-در بین معرکه چقدَر نیزه خوردی و
پرپر شدی، خلاصه شدی، نخ نما شدی
-یک نیزه دار، جسم تو را بر زمین زد و
بر زیر نعل، کـُشتهی بی انتها شدی
-تشییع پیکرت چقدر دردسر شد و
آخر میان تکّه حصیری، تو جا شدی
-آن خاطرات کوچه دوباره مرور شد
وقتی به زیر پای عدو جابه جا شدی
#محرم #شبحضرتقاسم 🖤
➥𝒔𝒂𝒉𝒆𝒍𝒆_𝒂𝒓𝒂𝒎𝒆𝒔𝒉࿐
یہ رفیق داشتم
میرفتیم هیئت بین اشڪھایـےڪہ
واسہ #امام_حسین میریخت لبخند میزد.
ازشپرسیدم:
چتہ دیوونه الان مسخرمون میکنن
چرا وسطگریہ میخندی ؟
بااشك و لبخند بھم خیره شد و گفت
نـمیدونے چہ لذتے داره ازبین
میلیاردها آدم روے ڪره زمین
خدا خواستہ ڪہ من هم حسینے باشم
این لطف ڪمے نیست....
خوشحالمڪہحسینےام :))♥️
#محرم #خداراشکردربندحسینیم
➥𝒔𝒂𝒉𝒆𝒍𝒆_𝒂𝒓𝒂𝒎𝒆𝒔𝒉࿐
نماهنگ پریشونم.mp3
3.03M
#گوشِجآن #محرم
+من از کِی عاشق شدم نمیدونم . .
« دلت ک شکست میشه برا
بهخــیـر گذشتن یه أمری، ســـ³ـه تا
یـــا " #امام_حسین " بگی؟! ❤️🩹»
#زیارت_عاشورا امروز به نیابـت از
شهید: ▫️ابراهیم هادی ▫️
و به نیت فــــرج صاحبالـــزمـــان
روز ششم #محرم ✓
« زیارت رو به نیت یک شهید میخونیم تا اون شهید که نزدیکتره به ارباب، واسطهای باشه و سفارش مارو، ویژه به آقا #امام_حسین بکنه❤️🩹»
➥𝒔𝒂𝒉𝒆𝒍𝒆_𝒂𝒓𝒂𝒎𝒆𝒔𝒉࿐
احمد کریمی میگفت دوست دارم مثل
#امام_حسین ﷺ ارباً اربا بشم، تیکه تیکه بشم.
بعد تو شلمچه گلوله بهش خورد و
تیکه تیکه شد،
بدنش وسط نخلهای نهر دویجی افتاده بود،
کــُلِ احمد کریمی شد یه گـونــیه سنگری...
ـــ حاج #حسین_یکتا
[ تو شبای #محرم زرنگ اون کسیه که از شهدا
زیاد یــاد کنه،، چون شهدا هم حتما پیش ِارباب یادش میکنن♥️]
➥𝒔𝒂𝒉𝒆𝒍𝒆_𝒂𝒓𝒂𝒎𝒆𝒔𝒉࿐
اگه بچه کوچولوهارو از این سن تو عزای #امام_حسین و دمودستگاه اهل بیت میاریم؛
یعنی داریم اونارو ازهمین حالا نذر این سفره میکنیم. داریم نوکری یادشون میدیم که از همین نوکری چهچیزا که گیرشون نمیاد..🌱
تو مراسم ِمقدسِ #شیرخوارگان
قشنگ میشه حس ِمادرانه رو درک کرد. قشنگ میشه همدردی با خانوم رباب رو حس کرد.♡
میشه دید ظرافت گلوی شیرخوارهها رو.. 🥀
مادرا بچههاشونو میارن تا بیمهشون کنن.
تا مدد بگیرن از اباعبدالله که سرباز امام زمان تربیت کنن . تا یه نوکرِ خانهزاد پرورش بدن.
تا به ارباب نشون بدن حرف ِعـملن نه فقط ادعا.
«اون کوچولویی که تو مراسم شیرخواراگان میبینی؛ بیمهشدهی حضرتعلی ِاصغــرهﷺ»
#محرم 🏴
➥𝒔𝒂𝒉𝒆𝒍𝒆_𝒂𝒓𝒂𝒎𝒆𝒔𝒉࿐
#شعر #حضرتعلیاصغر #محرم🖤
-خندیدی و شکستم و عالم خراب شد
سهمِ تمام ِثانیهها اضطراب شد
-تیری رسید و صحبتِ من ناتمام ماند
گفتم که آب؛ تیر برایم جواب شد