eitaa logo
💥پنج تن🖐
45 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
6.3هزار ویدیو
48 فایل
کانال پنج تن هر روز #کلیپ های #خاص و #مذهبی کتاب صوتی #آنسوی_مرگ کتاب صوتی #شنود کپی حلال 🌾
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر انسان در روز قیامت با شفاعت یا توبه در دنیا یا... وارد بهـشت شود و در آنجا از نـعماتِ بهشـتی‌ها متنـعم باشد ولی زمانی درخواست کند که می‌خواهم امـام علیه‌السلام را زیـارت کـنم و در جواب بگویند شما به خاطر کم بودنِ اعمال شایسته در دنیا، در مرتبه‌ای نیستید که حضرت علیه‌السلام را ببینید چنین بهشتی برای انسان از جهنم بدتر
صلی الله علیک یا ابا عبدالله علیه السلام ❤️🌹
آخررِسد‌شبی‌که‌ به‌جرم‌جنونِ‌عشق مارابه‌کربلای‌تو‌ تبعید‌می‌کنند💔
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی که هم ننوشته می بینی و هم نادیده می خوانی
حسین جان تمام دلخوشی زندگی من این است که وقت مرگ میایی و مرگ شیرین است
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
سمتِ «تو» از همه فراری ام ابی عبدالله…
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ قبر اصلی اقا اباعبدالله الحسین علیه السلام 😭😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گر من بھ غمِ ؏شقِ تُـو نسپارمـ دل دل را چھ‌ ڪنم!؟بھرچھ میدارمـ دل💔
چرا زنان بی حجاب تا ابد جهنمی اند⁉️ با یکی از مراکز مشاوره قوه قضاییه  برای حل اختلاف بین زوجین همکاری میکنم. ی خانم جوانی به بنده رجوع کرد ، میخواست طلاق بگیره، گفتم شرمنده ،بنده در طلاق کسی کمکی نمیکنم. گفت پس راهنمایی ام کنید، قبول کردم. مردد بود طلاق بگیرد و یا راه حلی برای تنفری که از همسرش داشت پیدا کند. موضوع از این قرار بود که ایشان بچه ۶ ،۷ ماهه ای داشت دختر ،خیلی ناز و زیبا و شیرین. گفت: زندگی خوبی با همسرم داشتیم . یک روز آمد خونه و گفت ی رنگ مویی دیدم بیرون خیلی قشنگ بود ،چون بهش اطمینان داشتم و همه حرفهایش را به من میگفت ، گفتم خب چه رنگی بود ،گفت نمیدونم دقیقا توش رگه های طلایی و رنگ عجیبی بود، خلاصه نشستیم با همدیگه سرچ کردیم رنگ موها را دو تاش را انتخاب کرد بهم نزدیک بود ،گفتم باشه فردا میروم موهام را این رنگی میکنم. فرداش رفتم آرایشگاه نزدیک خونه مون و گفتم موهام را این رنگی کن . خیلی خوشحال ی شام عالی براش درست کردم ،کمی آرایش و میز چیدم با شمع و سالاد تزیینی و ی لباس خوب... منتظر شدم اومد ،تا من را دید گفت خوشگل شدی ولی اون رنگی که من دیدم نیست، گفتم بهانه نگیر ،بیا شام بخوریم و بیهوده زندگی را تلخ نکن. گفت باشه یکهفته ای گذشت گفت یکی از دوستهام گفته ی آرایشگاه  خوبی خانمش میره ،بیا برو آنجا. قبول کردم و رفتم اونجا و عکس رنگ را نشون دادم. به خانمه گفتم این پلیت رنگ را بیار بیرون خودش انتخاب کنه. بنده خدا پذیرفت. رنگ و همسرم با کلی وسواس انتخاب کرد و .... اینبار موند تو ماشین دخترم را نگه داشت و بعد با هم رفتیم خونه بعد آرایشگاه. باز تا موهام را دید ،گفت نه، اون نیست خیلی ناراحت شده بودم گفتم برو ، همون خانم را پیدا کن. و دعوای لفظی و چند روز قهر و .... گذشت ،دو هفته بعد گفت بیا بریم ی جای دیگه .‌.. گفتم اون آرایشگاه گرونه ما تو اجاره خونه موندیم. چند روز بعد آمد و گفت باشه ی وام گرفتم ،فهمیده بودم اون مو مش هم داشته و... رفتیم یک جای گرونتر ،خدایا خودت کمک کن آرایشگر گفت نمیشه باید رنگهای قبلی بیاد پایین و... دو ماه صبر کردم و رفتم دو باره که نه چند باره.. این مدت خونمون شده بود دعوا خونه. دیگه اون عشق و گرمی تو زندگیمون نبود. ی شب گریه کردم ،اون هم با من گریه کرد و عذر خواهی و ... خواهش کرد برای آخرین بار. رفتم آخرین بار ، ......با پول وام و ....بماند. وقتی من را دید شروع کرد به داد و بیداد ، و عصبانی و اینکه تو دیگه کی هستی و من با تو چکنم و .‌.همینطور فریاد کشان ، برای اولین بار پرتم کرد کنار اتاق، دخترم تو بغلم بود ،از دستم افتاد و خورد به لبه مبل جهیزیه ام..... بچه شوک شده بود، فقط فریاد میزد ،نمیتونستم آرامش کنم، بچه ام تازه راه افتاده بود ،کفش بوق بوقی براش گرفته بودم .... پاهای خوشگل دخترم درد گرفته بود انگار ... رفتیم اورژانس بیمارستان و آرامش بخش و ... فردا و فردا و فردا ،بچه ام  آزمایشگاه و دکتر متخصص و .... آخرش گفتند .... قطع نخاع شده. به من بگو با بچه قطع نخاعی کجا برم. من شوهرم را دوست داشتم ،اون هم. آتیش به جونش بگیره اونکه موهاش را آنطوری رنگ کرده بود و تو خیابان... نه نه ،همه اش تقصیر شوهرمه دیگه لال شده، فقط اشک میریزیم...ازش متنفرم نه دوستش دارم بچه ام را چکنم تو را خدا بگو طلاقم بده..... همه جوره حرف میزد، مضطر بود. من فقط اشک میریختم و به چهره معصوم دخترش نگاه میکردم. نمیدونستم چی بهش بگم.چشمهای پریشان خودش و شوهرش و پاهای قشنگ دختر کوچولو با کفش بوق بوقی. خانم بی حجاب میدانی با موهای پریشانت ،چند تا زندگی را پریشان کردی؟ حالا توی بی حجاب ، هی بگو منفعت چیه؟ لعنت الله علی القوم الظالمین سلام بچه ها از این قضایای واقعی در رابطه با تاثیر بی‌حجابی در تخریب بنیان خانواده  و...  🌸‌ 🔴حق الناس فقط زدن جیب مردم نیست!! حق الناس فقط کلاهبرداری و اختلاس نیست!! حق الناس یعنی با بی حجابی تو دل کسی زلزله ۱۰ ریشتری به پا کنی ولی آوار برداریش بیفته گردن همسر بی‌گناهش! 💢گرفتن آرامش روان، از بین بردن پاکی چشم و قلب مردان، گرفتن آرامش خاطر زنان، نابودی تعهد و عشق بین همسران، سرد شدن گرمای خانه ها، تنوع طلب کردن مردان، افزایش نرخ  طلاق و... همه حق الناس هایی است که به واسطه بی حجابی و دلبری های خیابانی بر گردنِ خانم های بدحجاب و بی‌حجاب است!! ❗️فراموش نکنیم! خداوند هرگز حق الناس را نمی بخشد! 
سلام علیکم آنان که آمر به معروف نیستند اگر خدای تعالی از گناهکار بپرسد چرا گناه کردی؟ و او بگوید خدایا این شخص مذهبی مرا دید و هیچ چیز به من نگفت از کجا باید می دانستم گناه میکنم و خدای تعالی از آنان بخواهد جواب این سخن گناهکار را بدهند چه جوابی خواهند داشت؟ در گناه دیگران سهمی هم برای خود بدانیم
💜🍃 دختر بی حجابی بودم….. کلا اعتقادی به حجاب نداشتم……به محرم و نا محرم.به حجاب …. برام بی اهمیت بود…….. سفت و سختم پای خواستم بودم. اصلا علاقه ای به چادر نداشتم. حس میکردم بی کلاس و بی پرستیژ میشم. کل تفریحاتمون تو مهمونی و دور همی و خرید و اینجور چیزا خلاصه میشد.. کاری نداشتم آرایشم مناسبه یانه…. مشهد زیاد قسمتم میشد ….میرفتم حرم یه چادر الکی سر میکردم و زیارت و بعد تو مرکز خریدا می چرخیدم یادم میرفت اصل قضیه چیه .. . نزدیک روز پدر بود روز ولادت حضرت علی (ع) قرار شد خانوادگی بریم ترکیه کلی برنامه ریزی کردیم که همه شهراش رو بریم یه هفته مونده بود به سفر نمیدونم چرا..ولی یهو به دلم افتاد پیش خودم گفتم اگه بهت بگن جای ترکیه برو کربلا میری؟ کلی واسه سفرم برنامه ریزی کرده بودم خرید و تفریحو.. تو دلم گفتم اگه بگن برو کربلا میرم! آخه یه دوست امام حسینی پیدا کرده بودم که از کربلا زیاد میگفت بهم یهو تلفن خونمون زنگ خورد داداشم گفت: ساناز یه کاروان داره میره کربلا یه هفته دیگه گفتن جای خالی داره؛میری؟ هنگ بودم پشت تلفن …..بخدا گریم گرفت گفتم حتما…معلومه که میرم به مامان و بابا و خواهرم گفتم: من ترکیه نمیام …..میخوام برم کربلا! مادربزرگم حدود 87 سالش بودو قسمتش نشده بود.گفتم میبرمش با ویلچر.. من باید برم کربلا! باید! ……به دلم افتاده…… خواهرم گفت نمیام و ترکیه مو کنسل نمیکنم. گفتم هرکی میخواد بره ترکیه بره.من میرم کربلا پدر و مادرم وقتی اشتیاق مو دیدن همراهیم کردن خواهرمم دید اینجوریه گفت بعدش میریم ترکیه در عرض۶ روز راهی کربلا شدم… نمیدونستم چجور جاییه،کلی لباس و کفش و وسایل خوب بردم. میگفتم یه روز اینو میپوشم یه روز اونو وقتی رفتم…. کدوم مد؟کدوم تیپ؟ . روز ولادت امام علی (ع) نجف ولادت امام جواد الائمه (ع) کاظمین نیمه رجب کربلا پنجشنبه شب کربلا خدای من کجا بودم…با ویلچر مادربزرگم همه جا رفتیم.سفر سختی بود..روزی ۵،۶ بار میرفتم حرم امام حسین. روزی۳،۴ساعت بیشتر نمیخوابیدم همش بی دلیل گریه گریه… اصن نمیدونم چه حالی بود… من فقط گریه میکردم یه حاج آقایی تو کاروانمون بود بهش گفتم حاج آقا من دختر بی حجابی بودم..ساز می زدم…الان از همه چی افتادم… گفت :من حاضرم قسم جلاله بخورم تو نظر کرده امام حسینی… آقا اینو که گفت من گریه گریه… گفتم از آقام امام حسین حجاب میخوام زیر قبه امام حسین نماز خوندم…اول واسه اون دوستی که منو کنجکاو و کربلایی کرد.. دوم واسه اینکه بهم اراده بده با حجاب شم. هی درگیر بودم انتخاب سختی بود واقعا حجاب برام سخت بود اما روز آخر دیگه تصمیم گرفتم برگردم ایران چادرمو زمین نذارم گفتم یا امام حسین به عشق تو چادری شدم…حس میکنم خودت با دستای خودت چادر سرم کردی از نجف چادر خریدم و ایران که اومدم اون چادرو سرکردم الان دیگه توبه کردم.هر روز سر نمازم از امام حسینم میخوام منو تو این راه ثابت قدم نگه داره کربلا بودم ازحرم حضرت عباس اومدم بیرون که برم حرم امام حسین یه جوونی بهم برگه داد گفت پنجشنبه مهمون حضرت عباسین کلی گریه کردم ازخوشحالی رفتم حرم امام حسین تا ۳ شب اونجا بودم روبروی ضریح آقا نشسته بودم کیفم کنارم بود بلند شدم برم…رسیدم جلوی دردیدم کیفم نیست کیفمو دزدیدن ……پولش مهم نبود میدونی چی عذابم داد؟ اینکه اون برگه توکیفم بود ازحرم تاهتل گریه میکردم.ضجه میزدم …..همه بهم نگاه میکردن مامانم گفت پولت رفت فدای سرت.گریه نداره؛ گفتم مامان اون برگه شام توکیف بود تا ۵ صبح گریه کردم و گفتم یا امام حسین میدونم بی لیاقت بودم که اون برگه رو ازم گرفتین ساعت ۵ صبح پا شدم رفتم رستوران هتل صبحانه بخوریم که بریم ۲ روز نجف و برگردیم یهو دیدم یه خانم اومد گفت کیفت رودر حرم امام حسین آویزون بوده بیا این کیفت………..کیفو باز کردم هیچی تو کیفم نبود……….،جز اون برگه.. هممون گاهی همینجور غافلگیر میشیم. ان شاءالله غافلگیریه بعدی فرج حضرت باشند اللهم عجل لولیک الفرج خواستم عاشقیـــــــــــَـم پیش خودم بـاشد و تو ..! گـــریه هایم…چه کنم دست مرا رو کردند ………..! خــــــادمـــان تـو نـگـفـتـنـد برای تـو مگــــــــــــر .. !؟ چـقدر اشـکـــــــــــ که از صحن تــو جــــــــارو کردند… حسین جان!!! روزی که شود ” اِذَا السَّمٰاء ُانْفَطَرَت “ وانگه که شود ” اِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَت “ من دامن تو بگیرم اندر ” سُئِلَتْ “ گویم صَنَما ” بِاَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَت “ عشق تو مرا ” اَلَسْتُ مِنْکُمْ بِبَعید “ هجر تو مرا ” اِنَّ عَذٰابی لَشَدید “ بر کنج لبت نوشته ” یُحیِی و یُمِیت “ مَنْ مٰاتَ مِنَ الْعِشقِ فَقَد مٰاتَ شَهید التماس دعا