🔴پاسخ به شبهه: چرا امام حسین(ع) پس از اطلاع از شهادت مسلم بن عقیل کماکان به سمت کوفه حرکت کردند؟ وقتی کوفیان عهدشکنی کردند چرا امام مسیر را تغییر ندادند؟
♦️پاسخ: از آنجا که شيعيان و دوست داران اهل بيت در کوفه از حضرت خواسته بودند که به سمت ايشان برود، حضرت ابتدا عمو زاده خود، مسلم بن عقيل را براي ارزيابي اوضاع کوفه و عراق به سمت ايشان فرستاد . حضرت مسلم هم بعد از ابلاغ پيام امام حسين ـ عليه السلام ـ به جمع آوري نيرو و سلاح پرداخت و طي نامه اي اوضاع کوفه را به امام حسين ـ عليه السلام ـ گزارش داد و نوشت که هيجده هزار نفر براي طرفداري از شما با من بيعت کرده اند. اين گزارش را 27 روز قبل از شهادتش نوشت.
♦️ به همين جهت بود که موقع شهادت به عمر بن سعد وصيت کرد که: چون من به حسين ـ عليه السلام ـ نامه نوشتم به کوفه بيايد ، شما کسي را بفرستيد که از اين سفر صرف نظر کند.پس حضرت مسلم وظیفه خود را بدرستی انجام داد.
♦️ولي اگر از کوفه هم نامه هايي نمي رسيد امام سکوت نمي کردند بلکه در برابر فجايع و منکرات حکومت ساکت نبود چنانکه مي فرمايند: من از روي خود پسندي و گردنکشي (براي تشکيل حکومت) و فساد و بيدادگري، قيام نکرده ام، بلکه براي اصلاح امت جدم حرکت کردم و براي امر به معروف و نهي از منکر قيام نمودم و به سيره و روش جدم و پدرم علي ـ ع ـ عمل مي کنم.
♦️حضرت اين آيه را تلاوت مي نمايند: من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا؛ از مومنان مرداني هستند که به آن چه با خدا بستند صادقانه وفا کردند، پس برخي از آنها پيمان خود را به انجام رساندند و برخي شان در انتظار و هرگز پيمان خود را تغيير ندادند.
♦️امام نمي گويند، پس چون کوفه را گرفتند، مسلم و هاني کشته شدند، ما کارمان تمام شد و شکست خورديم، از همين جا بر گرديم، جمله اي که حضرت بيان داشتند فهماند که مطلب چيز ديگري است. يعني مسلم به وظيفه خود عمل کرد حالا نوبت ماست.
♦️از طرف ديگر حتي اگر امام حسين ـ ع ـ از مسير کوفه باز مي گشت يزيد از بیعتی که از امام حسين ـ عليه السلام ـ مي خواست ، دست بردار نبود. چنانچه امام در بين راه مکه به عراق به منزلي مي رسند که با فردي سخن از رفتن به سوي کوفه به ميان مي آيد، آن فرد ديدگاه خود را از رفتن به کوفه بيان مي کند و امام را از اين کار منع مي نمايد.
♦️حضرت مي فرمايند: اي بنده خدا کار صحيح بر من مخفي نيست و امر الهي تغيير نمي کند. به خدا سوگند: اينان تا خون دل مرا نریزند از من دست نخواهند کشيد.
♦️ شبيه همين جواب را به برادرش محمد حنفيه فرمود: که اگر به هر مخفی گاهی برويم آنها از ما دست برنخواهند داشت.
♦️لذا اگر امام از مسير کوفه هم بر مي گشتند در جاي ديگر مي بايست با حکومت به مبارزه بر مي خواست. از اين رو بهترين مکان را که از قبل براي قيام عليه حکومت غاصب و متظاهر به فساد يزيد انتخاب کرده بود در پيش گرفتند و در بين راه که خبر شهادت مسلم رسيد آن دسته از مردمي که به هواي حکومت و رسيدن به مقام و يا رسيدن به مال و غنيمتي امام را همراهي مي کردند و از درک ماهيت قيام امام حسين ـ ع ـ عاجز بودند، آن حضرت را ترک کردند و تنها کساني باقي ماندند که از شهادت و مبارزه عليه ظلم ، هراسي در دل نداشتند.
♦️چنانچه همگي گفتند: بعد از شهادت مسلم باز نمي گرديم تا انتقام خون او را بگيريم يا آنچه او چشيد ما هم بچشيم، حضرت نيز فرمودند: «بعد از شهادت مسلم و عقيل در دنيا خيري نيست».
📚 منابع: قمي، شيخ عباس، نفس المهموم ص113./محمدي اشتهاردي، محمد، سوگ نامه آل محمد (ص)، ص179./ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، ج3، ص241./احزاب / 23./صافي گلپايگاني، لطف الله، ص34 ـ 37./شيخ مفيد، الارشارد ج2، ص76./هيثمي، نورالدين، مجمع الزوائد،ج9، ص406.
🔺پنج شوال سالروز ورود حضرت مسلم بن عقیل به کوفه
🌹امام حسین(ع) زمانى که در مکّه بود، پیوسته از جانب مردم کوفه، نامه دریافت مى کرد. مردم کوفه در نامه هاى خود، حضرت را به جانب کوفه و پذیرفتن رهبرى خویش دعوت مى کردند.
♦️امام نامه اى در پاسخ مردم کوفه نوشتند که متن نامه چنین بود:
«به نام خداوند بخشاینده مهربان
از حسین بن على(علیه السلام)، به بزرگان مؤمنان و مسلمانان!
و اما بعد، هانى و سعید همراه نامه هایتان به سوى من آمدند ـ و این دوتن آخرین پیام آوران از جانب شما بودند که بر من وارد شدندـ همانا هر آنچه را که روایت کرده و متذکر شده بودید را دانستم که محتواى همه نامه هایتان (به طور فشرده) این بود که:
«همانا امام و پیشوایى که بر ما ولایت داشته باشد نداریم پس به سوى ما بیا! امید است که خداوند به وسیله تو ما را بر محور حقّ و هدایت گردآورد». اکنون من، برادر و پسر عمو و شخص مورد اعتماد از خاندانم ـ مسلم بن عقیل ـ را به سوى شما مى فرستم که به او فرمان دادم که رفتار و برنامه و نظرتان را براى من بنویسد. پس اگر برایم نوشت که نظر بزرگان و اهل فضل و خردمندان شما، با آنچه که پیام آوران تان برای من آوردند و در نامه هایتان خواندم یکی است به زودى به سوى شما خواهم آمد إن شاء الله».
ـ در پایان نامه نوشت ـ : « پس به جانم سوگند! امام و پیشوا نیست مگر آن کسی که به کتاب خدا عمل کند و عدل و داد را برپا دارد و بحقّ دینداری نماید و جان خود را وقف ذات خدا کند. والسّلام».
➖ارشاد مفید، ص ۳۸۰-۳۸۱
♦️سپس امام نامه را پیچیده و مهر زدند و آنگاه مسلم بن عقیل را رهسپار کوفه فرمودند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹👆این فرمولی که حاج قاسم برای ائمه جماعت مسجد با هوشمندی فوق العاده عنوان میکنند، اولا نشان میدهد که فهم او از دشمن و تاکتیک های جدید دشمن تا چه میزان دقیق و عمیق است و ثانیا این فرمول در نقطه های دیگر هم کاربرد جدی دارد و امروز خلا قابل لمسی است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تجارت نامشروع لیدرهای اپوزیسیون به روایت یک سلطنت طلب؛
📌 تلویزیون های خارجی از این آدمکهای کوچولو، با تبلیغاتی شبیه شستشوی مغزی، از این منشوریهای بدون شخصیت، بدون وزن، بدون جایگاه و کاسبکار،
چهرههای سیاسی درست کردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆 نماهنگ زیبای حجاب تقدیم به بانوان سرزمینم ایران اسلامی ایران شهداء ایران حاج قاسم سلیمانی
#حجاب_و_عفاف
🌹أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ الفرج
گویند در یک روز پنج پسر از زنان برادرزاده آغامحمدخان زاده شد و چون این خبر مسرت بخش را به خواجه تاجدار دادند، با حسرت گفت: کاش از زنانِ بی شمارش یکی میزاییدند و آن یکی، سلحشوری همچون لطفعلی خان زند میشد!
لطفعلى خان زند نهمين و آخرين فرمانرواى زنديه بود، علاوه بر صورت بسيار زيبايش، پدرقدرت، راستگو، شجاع و درستكار بود
او را بهترين شمشير زن شرق ميدانستند و با شخصيت هاى شاهنامه مقايسه ميكردند.
آغامحمد خان قاجار پس از شكنجه هاى فراوان چشم هايش را درآورد و او را كشت
این بزرگوار مخترع یکی از خطرناکترین و مرگبارترین سلاحهای تاریخ بشر هستند!
هیرام ماکسیم، مخترع مسلسل خودکار در سال ۱۸۸۴ بود، مسلسل ماکسیم ۶۰۰ تیر در دقیقه شلیک میکرد. بعد از این اختراع تعداد کشتهها در جنگهای اون زمان به شدت بالا رفت!
نکته جالب درباره زندگی ماکسیم اینه که چون زمان زیادی رو صرف آزمایش اسلحه خودش کرد، دیگه کاملاً ناشنوا شده بود!
البته چند سال بعد، پسرش صدا خفه کن رو اختراع کرد، اما دیگه برای کمک به شنوایی پدرش خیلی دیر شده بود.
جالبه بدونید پس از پایان یافتن جنگ جهانی دوم در همان سال، هیرو اوندا ستوان ژاپنی که در واحد اطلاعات ارتش امپراطوری ژاپن کار میکرد، برای ماموریت جاسوسی از نیروهای آمریکایی به فیلیپین فرستاده شده بود.
این نظامی ژاپنی بدون اطلاع از پایان جنگ تا حدود ۲۹ سال در جنگل پنهان شد و کار خود را ادامه داد!
او در مارس سال ۱۹۷۴ پس از ملاقات با افسر فرمانده سابق خود، آخرین تفنگ جنگ جهانی را زمین گذاشت و از مخفیگاهش خارج شد و به ژاپن بازگشت