eitaa logo
🌴🌷 گروه شهید سعید🌷🌴 عمومی
103 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
4.6هزار ویدیو
54 فایل
زندگانی وسیره امام حسین علیه السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
💕خداوندا! در هر ساعتى از ساعات اين روز بهره‏ اى از عبادتت، 🌴و نصيبى از سپاسگزاريت، 🌹 و گواه صادقى از فرشتگانت براى ما قرار ده (H/K)
.💦خطبه سَلونی قَبلَ اَن تَفقِدونی 🍁شخص چهاردهم : 🌹 یا علی ، ما در زندگی چگونه به جنگ با سختی ها برویم ؟ 🌴امیرالمومنین فرمود: به مشکلات زندگی تان زمان بدهید تا با گذشت زمان ، مشکل برطرف شود. شرایط بدتر را در نظر بگیرید تا تحمل آن شرایط موجود بر شما آسان شود. دیگران را شاد کنید ، غم را از دل دیگران بربایید تا خداوند نیز غم را از دل شما برباید و مشکل شما را حل کند. محرم رازی داشته باشید و مشکلات تان را با او در میان بگذارید تا تسکین پیدا کنید. به نقطه های مثبت و زیبای زندگی خود بیاندیشید . شخص پانزدهم : 🌴یا علی ، آن پدیده چه بود که زنده اش ، می آشامید و مرده اش هم می خورد ؟ 🌹امیرالمومنین فرمود : عصای موسی ؛ موقعی که شاخه ای بر روی درخت بود ، می آشامید و موقعی که عصا شد ، سحر ساحران را بلعید و خورد
11.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😂 استند اپ عصر جدید اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج ╲\╭┓🦋 ╭‌🌺🍂🍃 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یاعلی: فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ ﴿۸۸﴾پس چون [برادران] بر او وارد شدند گفتند اى عزيز به ما و خانواده ما آسيب رسيده است و سرمايه‏ اى ناچيز آورده‏ ايم بنابراين پيمانه ما را تمام بده و بر ما تصدق كن كه خدا صدقه‏ دهندگان را پاداش مى‏ دهد (۸۸) یاعلی: ۵فرهنگی دین و اندیشه کد خبر: ۳۲۴۰۷۵۱۴:۵۷ - ۲۲ خرداد ۱۳۹۳ صدای پای موعود...- 12 آیه ای که در شأن امام زمان(عج) نازل شده... نکاتی پیرامون آیه 88 سوره مبارکه یوسف را از زبان حجت الاسلام و المسلمین سرلک پذیرا باشید... گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ آیه هشتاد و هشت سوره مبارکه یوسف به عقیده بسیاری از کارشناسان دینی در شأن وجود مبارک حضرت مهدی صلوات الله علیه است بد نیست مروری داشته باشیم بر مفهوم این آیه نورانی؛ یا ایها العزیز، مسنا و اهلنا الضر، و جئنا ببضاعة مزجاة، فاوف لنا الکیل و تصدق علینا، ان الله یجزی المتصدقین...   یا ایها العزیز   در بکار بردن واژة عزیز، نوعی شکوه و عظمت را باخود یادآور می شویم که درعین حال، جذابیت و دلربایی محبوب را هم مرور کرده ایم. ضعف ها و کسری ها و بی تناسبی هایمان را در مقایسه با او که مجسم می کنیم ودرعین حال می خواهیم به او نزدیک شویم. عاطل و باطل که نه، ولی حیران و سرگردان می شویم که چگونه حتی با او حرف بزنیم «...متی أحار فیک یامولای و الی متی و ای خطاب أصف فیک و اَیّ نجوی؛1 تا کی در تو حیرت زده بمانم؟ و چگونه تو را وصف و چه نجوایی با تو کنم؟»   مسّنا و اهلنا الضرّ   بیچارگی که آدم را بگیرد و در عین حال بر عهده خودش، مسئولیتی هم احساس کند، دیگر کارش به دادخواهی و پناهجویی می کشد.   ناتوانی اهل و عیال، هم مستمسک خوبی است برای ترحم طلبی و هم، دلیل مقبولی است برای تبرئه جویی و مظلوم نمایی، نزد کسی که خاک را به نظر کیمیا می کند. با عزیز از بیچارگی اهل و عیالت که بگویی، کار، تمام است و عنایت، حتمی.   و جئنا ببضاعة مزجاة   اگر چه تهیدستی و بیچارگی، خودش سرمایه طلب و خواستن از عزیزاست، اما دست خالی هم که نمی شود. کلاف کاموای داشته ها را باید برداشت و عرضه کرد. هرچه باشد، او عزیز است و به دل او به هر حیله، رهی باید کرد. مهم تر از پیش کش، وزن و قیمت پیش کشی است نزد خودمان، که بدون تردید هرچه به ظاهر، قیمتی هم باشد، چون بناست به او تقدیم شود، ناچیز و بی مقدار است. اگر تمام دارایی مور برای تقدیم به سلیمان، ران ملخ است، تمام ملک سلیمان برای تقدیم به آستان عزیز، ران ملخ هم حساب نمی شود... می شود؟   با این نگاه است که امام حسینj هیچ خوبی و حسنی برای خویش قائل نیست و خوبی هایش را هم بدی می داند و در دعای عرفه، عرض می کند: «من کانت محاسنه مساویه فکیف لا تکون مساویه مساوی؛ آنکس که خوبی هایش هم بدی است، چگونه بدی هایش، بدی نیستند؟» و این بزرگترین حسن و ادبی است که با آن می توان به بزم محبت عزیز راه یافت و از او شنید که: «فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی».   فَأوفِ لنا الکیل   به عزیزی او و مسکنت و ذلیلی خود که نگاه کنیم و بهانه تقدیم بضاعت مزجات را که داشته باشیم، تمنایمان قد می کشد و آرزوهایمان وسعت پیدا می کند، حالا دیگر همه چیز مهیاست که از او بخواهیم که پیمانه هایمان را سرشار کند؛ چرا که وفا یعنی سرشار کردن و لابد، عزیز، کاری می کند که پیمانه های بزرگتری هم پیدا کنیم؛ چرا که حتی اگر سبد کوچک و کیسه محدودمان پُر شود، باز نیازهای بزرگتری در ما صف کشیده اند که ظرف و زمینه و آمادگی دریافت آنها را نداریم. اما عزیز به فکر همه آنها هست: «یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه تحننا منه و رحمة».   و تصدّق علینا   بعد از بیان خواسته و نیاز با او و در حالی که خود را در مرز برخورداری می بینیم دوباره باید یادی از فقر و بیچارگی خود کنیم و موقعیت خود را متذکر شویم. هم برای خود، که غرور به سراغمان نیاید و هم برای او، که از ترحمش نکاهد.   صدقه دادن اگر چه بر عزیز، فضل و یا شاید به حکم: «و اما السائل فلا تنهر» واجب باشد، ولی از طرف خواهنده و محتاج، تضرع و تمنا، وظیفه است. باید سخت بخواهد و بنالد؛ اما هیچگاه خود را طلبکار و مدعی نداند.   حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس در بند آن مباش که شنید یا نشنید   ان الله یجزی المتصدّقین   رندانه ترین حرفی که مفلس محتاج می تواند با کریمِ عزیز، بگوید، رو در رو کردن اوست با خدا و طرف حساب کردن خداست با او.
  هم از این رو که این بینوا، بیش از برگ زرد و آه سرد، چیزی ندارد و بضاعت مزجاتش به هیچ نمی ارزد و هم، از این جهت که خداست که بساط این لطف و عطا را فراهم کرده است و دل کریم را بزرگ تر از سپاس فقیر نموده است: «لا نرید منکم جزاء و لا شکورا».5 گدای رند، در پایان طرح فاتحانه خواسته هایش، رویارویی خدای عزیز و آقای عزیز خویش را با هم به تصویر می کشد وکنار می رود.  
هدایت شده از رضا،قنبری،طاهری
سلام اگر همه دوستان عزم جدی برای خروج از گروه هم داشته باشند اراده من قوی وراسختر خواهد شد که برای غربت ومظلومیت مهدی تلاش کنم ومعارف مهدویرادر گروه نشر دهم‌ تنها ذخیره خیرعالم اوست که جهان بدون نفس مبارک او هرگز باقی نمی ماند بیچاره منم که ظلمت نفسم سبب شده ازنور فاصله بگیرم ومشکلات زندگی روز به روز بیشتر شده ونمی دانیم ازکجا مصیبات زندکی مارا مختل ساخته است چون ارتباط با امام را ازدست داده ایم وخواهان ظهورش نیستیم در لجن زندگی مادی دوراز معنویت بسر می‌بریم وامام مظلو م وغریب وتنهایمان را صدا نمی رنبم العجل یاصاحب الزمان خدایا مهدی صاحب زمان رابه فریاد مابرسان ودولت عدلشرا مستقر بگردانhttp://eitaa.com/joinchat/1085276942C2d1f49d12c
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 *آن چیزی که ما را محروم کرده، حجاب شده،* *بین ما و امام زمان ارواحنافداه فاصله انداخته،* *همین صفات رذیله است* *که حائل شده،* *وإلا این آقا بیا، آقا بیا، آقا* *عجله کن،* *مثل همان بچه‌ی آلوده* *به نجاسات است که* *اشک می‌ریزد می‌گوید بابا بیا.* *بابا می‌گوید: عزیزم* *من دوستت دارم،* *می‌خواهم بیایم* *تو را در آغوش بگیرم؛* *ولی با این آلودگی چطور می‌شود؟* *برو خودت را پاک و تمیز کن،* *من می‌آیم* *و تو بیا در آغوشم .* *استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده* یاعلی
13.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛕🏺راز اهرام ثلاثه مصر ‼️ قرآن رازی رو حل کرد که صدها سال دانشمندان و تاریخ شناسان نتونستند حل بکنند ... یاعلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گربه ماهی لجن‌خوار موقعی‌ که به فصل خشکی بر می‌خورد می‌تواند تا ماه‌ها به حالتی شبیه خواب زمستانی برود و غیرفعال شود. برای این که کاملا خشک نشود و نَمیرد ماده‌ای از خودش ترشح می‌کند که مثل پوسته سخت می‌شود. این شرایط تا وقتی دوباره آب بهش برسد ادامه دارد ...! ❤️ یاعلی
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 *🔵برای عبرت* *🔹اقای قرائتی نقل کرد:* *روزی به مسجدی رفتیم امام مسجد، که دوست پدرم بود گفت داستان بنا شدن این مسجد در این شهر قصه عجیبی دارد:* *روزی شخص ثروتمندی یک من انگور خرید و به خدمتکار خود گفت انگور را به خانه ببر و به همسرم بده و* *خود به سر کاری که داشت رفت.* *عصر که به خانه برگشت به اهل و عیالش گفت لطفا انگور را بیاورید تا با بچه ها انگور بخوریم،* *همسرش با خنده گفت:* *من و فرزندانت همه انگور ها را خوردیم،* *خیلی هم خوش مزه و شیرین بود ...!* *مرد، با تعجب گفت تمامش را خوردید!؟* *زن لبخند دیگری زد و گفت بله تمامش را!* *مرد، ناراحت شد و گفت:* *یک من انگور خریدم یک حبۀ اون رو هم برای من نگذاشته اید!!!* *الان هم داری می خندی، جالب است ...!خیلی ناراحت شد و بعد از اندکی که به فکر فرو رفت ...* *ناگهان از جا برخواسته از خانه خارج شد.* *همسرش که از رفتار خودش شرمنده شده بود او را صدا زد ولی جوابی نشنید، مرد، ناراحت اما متفکر رفت سراغ کسی که املاک خوبی در آن شهر داشت.* *به او گفت: یک قطعه زمین می خواهم در یک جای این شهر که مردمش به مسجد نیاز داشته باشند و آن را نقدا خریداری کرد.* *سپس نزد معمار شهر رفته و از او جهت ساخت مسجد دعوت بکار کرد و او را با خود بر سر زمینی که خریده بود برد و به او گفت:* *می خواهم مسجدی برای اهل این محل بنا کنید و همین الان هم جلوی چشمانم ساخت آن شروع شود.* *معمار هم وقتی عجله مرد را دید تمام وسایل و کارگران را آورده و شروع به کار ساخت و مسجد کرد.* *مرد ثروتمند وقتی از شروع کار مطمئن شد به خانه اش برگشت.* *همسرش به او گفت: کجا رفتی مرد!؟* *چرا بی جواب و بی خبر!؟* *مرد در جواب همسرش گفت:* *هیچ ... رفته بودم یک حبه انگور از یک من مالی که در این دنیا دارم برای سرای باقی خودم کنار بگذارم و اگر همین الان هم بمیرم دیگر خیالم راحت است که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم.* *همسرش گفت چطور؟ مگر چه شده!؟* *اگر بابت انگورها ناراحت شدید حق با شما بوده ما کم لطفی کردیم معذرت می خواهم.* *در جواب زن، مرد با ناراحتی گفت:* *شما حتی با یک دانه از یک من انگور هم به یاد من نبودید و فراموشم کردید* *البته این خاصیت این دنیاست و تقصیر شما نیست!* *جالب اینست که این اتفاق در صورتی افتاده که من هنوز بین شما زنده ام* *چگونه انتظار داشته باشم بعد از مرگم مرا بیاد بیاورید و برایم صدقه دهید!؟* *و بعد قصه خرید زمین و ساخت مسجد را برای همسرش تعریف کرد.* *امام جماعت تعریف می کرد که طبق این نقل مشهور بین مردم شهر، الان چهارصد سال است که این مسجد بنا شده ...* *۴۰۰ سال است این مسجد صدقه جاریه برای آن مرد می باشد، چون از یک دانه انگور درس و عبرت گرفت.* *ای انسان قبل از مرگ برای خود عمل خیر انجام بده و به انتظار کسی منشین که بعد از مرگت کار خیری برایت انجام دهد،محبوب ترین افرادت هم تو را فراموش می کنند حتی اگر فرزندانت باشند.* یاعلی