*مأمورهای خداوند*
تا بحال به مأمورهای خداوند بر روی زمین دقّت کردهاید ؟
*عنکبوت*
پیامبر را در غارِ حرا از شر دشمنان حفظ میکند .
«الّا تنصروه فقد نصره اللّه»
*کلاغ*
معلّم بشر می شود و به قابیل یاد میده که چطور بدن برادرش رو دفن کنه.
«فبعثه اللّه غرابا»
*هُدهُد*
مأمور رساندن نامه سلیمان به بلقیس میشود.
«اذهب بکتابی هذا»
*پرندههای ابابیل*
که مأمور سرکوبی فیل سواران و محافظت از کعبه میشوند .
«و ارسل علیهم طیرا ابابیل»
*اژدهها*
وسیلهٔ حقّانیّت و اثبات ادعای موسی علیه السلام میشود .
«هی ثعبان مبین»
*نهنگ*
که مأمور میشه یونس رو تنبیه کند .
«فالتقمه الحوت»
*موریانه*
که وسیلهٔ کشف مرگ حضرت سلیمان می شود .
«تأکل منساته»
*سگ* اصحاب کهف
که مأمور نگهبانی از آنها در غار می شود .
«و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید»
*چهار پرنده*
که سبب اطمینان ابراهیم به قدرت خدا برای زنده کردن مردگان می شود.
«فخذ اربعة من الطیر»
*الاغ*
که سبب یقین عُزیر به معاد و زنده شدن مردگان می شود .
«و انظر الی حمارک»
خداوند بر نمرود پادشاه ظالم و ستمگر زمان حضرت ابراهیم علیه السلام
*پشهاى را مسلّط کرد*
و روى لب نمرود نشست و او را گزید.
نمرود خواست با دست پشه را دور کند که پشه به بینى نمرود رفت و از آنجا به مغزش رسید و چهل شب او را عذاب و آزار داد تا هلاک شد.
نمرود با آن همه دبدبه و کبکبه
با پشهای از بین رفت.
*😔 و شاید ویروس کرونا هم یکی از اموری باشد برای تنبّه و توجّه به سوی خدا . . .*
*خدایا*
به تو پناه میبریم؛ تو را به حضرت زینب سلام الله علیها قسم میدهیم که فرجِ منجی بشریّت، مهدی آل محمّد را برسانی.
🌱 *تعجیل در ظهورش، صلوات 🌱*.
همراهان گرامی:
طبق فرمایش استاد روز بهانی،فایل صوتی که درایتا درگروه سبک زندگی اسلامی قبل از شروع جلسه گوش کرده وسوالات خود را آماده کرده، ضمن حضور راس ساعت ۳:۴۵ درگروه،
می توانید سوالات خود را بصورت پیام یا صوت بپرسید وبی درنگ جواب آن را توسط استاد روز بهانی دریافت نمایید.
باتشکراز همراهی شما.
7.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما گوش کنید👇🏼👇🏼👇🏼
تمام حیوانات جهان تا سه چهار ماه شیر مصرف میکنند غیر از انسان. شیر برای بدن نیاز نیست و مضر...
سه تا ماده قتل عام جهانی نمک شکر ارد و هر سه سفید هستن...
برنج سفید مصرف نکنید برنج قهوه ای...
پ. ن: سیریل الگود یهودی : ما ۳۰۰ سال تلاش کردیم تا توانستیم طب ابن سینا را در ایران دفن کنیم.
دو کشاورز بودند
کشاورز اولی به دومی
گفت:
از این مدفوع گاو بخوری، تراکتور خود را به تو
می دهم.
کشاورز دومی این کار را کرد و صاحب تراکتور شد.
موقع برگشت کشاورزي كه تراكتورش را از دست داده بود، بسيار ناراحت بود که چه ساده تراکتورش را از دست داده و حالا به مردم چه بگويد.
کشاورز ديگر كه حالا صاحب تراكتور شده بود، با خود فکر مي کرد که اگر به ده برگردد ،
چگونه بگوید که به خاطر يك تراکتور مدفوع گاو خورده است.
برای این که از این
بی آبرویی رها شود،
به کشاورز اولی میگوید:
اگر تو هم از آن مدفوع بخوری،
تراکتورت را پس خواهم داد.
کشاورز اولی با خوشحالي و بدون درنگ این کار را می کند.
و هر دو خوشحال و آسوده و خندان به سوی ده بر مي گردند.
در راه هر دو پیش خود فکر می کنند که بدون این که چیزی به دست آورند، فقط يك مدفوع زیادی خورده اند و تازه به خاطرش چقدر خوشحال هم هستند!
*****
خوشحالي ما در برابر پیروزی جو بایدن یه چیزی شبیه این داستانه
هیچی به ما نمیرسه جز ادامه ی گرانی و تورم و...