
-چادری بودن یا نبودن تو چه ربطی به من داره؟! من اونشب ناراحت شدم.ولی از دست خودم.ناراحتیم هم این بود که چرا عین بچه ها به تو پیشنهادی دادم که دوستش نداشتی! و حقیقتش کمی هم از غربت چادر دلم سوخت.
آهی کشید و در حالیکه دستش رو از زیر دستم بیرون میکشید ادامه داد:
-میدونی عسل؟!!!چادر خیلی حرمت داره.چون لباس حضرت زهراست.دلم نمیخواد کسی بهش بی حرمتی کنه.من نباید به تویی که درکش نکرده بودی چنین پیشنهادی میدادم اون هم فقط بخاطر بسیج! تو خیلی خوب کاری کردی که سریع منو به خودم آوردی وقبول نکردی.من باید یاد بگیرم که ارزش چادر رو بخاطر امورات خودم وبسیج پایین نیارم.میفهمی چی میگم؟!
من خوب میفهمیدم چه میگوید ولی تنها جمله ای را که مغزم دکمه ی تکرارش را میزد این بود:
-چادر لباس حضرت زهراست...میراث اون بزرگواره
بازهم حضرت زهراا.چرا همیشه برای هرتلنگری اسم ایشون رو میشنیدم.؟! آه عمیقی کشیدم و با حرکت سر حرفهاش رو تایید کردم.
✍ ف.مقیمے
ادامه دارد...
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#مولا_جانم♥️
مولا ️باید به که گوییم پریشانی خود را
بجوییم کجا یوسف کنعانی خود را
ما را بطلب لایق دیدار تو باشیم
پنهان مکن آن چهره نورانی خود را
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✨شبت بخیرهمه ی دنیای من✨
❣#سلام_امام_زمانم ❣
💕#سلام_پدر_مهربانم 💕
«وکَهفِالوَرۍٰ»
پناھِبےقرارۍهاۍِمردم،
#اللهمعجللولیکالفرج🤲
سلااااام رفقایِمهربان✋
#صبح_بخیر😊
#سلام_امام_زمانم
ا┅═ঊঈ❁❀❁ঊঈ═┅ا
📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُحْیِیَ مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِهِ...
🌿 سلام بر تو و نَفَس مسیحایی تو که روح زندگی را در کالبد مرده ی نشانه های دین خدا می دمد تا قلب اهالی ایمان با تپشی عاشقانه زندگی حقیقی را از سر بگیرند.
[ تعجیل در #ظهور ۳ صلوات ]
التماس دعای فرج 🤝.
#دعای_سلامتی_امام_زمان_عج🌼
بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
۞اَللّهُمَّ۞
۞کُنْ لِوَلِیِّکَ۞
۞الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ۞
۞صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ۞
۞فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة۞
۞وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً۞
۞وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ۞
۞طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها۞
۞طَویلا۞
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤
7.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃❤️🍃
🎬 کلیپ «دلت کجاست؟»
👤 #استادپناهیان
⁉️ ضربهای به دل ما بخوره، اولین کلمهای که ازش بیرون میاد چیه؟
بسیار زیباست
#اللّٰھـُـم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ
#حدیث_روز
🌹🍃وَ إِنَّهَا لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَقِ
🍁🍂نماز گناهان را مانند ریزش برگ درختان فرو می ریزد.
📚نهجالبلاغه؛ خطبه ۱۹۹.