eitaa logo
کانال پایگاه صاحب الزمان عج
337 دنبال‌کننده
26.7هزار عکس
32.6هزار ویدیو
255 فایل
دراین مکان فعالیتهای سیاسی،اجتماعی،دینی، رانشرمیدهیم و تبیین میکنیم ارتباط با مدیر کانال: @Moein_Re
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 میرحسین و خدمتی که به انقلاب کرد !! 🔹چندسالی که از فتنه ۸۸ گذشت و علی رغم تاکیدات مکرر مقام معظم رهبری (حفظه الله) درمورد خطر فراموشی و نادیده گرفتن ابعاد مختلف آن فتنه عظیم ، مارهای خوش خط و خال فتنه گر کم کم از حافظه سیاسی بسیار کوتاه مردم سوء استفاده نموده و با مظلوم نمایی قصد ماستمالی خیانت ها و جنایت هایشان کردند. 🔹یک عده اشباه الرجال سیاسی حزب باد نان به نرخ روز خور هم با تخطئه دلواپسان و دلسوزان بصیر جامعه ، زمزمه های شیطانی سر دادند که ای آقا دیگر به این پیرمرد سخت نگیرید که گناه دارد و گذشته ها گذشته !! 🔹اما میرحسین موسوی با این بیانیه اخیرش ثابت کرد که فتنه ۸۸ فقط گوشه ای از حجم عظیم خباثت هایش بوده و نه تنها هیچ اعتقادی به آرمان های انقلاب اسلامی خمینی کبیر (رض) ندارد که بویی از فتوت و جوانمردی هم نبرده است. 🔹به خواست خدا و عنایت امام زمان ، میرحسین با نشان دادن عمق عداوتش سبب خیر شد و ناخواسته بر آن همه تاکید رهبر حکیم انقلاب و دلسوزان حقیقی مملکت صحه گذاشت ... ☘️ @sahebzamanchanel ❁❅❁❅❁❅❁
4.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑فرق ولیعهد پهلوی و فرزند رهبرانقلاب ☑یکی در جبهه جنگ و کنار ملت و دیگری مفت خور و لنگ به هوا ولی رسانه های معاند مثل همیشه روایت معکوس انجام میدهند. ☘️ @sahebzamanchanel ❁❅❁❅❁❅❁
4.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️رحیم‌پور ازغدی: نخستین هیات سکولار را یزید برگزار کرد و اولین شخصی که بر امام حسین(ع) اشک ریخت عمر سعد بود 🔹وقتی میخواستند حرکت عظیم امام حسین را به یک مراسم مذهبی ساده ختم کنند ☘️ @sahebzamanchanel ❁❅❁❅❁❅❁
1.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حکم امام خمینی (ره) درباره سلمان رشدی 🔹سلمان رشدی اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال تمامی همّ خود را به کار گیرد تا او را به دَرک واصل گرداند. 📚صحیفه امام خمینی، صفحه ۲۶۸ ☘️ @sahebzamanchanel ❁❅❁❅❁❅❁
4.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥حمله به سلمان رشدی، هتاک به پیامبر اسلام در نیویورک 🔹سلمان رشدی، نویسنده مرتد کتاب آیات شیطانی که به ساحت پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله اهانت کرده بود هنگامی که در نیویورک قصد سخنرانی داشت مورد حمله واقع شد. هنگامی که یک سخنران مشغول معرفی سلمان رشدی در موسسه چاوتوکوا بوده، یک مرد به صحنه حمله می بره و به سلمان رشدی چاقو می‌زنه. 🔹پلیس ایالتی نیویورک اعلام کرده: ساعت ۱۱ صبح ۱۲ اوت ۲۰۲۲ یک مظنون مرد به سمت تریبون دوید و به رشدی و مصاحبه‌کننده حمله‌ور شد. رشدی ظاهراً بر اثر اصابت چاقو در ناحیه گردن زخمی شده و با بالگرد به بیمارستانی در آن ناحیه منتقل شد. وضعیت او هنوز مشخص نیست. مظنون بازداشت شده. ☘️ @sahebzamanchanel ❁❅❁❅❁❅❁
🔴واکنش جالب نقاش بزرگ حسن روح الامین به ضارب سلمان رشدی ملعون ☘️ @sahebzamanchanel ❁❅❁❅❁❅❁
⚠داستان امنیتی ⚠ نویسنده: علیرضاسکاکی - قسمت دوم - هوا دیگر کم کم رو به تاریکی می‌رود که پرس و جو کنان خودم و ساره را به حوالی مطب دکتر می‌رسانم. البته که خودم هم می‌دانم این وقت غروب امکان ویزیت کردن ما نیست و باید تا فردا صبر کنم و امیدوار باشم که بتوانم با خواهش و التماس یک نوبت برای دخترم بگیرم. چند نفس کوتاه می‌کشم و پدال قفل ویلچر ساره را به پایین فشار می‌دهم تا بتوانم کمی استراحت کنم. ساره با همان چشم‌های مشکی و معصومش به دور و اطراف نگاه می‌کند، انگار دنبال چیزی می‌گردد. ناخودآگاه رد نگاهش را دنبال می‌کنم و دختر بچه‌هایی را می‌بینم که مستانه در حال بالا و پایین پریدن و بازی کردن هستند. دلم هری می‌ریزد، فکر طفلم را می‌خوانم. از همان روزهای اول بچگی‌اش هم همینطور بودم، با کوچک‌ترین حرکت سر و یا گردش چشمش می‌توانستم تمام افکار ریز و درشتی که در سر داشت را بخوانم. گرسنگی و تشنگی‌اش را تشخیص دهم و دردهایش را تسکین دهم. خسته‌ی راهم، باید کمی دیگر استراحت کنم تا بتوانم با دل درست و سر صف به دنبال جایی برای اسکان بگردم. دوباره به ساره نگاه می‌کنم، لب‌های صورتی رنگش طوری کش آمده که گویا همین حالا در بین کودکان است. می‌دانم که خوشحالی‌اش خیلی زود تمام می‌شود، خیلی زودتر از تمام شدن بازی بچه‌ها... زودتر از رفع این خستگی لعنتی که در عمق استخوان‌های پایم ریشه می‌دواند. نباید اجازه بدهم که ساره حالش خراب شود، بیخیال خستگی‌ام می‌شوم و دستم را به زانوهایم بند می‌کنم و بلند می‌شوم. ساره سر می‌گرداند و نگاهم می‌کند: -چرا بلند شدی مامان؟ به خدا ناراحت نمیشم وقتی به بازی کردن این بچه‌ها نگاه می‌کنم، من که حسود نیستم مامانی... دیگر صدایش را نمی‌شنوم، صدای جیغ‌های ممتد بچه‌های خوشحال را می‌شنومظ؛ اما صدای ساره را نه. احساس می‌کنم جگرم با شنیدن کلماتی که ساره به زبان می‌آورد آتش می‌گیرد. من خودم را مقصر می‌دانم، آن شب فهمیدم که تنش بیش از اندازه‌ی طبیعی داغ است؛ اما توجهی نکردم... توجهی نکردم و او ناغافل شروع به لرزیدن کرد. دلم لرزید، اتاق لرزید و جهان به پیش چشم‌هایم تیره و تار شد. وقتی چشم باز کردم ساره‌ی زیبای مو خرمایی من دیگر نتوانست راه برود. ساره با دست تکانم می‌دهد: -صدام رو می‌شنوی مامانی؟ سرم را به آرامی تکان می‌دهم: -آره دختر خوشگلم، می‌شنوم الهی قربونت برم. سوالش را دوباره می‌پرسد: -می‌گم امشب قراره کجا بخوابیم؟ دست‌هایم را مشت می‌کنم و همانطور که سعی دارم خودم را خوشحال نشان دهم، همراه با لبخندی می‌گویم: -نگران نباش جون و دل مامان، یه جایی پیدا می‌کنم که حسابی خوش بگذرونیم. سپس از رفتارم پشیمان می‌شوم، تمام آدم‌هایی که در دور و اطرافم هستند مشکی پوش و عزادارند. نمی‌دانم چه کسی در شهر از دنیا رفته که مردم اینگونه دارند برایش سنگ تمام می‌گذارند؛ اما خیلی خب می‌دانم که این جمعیت زیاد ممکن است من را برای گیر آوردن یک اتاق به دردسر بیاندازد. نویسنده: پخش هر شب از کانال رمان امنیتی : @RomanAmniyati ‌➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ❌کپی بدون قید آی‌دی کانال و ذکر نام نویسنده، به هیچ عنوان مورد رضایت صاحب اثر نیست❌ ☘️ @sahebzamanchanel ❁❅❁❅❁❅❁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا