eitaa logo
کانال پایگاه صاحب الزمان عج
316 دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
22.7هزار ویدیو
207 فایل
دراین مکان فعالیتهای سیاسی،اجتماعی،دینی، رانشرمیدهیم و تبیین میکنیم ارتباط با مدیر کانال: @yaroghayehossein
مشاهده در ایتا
دانلود
بابا خودت گفتی شبیه مادرم باش من مثل زهرا مادرت آزار دیدم یک لحظه یادم رفت اسمِ من رقیه است سیلی که خوردم عمه را هم تار دیدم ☘️ @sahebzamanchanel ❁❅❁❅❁❅❁ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
نه نان، نه آب، مرا دیدن پدر کافی ست برای سوختن من همین شرر کافی ست به جای زانوی بابا سرم به دیوار است برای من غم دنیا همین قَدَر کافی ست نزن به جان من آتش، زبان طعنه ببند مرا شرار همان موی شعله ور کافی ست چه میزبان رئوفی که سیلی آورده ست! مرا هراس ز سوغات این سفر کافی ست نه... من نگفتم، او دید زخم گوشم را برای بابا همین شرح مختصر کافی ست چقدر خسته شدم، خسته از تو ای دنیا اگرچه عمر من اندک ولی دگر کافی ست کسی شبیه خودم گفت وقت رفتن شد مرا شنیدن تنها همین خبر کافی ست ☘️ @sahebzamanchanel ❁❅❁❅❁❅❁ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
از غم دهد آسمان گریبان را چاک جان داده رُقیّه با دو چشمِ نمناک در نیمه ی شب، زینب و سجّاد و رباب با گریه نهادن جسمِ او را در خاک   ☘️ @sahebzamanchanel ❁❅❁❅❁❅❁ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
سه ساله کودک و این اوج عزت مدال مرحبا دارد رقیه پدر بر چهره او یک دم نظر کن رخ زهرا نما دارد رقیه ☘️ @sahebzamanchanel ❁❅❁❅❁❅❁ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*مقبل کاشانی* شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده. هر وقت سایر افراد کربلا می رفتند اشک حسرت می ربریخته و آرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته. یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا. در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان، قافله رو تاراج میکنند. یک عده از افراد بر میگردند کاشان. یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن . اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری. از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده. دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت. با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه. همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه. چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرّم از راه رسید . مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرّم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد …. همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرّف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن. *مقبل میگه* ؛ با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند . یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت . پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم . در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود . از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم . گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند. *مقبل میگه* : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید. ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد. حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود. حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان. و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش : *کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا* *در خاک و خون طپیده میدان کربلا* *گر چشم روزگار بر او زار میگریست* *خون میگذشت از سر ایوان کربلا* *نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک* *زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا* *از آب هم مضایقه کردند کوفیان* *خوش داشتند حرمت مهمان کربلا* *بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید* *خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا* *زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد* *فریاد العطش ز بیابان کربلا* - اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد … حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود : ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان . *محتشم ادامه داد :* *روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار* *خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار* - در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید. محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود ؛ باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده. محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله : *این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست* *وین صید دست و پا زده در خون حسین توست* *این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی* *دود از زمین رسانده به گردون حسین توست* *این ماهی فتاده به دریای خون که هست* *زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست* - با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند. و مَلَکی این شعر محتشم را میخواند: *خاموش محتشم که دل سنگ آب شد* *بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد* *خاموش محتشم که از این حرف سوزناک* *مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد* - محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد. پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت. *مقبل میگوید* : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود . مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند. *مقبل گوید* رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم مقام محتشم از من خیلی بالاتر است. شروع کردم به خواندن اشعارم: *نه ذوالجناح دگر تاب استق
امت داشت* *نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت* *هوا زجور مخالف چو قیرگون گردید* *عزیز فاطمه از اسب سر نگون گردید* *بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد* *اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد* تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها غش کرد . مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود . ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد : ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد . مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم . فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند. *التماس دعا* ☘️ @sahebzamanchanel ❁❅❁❅❁❅❁
▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ ♡ᘓɹ̇ɹ̤ɹɹɹבɺI ʟɹ̣ȷ ρɹɹɹɹ̣♡ 🤲🏻توســل مے ڪنیم به دردانه اباعبدالله حضرت رقیه(س) +ثواب این مراسم هدیه به شهیده فاطمه اسدی🖤🥀 °• هیئت عشاق الحسین(ع) •° 🏴 ثامن استان اصفهان🏴 ☘️ @sahebzamanchanel ❁❅❁❅❁❅❁
و در آخر دعا جهت تعجیل در ظهور حضرت بقیه الله (ارواحنا فدا) ▪️اللهم عجل لولیک الفرج ▪️اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای ▪️اللهم الرزقنا توفیق شهادت فی سبیلک ▪️اللهم الرزقنا شفاعت الحسین یوم الورود و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین (ع) و اصحاب الحسین (ع) +التماس دعا °•هیئت عشاق الحسین(ع)•° 🏴ثامن استان اصفهان🏴 ☘️ @sahebzamanchanel ❁❅❁❅❁❅❁
AUD-20210910-WA0001.mp3
4.55M
▪️سلام مارو رقیه ببر به محضر بابا... 🎤حاج مهدی رسولی ●━━━━━────── ⇆ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ ↻ ☘️ @sahebzamanchanel ❁❅❁❅❁❅❁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 🕊▪️به خاک چادر زینب قسم که در صف محشر تمام گریه کنانند در امان رقیه... ◼️هیئت مجازی |شب سوم | حضرت رقیه(س) ☘️ @sahebzamanchanel ❁❅❁❅❁❅❁
▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ مجموعه #استوری ۷ فرمان سرنوشت ساز، از بیان رهبر معظم انقلاب #محرم #امام_حسین ع #هیئت_مجازی ▪️▫️▪️▫️▪️▫️ @sahebzamanchanel
*همایش دختران حسینی* *ویژه دختران ۳ تا ۸ سال* ▫️سخنران: حجت الاسلام کشاورز ▫️با نوای مداحان اهل بیت علیهم‌السلام 🔅دوشنبه ۱۰ مردادماه همزمان با روز بزرگداشت حضرت رقیه سلام الله علیها ساعت ۱۹ 📌آستان مقدس حضرت زینب خواهر امام رضا ع ☘️ @sahebzamanchanel ❁❅❁❅❁❅❁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا