eitaa logo
کانال پایگاه صاحب الزمان عج
315 دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
22.1هزار ویدیو
205 فایل
دراین مکان فعالیتهای سیاسی،اجتماعی،دینی، رانشرمیدهیم و تبیین میکنیم ارتباط با مدیر کانال: @yaroghayehossein
مشاهده در ایتا
دانلود
🗒 ‌‌‌‌ آسمانی ۲ 💖‌«‌‌‌» 🌴💫🌴💫🌴 🌸پروردگارا! تو را سپاس که مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی و درک بوسه بر گونه‌های بهشتی آنان و استشمام بوی عطر الهی آنان را یعنی مجاهدین و شهدای این راه به من ارزانی داشتی🤲🌿 💖خداوندا!‌ ای قادر عزیز و ‌ای رحمان رزّاق، پیشانی شُکر شرم بر آستانت می‌سایم که مرا در مسیر فاطمه اطهر و فرزندانش در مذهب تشیّع عطر حقیقی اسلام قرار دادی و مرا از اشک بر فرزندان علی بن ابیطالب و فاطمه اطهر بهره‌مند نمودی؛😭 🌷چه نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمت‌هایت است؛ نعمتی که در آن «نور» است، معنویت، بی قراری که در درون خود بالاترین قرار‌ها را دارد، غمی که آرامش و معنویت دارد. 🍃🌅❣️ ▪️خداوندا! تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهل بیت و پیوسته در مسیر پاکی بهره‌مند نمودی❤️ از تو عاجزانه می‌خواهم آن‌ها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهره‌مند فرما.🤲 ▪️خدایا! به عفو تو امید دارم ‌ای خدای عزیز و‌ ای خالق حکیم بی همتا! 🍂دستم خالی است و کوله پشتی سفرم خالی، من بدون برگ و توشه‌ای به امید ضیافتِ عفو و کرم تو می آیم. من توشه‌ای برنگرفته ام؛ چون فقیر را در نزد کریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟!🍀🍃 ادامه دارد.... ☘️ @sahebzamanchanel ❁❅❁❅❁❅❁
💢در تحویل سال باغ جوزپ بورل 690 ماشین در آتش سوخت 490 نفر دستگیر شدند. فرانسوی‌ها سال نو را اینگونه جشن گرفتند!
💢 دلایل محدودیت ورود به دانشگاه برای دختران ژاپنی 🔰وزارت علوم و تحقیقات ژاپن در تازه‌ترین اقدامات خود ورود دختران به دانشگاه را کاهش داده است تا آنها برای ازدواج و فرزندآوری ترغیب شوند. 🚨[ژاپن کشوری که به سرعت در حال پیری جمعیت است]
💢روزنامه انگلیسی دی سان: هدف از ترور(سردار سلیمانی و‌ابومهدی المهندس) به تعویق انداختن سقوط هژمونی آمریکا در خاورمیانه بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢طنین انداز شدن سرود ملی جمهوری اسلامی ایران در بصره در مراسم بزرگداشت فرماندهان شهید مقاومت
yek-van-shobhe.apk
15.97M
📥 دریافت اپلیکیشن اندروید کتاب «یک وَن شُبهه» 💢 خواندن این کتاب برای تمامی مجاهدان واجب است! 🔰 پاسخ به تمامی شبهات فتنه اخیر... ⁉️ چرا در ایران مانند کشورهای غربی متمدن وجود ندارد؟ ⁉️چرا باید باشد؟ ‼️ظلم جمهوری اسلامی به زنان! ❌ اینکه شعار آزادی زنان را فوری به خارج نسبت می‌دهید نشانه خالی بودن دست شماست! ⭕️ چرا نظام خود را به نمی‌گذارد؟ ⁉️چرا رهبری به هیچ ارگانی پاسخگو نیست؟! ⁉️ چرا اختیارات رهبری هیچ حد و مرزی ندارد! 🔻جمهوری اسلامی در این ۴۳ سال چه خدمتی به مردم کرده؟ ♦️پیشرفت‌های طبیعی است، اگر هم بود همینقدر پیشرفت صورت می‌گرفت! 🔰 طبق تجربه ۹۰ درصد شبهات در بین مدارس و معترضین از مباحث مطرح شده در کتاب خارج نیست
💢این خانم امریکا (سیاتل) زندگی میکنه و تمام مطالبش در راستای براندازی است و حالا استوری گذاشته دنبال مسافر از ایران میگرده تا براش داروی ایرانی بیاره به امریکا یا کانادا چون "یکی از آشناهاش" در امریکا پول نداره دارو بخره
💢 وقتی معلوم نبود که بابا کی برمیگرده یا اصلا بابایی برمیگرده، محمد مهدی هم میرفت تو کوله پشتی تا مثلا همراه بابا بره ‏ شهید مدافع حرم مسلم خیزاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معاون درمان وزارت بهداشت: 🔹رسما موج هشتم کرونا آغاز شد. 🔹پرهیز از اجتماع در مجمع های عمومی به خصوص بچه ها و دانش اموز ها 🔹 پیش بینی تعطیلی مدارس و دانشگاه برای بهمن درصورت افزایش مبتلایان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️🎥 یکی از عوامل آتش‌زدن بنر هیات‌ها: تحت تاثیر سلبریتی‌ها بودم
سپاه: انتقام از قاتلان شهید سلیمانی قطعی است 🔹سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بیانیه‌ای با گرامیداشت سومین سالگرد سردار دلها شهید قدس " سپهبد پاسدار حاج قاسم سلیمانی" ، انتقام از عاملان و قاتلان شهید سلیمانی در زمان ممکن را امری قطعی و تخلف ناپذیر و تکثیر سردار سلیمانی ها و ترویج مکتب حاج قاسم را راهبرد کتمان ناشدنی این نهاد انقلابی و مردمی در ایران و منطقه دانست .
۲ تابچه دارند،یه پسر ۶ و یه پسر ۳ ساله دارند 😢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این فیلم را هزاران بار باید دید و از زوایای مختلف تحلیل کرد و زد تو سر کدخداپرستان و غرب گدایان داخلی و خارجی. ۲۸ ثانیه ای که بیش از دهها ساعت تولیدات سینمایی هالیود پیام دارد برای مردم جهان. دوقاب متفاوت از تقابل دو کلید واژه ی اراده و بی ارادگی دو ملت . تصویر پایین، آمریکایی که یخ زده و حالا به بدبختی و فلاکت افتاده و با مشکل قطعی برق و ..... هم در حد وسیعی رو به رو است و مردمش برای نجات خود باید فروشگاه غارت کنند. تصویر بالا هم جان ما ایران، سرزمینی که اگر حادثه ای برایش رخ دهد فرزندانی دارد که فورا به کمک مردمانش می شتابند و اوج همدلی را تفسیر میکنند. شهید سردار سلیمانی و روح الله عجمیان، آرمان علیوردی و دو مدافع امنیت مشهدی ( شهید دانیال زاده و شهید زینال زاده) از همینها بودند که در سیل و زلزله خادمی مردم را کردند. این تصاویر را ببینید و به خودتون و جوانان انقلابی و فرماندهان ولایی تون ببالید. برای این مدافعان آرزوی موفقیت و برای شهدایشان فاتحه ای قرائت کنید... 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️داستان امنیتی ☑️ 🔻قسمت سوم🔻 سرهنگ از جایش بلند شده و تقریبا در چهار چوب ورودی آشپزخانه است. با لبخند نگاهش می‌کنم. از من سراغ خدمتکار را می‌گیرد و اظهار بی اطلاعی می‌کنم. سرهنگ به بیرون آشپزخانه می‌رود و صدایش را روی سرش می‌اندازد: -لوسی... لوسی کدوم گوری هستی؟ فورا شاسی بیسیمم را فشار می‌دهم و به آرامی می‌گویم: -سوژه بلند شد، ممکنه از برای رسوندن محموله بهش دیر بشه، دستور چیه؟ فرمانده جوابی نمی‌دهد. به وقت تهران، ساعت یک و شانزده دقیقه بامداد روز سیزدهم دی ماه شده است و من همچنان از داخل آشپزخانه رفتار سرهنگ را تحلیل و ثبت می‌کنم، به سوژه‌ی کم مو و بور خودم نگاه می‌کنم که با صدایی بلندتر خدمتکارش را صدا می‌زند: -مکمل‌های تمرین عصر من حاضر نیست؟ بلافاصله کمرم را به دیوار آشپزخانه سر می‌دهم و از درب دیگر وارد حیاط می‌شوم. خیلی خوب می‌دانم که حالا فرصت ریختن محلول درون ظرفش را ندارم‌، پس بدون آن که بخواهم با انجام حرکات غیر ضروری جلب توجه کنم، با فاصله‌ای مطمئن از درب بیرونی آشپزخانه که رو به حیاط است، به دنبال فرصتی مناسب به داخل نگاه می‌کنم. چشم‌هایم می‌سوزد و قطره‌ای اشک به روی گونه‌ام چکه می‌کند، نمی‌دانم این حالتی که دارم از بی‌خوابی است یا خیره ماندن به نقطه‌ای و پلک نزدن در طولانی مدت... خانم خدمتکار بطری را برمی‌دارد و به بیرون از آشپزخانه می‌رود. نمی‌دانم آن لعنتی را کجا می‌برد و همین که نمی‌توانم حرکت بعدی خدمتکار را حدس بزنم، حسابی اذییتم می‌کند. خوبی خانه‌ی ویلایی سرهنگ این است که پنجره‌های زیادی دارد و همین هم کار من را برای تعقیب خدمتکار آسان می‌کند. ده دوازده متر به دور خانه می‌چرخم و با کمک پنجره‌های مختلف و با چشم‌های خسته‌ام مسیر حرکتی خدمتکار را دنبال می‌کنم تا بالاخره می‌بینم که بطری را درون ساک سرهنگ می‌گذارد و او را راهی باشگاه برای انجام تمرین عصرگاهی می‌کند. به چپ و راست نگاه می‌کنم و شاسی بیسیمم را فشار می‌دهم: -نتونستم بطری رو قرمز کنم، دستور چیه؟ فرمانده فورا جواب می‌دهد: -مشکلی نیست، امروز باهاش تمرین کن. یه بطری درست شبیه اون توی باشگاه و زیر جا کفشیه. ساعت داره یک و بیست دقیقه میشه، باید حواست رو جمع کنی که از بطری داخل ساک خودت نخوری اوس نبی. نفسم با شنیدن پیام فرمانده در سینه حبس می‌شود‌‌. فرمانده از کلیدواژه‌هایی استفاده می‌کند که خبر از انجام قطعی عملیات می‌دهد. نمی‌دانم چطور توانسته بطری آب آغشته را به باشگاه برساند. نباید ذهنم را درگیر کنم، فرمانده از عدد یک و بیست که کد مربوط به شروع عملیات است استفاده کرده و اسمم را نیز صدا زده و این یعنی باید بعد از تمام شدن کار سرهنگ، در سر کارم بمانم. یعنی اگر کوچک‌ترین ردی از من پیدا کنند باید... باید خودم را آماده‌ی شدیدترین شکنجه‌ها و حتی مرگ کنم. مضطرب از شنیدن پیام فرمانده می‌چرخم تا خودم را به ماشین سرهنگ برسانم که ناگهان با یکی از بادیگاردهای غول پیکرش رو به رو می‌شوم. او هم شبیه من سرش را تراشیده و کت و شلوار‌ی رسمی به تن کرده است. با چشم‌هایش دلیل اضطرابم را می‌پرسد. به سرهنگ و ساکی که در دست دارد خیره می‌شوم و می‌گویم: -اضطراب؟ باید برم... داره از ساعت باشگاه سرهنگ می‌گذره! ابروهایش را بهم نزدیک می‌کند: -همیشه از پشت پنجره و پنهونی به سرهنگ نگاه می‌کنی غربتی؟ باید اعتراف کنم که از شنیدن حرفش شوکه شده‌ام؛ اما حالا وقت این نیست که خودم را ببازم... صورتم را نزدیک صورتش می‌کنم: -نگاه کردن به سرهنگ از پشت پنجره اشکالی نداره؛ اما سینما رفتن با زن سرهنگ و اونم در حالی که اون فکر می‌کنه تو برای مراقبت از زنش باهاش بیرونی، فکر نمی‌کنم جلوه‌ی خوبی داشته باشه... اینطور نیست؟ طوری کلماتم را به صورتش می کوبم که رنگ پریده و پریشان می‌شود. لب‌هایش را تکان می‌دهد تا کمی از وخامت اوضاع کم کند: -نیازی نیست برای من دردسر کنی، سرهنگ در جریانه که خانومش برای دیدن فیلم مورد علاقه‌ش به سینما رفت و من هم نتونستم که ایشون رو تنها بگذارم. ابروهایم را بهم می‌چسبانم و چشم‌هایم را گرد می‌کنم. باید از تمام توانم برای نابود کردنش استفاده کنم، پس با انگشت به روی گونه‌ی راستش اشاره می‌کنم و می‌گویم: -حفاظت؟ این شکلی؟ بزار ببینم، تو می‌تونی بهم بگی چهل و نهمین دقیقه‌ی فیلم، همون‌جایی که قطار داشت مسافرها رو پیدا می‌کرد، شخصیت اصلی فیلم کدوم وسیله‌ش رو توی قطار جا گذاشت؟ می‌خواهد حرفی بزند که طعنه می‌زنم: -نمی‌دونی، چون اون دقیقه از فیلم مشغول مراقبت از خانم سرهنگ بودی، حالا از سر رام گمشو کنار. با شنیدن حرف‌هایم وا می‌رود و کمرش را به دیوار بیرونی خانه‌ی سرهنگ می‌چسباند تا من به سرعت به طرف ماشین بروم و به همراه سرهنگ شارون آس مان به سمت باشگاه بدنسازی حرکت کنیم. نویسنده: انتشار از کانال رمان امنیتی: @RomanAmniyati ‌➖➖➖➖➖➖➖
دوستان منتظر چهارمین قسمت از رمان عملیات انتقام باشید ☘️ @sahebzamanchanel ❁❅❁❅❁❅❁