eitaa logo
کانال پایگاه صاحب الزمان عج
337 دنبال‌کننده
26.7هزار عکس
32.6هزار ویدیو
255 فایل
دراین مکان فعالیتهای سیاسی،اجتماعی،دینی، رانشرمیدهیم و تبیین میکنیم ارتباط با مدیر کانال: @Moein_Re
مشاهده در ایتا
دانلود
3.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دارد از خاک جان می‌بارد ذکر جانان می‌بارد
4.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 مراسم ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها در رواق امام خمینی (ره) با حضور زائران و مجاوران
گروه سرود زینبیون تهرانsahebe-kowsar-128.mp3
زمان: حجم: 3.6M
رسیده موسم بهار😍 شده باز وقت لطف یار😍 روز میلاد یک نگار😍 نور چشم عالم 😍 🔵لینک گروه فداییان آقاسیدعلی اینجاست درایتا⬇️ https://eitaa.com/joinchat/1468399646Ca2b816ef6d 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
10.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 زن یعنی همسر علی علیه‌السلام... برای خواهرم خواهرت خواهرامون...👌 یا ربـ، ز ڪرم بہ رهبر بے همتاے ڪن هدیہ ثباتـ قدمے پا بر جاے از عمر تمام عاشقانش ڪم ڪن بر عمر عزیز دل زهرا افزاے اللھمّ‌احفظ‌قائدناالامام الخامنہ‌اۍ الۍقیام‌مولاناالمھدۍ(عج) 🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ🌷🌷وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌷🌷اللهُـمَّ؏َـجِّـلْ‌لِوَلِیِّکَ الفرج 🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ🌷🌷وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌷🌷اللهُـمَّ؏َـجِّـلْ‌لِوَلِیِّکَ الفرج 🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ🌷🌷وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌷🌷اللهُـمَّ؏َـجِّـلْ‌لِوَلِیِّکَ الفرج 💖سالروز میلاد خجسته زهرا (س) سرور بانوان جهان، عطای خداوند سبحان، کوثر قرآن و الگوی بی بدیل تمام جهانیان و هفته‌ی بزرگداشت مقام زن و روز مادر را به همه مادران تبریک و تهنیت می‌گوئیم.🎊 سلام‌الله‌علیها
527.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 خیزش مردم انقلابی اسرائیل بر ضد نتایاهو :)))))
9.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 آخرین تماس محمدمهدی کرمی با پدرش😔 🔹 به مامان چیزی نگیا، شب خودش از اینترنشنال میبینه
🔴 وضعیت مردم کانادا :) 🔹 وقتشه عمرانی بره توی ماشینش بشینه و بگه : آقای ترودو هر رژیمی برای مردمش داروی آنفلوآنزا تهیه نکنه سقط میشه 😂
خبرش را شنیده بود... برای همین از صبح که بیدار شد، بهترین لباس هایش را به تن کرد و روبه روی آیینه‌ی قدی اتاق ایستاد و شانه‌ی چوبی قاجاری ای که از مادرش هدیه گرفته بود را به موهای حنا گذاشته‌اش کشید، سپس از پنجره نگاهی به حیاط انداخت که دانه‌های بلورین برف چطور رقص کنان تاب می‌خورند و به زمین می‌نشینند. آرام و قرار نداشت، هر چند دقیقه یک بار در آیینه به خودش نگاه می‌کرد تا مطمئن شود که سر و وضعش بهم نریخته است. با این که هوا حسابی سرد شده بود؛ اما توجهی نکرد تا با بهترین لباس هایش سر قرار حاضر شود. چادرش را سر کرد و قاب عکس را به زیر چادرش زد و از خانه خارج شد. در محل قرار جمعیت زیادی آمده بودند، همیشه‌ی خدا وقتی اخبار مراسم استقبال از قهرمانان را نشان می‌داد، با خودش می‌گفت که حتما روزی نوبت به پسر او خواهید رسید... به خودش می‌بالید که پسرش در بین قهرمانانی است که به کشور بازگشته‌اند... جمعیت را کنار می‌زند و با غروری عجیب به مردمی که به استقبال آمده بودند می‌گفت: -پسرم اینجاست، اجازه بدید برم جلوتر... خانم ببخشید... آقا... آقا اجازه بدید لطفاً پسرم اینجاست... به قهرمانان که نزدیک شد، با صدای بلند پرسید: -آقا گمنام شصت و یکی داری؟ مردی از روی کامیون جوابش را داد: -حاج خانم کدوم پایگاه بوده؟ به یک باره بغض راه گلویش را بست، تمام تلاشش را به کار گرفت تا صحبت کند: -سومار... پایگاه سومار بوده... مرد جوابی داد که انتظار شنیدنش را نداشت: -نه حاج خانم سومار ندارم. بعد انگار دنیا روی سرش خراب شد... احساس کرد دارد زیر سنگینی نگاه‌های اطرافیان له می‌شود... قاب عکس پسرش را از زیر چادرش بیرون کشید و در حالی شبیه تمام شب‌های این سی سال دوری نوازشش می‌کرد، با گریه گفت: -آخ ببینید بچه‌م چه خوشگله... نویسنده: