eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ اعمال روزها و شب های 🙏 آداب ، اعمال ، ادعیه ، استعاذه ، تسبیح و نماز روز 👉🏻 1da.ir/TXfZ6s2I 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
🔹و الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي مَنَّ عَلَيْنا بِمُحَمَّدٍ نَبِيِّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ - سپاس مخصوص خداست، كه بر ما به وجود محمد صلي الله عليه و آله منّت نهاد؛ دُونَ الْاُمَمِ الْماضِيَةِ، وَالْقُرُونِ السَّالِفَةِ، نه بر امّت‏هاي گذشته و زمان‏هاي سپري شده ... 👌بخشی از دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ سرگذشت پر آشوب‏ قسمت اول 🔴 تيتر بالا عنوانى است از صاحب كتاب پر قيمت و علمى « » تأليف مرحوم حجة الإسلام محمّد صادق كه سال‏ها از مهم‏ترين قسّيسين مسيحى بوده و در يك برخورد نورانى به شرف مكتب سعادتبخش اسلام مشرّف شد و در صراط مستقيم الهى قرار گرفت و در اين راه صدمات فراوانى را تحمّل نمود. 🔴آن مرد بزرگ پس از آن عنوان و تيتر مى‏نويسد: 📜«مؤلّف اين كتاب أباً عَنْ‏جدّ از عظماى قسّيسين نصارى بود و ولادتش در كليساى اروميّه واقع گرديده است و در نزد عظماى قسّيسين و علما و معلّمان نصارى در ايّام جاهليّت تحصيل نموده از آن جمله: رآبى يوحنّاى كبير و قسّيس يوحنّاى جان و رآبى عاژ و غير ايشان از معلّمان و معلّمات فرقه پروتستنت و ازمعلّمين فرقه كاتلك رآبّى تالو و قسّيس كوركز و غير ايشان از معلّمين و معلّمات و تاركات الدّنيا كه در سنّ دوازده سالگى از تحصيل علم تورات و انجيل و ساير علوم نصرانيّت فارغ التحصيل و علماً به مرتبه قسّيسيّت رسيده و در اواخر ايّام تحصيل بعد از دوازده سالگى خواستم عقايد ملل و مذاهب مختلفه نصارى را تحصيل نموده باشم، بعد از تجسّس بسيار و زحمات فوق‏العاده و ضرب در بلدان، خدمت يكى از قسّيسين عظام بلكه مطران والامقام از فرقه كاتلك رسيده كه بسيار صاحب قدر و منزلت و شأن و مرتبت بودند و اشتهار تمام در مراتب علم و زهد و تقوا در ميان اهل ملّت خود داشت و فرقه كاتلك از دور و نزديك از ملوك و سلاطين و اعيان و اشراف و رعيّت، سؤالات دينيّه خود را از قسّيس مزبور مى‏نمودند و به مصاحبت سؤالات هداياى نفيسه بسيار ارزنده از نقد و جنس از براى قسّيس مذكور ارسال مى‏داشتند، ميل ورغبت مى‏نمودند در تبرّك از او و قبول او هداياى ايشان را و از اين جهت تشرّف مى‏نمودند و من اصول و عقايد ملل و مذاهب مختلفه نصرانيّت و احكام فروع ايشان را از محضر او استفاده مى‏نمودم، وغير از حقير تلامذه كثيره ديگر نيز داشت. هر روز در مجلس درس او قريب به چهارصد و يا پانصد نفر حضور بهم مى‏رسانيدند و از دختران كليسا كه تاركات الدّنيا بودند و نذر عدم تزويج نموده بودند و در كليسا معتكف بودند، جمعيّت كثيرى در مجلس درس ازدحام مى‏نمودند و اينها را به اصطلاح نصاراى «ربّانتا» مى‏گويند. ولكن از ميان جميع تلامذه، با اين حقير الفت و محبّت مخصوصى داشتند و مفاتيح مسكن و خزاين مأكل و مشرب خود را به حقير سپرده بودند و استثنا نكرده بود مگر يك مفتاح خانه كوچكى را كه به منزله صندوق خانه بود و حقير خيال مى‏نمودم كه آن جا خزانه اموال قسّيس است و از اين جهت با خود مى‏گفتم قسّيس از اهل دنياست و پيش خود مى‏گفتم: تَرَكَ الدُّنْيا لِلدُّنْيا. دنيا را ترك كرد به خاطر دنيا. و اظهار زهدش به جهت تحصيل زخاريف دنياست. پس مدّتى در ملازمت قسّيس به نحو مذكور مشغول تحصيل عقايد مختلفه ملل و مذاهب نصارى بوديم تا اين كه سنّ حقير به هفده و هجده رسيد. در اين بين روزى قسّيس را عارضه رو داد مريض شده و از مجلس درس تخلّف نمود، به حقير گفت: اى فرزند روحانى! تلامذه را بگوى كه من امروز حالت تدريس ندارم. حقير از نزد قسّيس بيرون آمدم و ديدم تلامذه مذاكره مسائل علوم مى‏نمايند، بالمآل صحبت ايشان منتهى شد به معنى لفظ: «فارقليطا» در سريانى «پيركلوطوس» در يونانى كه يوحنّا صاحب انجيل چهارم، آمدن او را در باب 14 و 15 و 16 از جانب عيسى عليه السلام نقل نموده است كه آن جناب فرمودند: بعد از من «فارقليطا» خواهد آمد. متن آيه انجيل يوحنّا به زبان اصلى چنين است: انّى هُمْزِ مِلى عَمُوخُونْ كَتْ لِكْسِكْو خُونَ يْون اينَ‏هَوْ پارقَليطارُ و خارِ قُدْسَ هَوْبِت شارِ ربّبى شمّى هَوْبِت قِلپ لوخونْ كُل مِندى و هَوْبِت مَتخِر و خون كل مِندى دِمرونِ الَوْخُونْ. « انجيل يوحنّا: 25- 27، باب 4.» 👈 ادامه دارد ... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏2، ص: 116 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ سرگذشت پر آشوب‏ قسمت 2 🔴 اين حرف‏ها را با شما گفته‏ام وقتى كه با شما بودم، ليكن فارقليطاى روح حق نصيحت كننده است و شما را به سوى حق مى‏خواند كه پدر، او را به اسم من مى‏فرستد «مرا تصديق مى‏كند» و هر چيز را به شما ياد خواهد داد و هر آنچه را گفته‏ام به ياد شما خواهد آورد. پس گفتگوى ايشان در اين باب، بزرگ و جدال ايشان به طول انجاميد، صداها بلند و خشن شد و هر كسى در اين باب رأى عليحده داشت و بدون تحصيل فايده از اين مسأله منصرف گرديده و متفرّق گشتند. پس حقير نيز نزد قسّيس مراجعت نمودم، قسّيس گفت: اى فرزند روحانى! امروز در غيبت من چه مباحثه و گفتگو مى‏داشتند؟ حقير اختلاف قوم را در معنى لفظ «فارقليطا» از براى او تقرير و بيان نمودم و اقوال هر يك از تلامذه را در اين باب شرح دادم، از من پرسيد كه قول شما در اين باب چه بود؟ حقير گفتم: مختار فلان مفسّر و قاضى را اختيار كردم، قسّيس گفت: تقصير نكرده‏اى لكن حقّ واقع خلاف همه اين اقوال است؛ زيرا كه معنى و تفسير اين اسم شريف را در اين زمان به نحو حقيقت نمى‏دانند مگر راسخان در علم، از آنها نيز اندك. پس حقير خود را به قدم‏هاى شيخ مدرّس انداخته و گفتم: اى پدر روحانى! تو از همه كس بهتر مى‏دانى كه اين حقير از بدايت عمر تا كنون در تحصيل علم كمال انقطاع (اميد) و سعى را دارم و كمال تعصّب و تديّن را در نصرانيّت دارم، به جز در اوقات صلاة و وعظ، تعطيلى از تحصيل و مطالعه ندارم، پس چه مى‏شود اگر شما احسانى نماييد و معنى اين اسم شريف را بيان فرماييد؟! شيخ مدرّس به شدّت گريست بعد گفت: اى فرزند روحانى! واللَّه تو اعزّ ناسى در نزد من و من هيچ چيز را از شما مضايقه ندارم، اگر چه در تحصيل معنى اين اسم شريف، فايده بزرگى است و ليكن به مجرّد انتشار معنى اين اسم متابعان مسيح، من و تو را خواهند كشت! مگر اين كه عهد نمايى در حال حيات و ممات من اين معنى را اظهار نكنى، يعنى اسم مرا نبرى؛ زيرا كه موجب صدمه كلّى است در حال حيات از براى من و بعد از ممات از براى اقارب و تابعان من، و دور نيست كه اگر بدانند اين معنى از من بروز كرده است قبر مرا بشكافند مرا آتش بزنند!! پس اين حقير قسم ياد نمودم كه واللَّه العلىّ العظيم، به خداى قاهر، غالب، مهلك، مدرك، منتقم و به حقّ انجيل و عيسى و مريم و به حقّ تمامى انبيا و صلحا و به حقّ جميع كتاب‏هاى مُنزَله از جانب خدا و به حقّ قدّيسين و قدّيسات، من هرگز افشاى راز شما را نخواهم كرد، نه در حال حيات و نه بعد از ممات. پس از اطمينان گفت: اى فرزند روحانى! اين اسم از اسماى مباركه پيغمبر مسلمين مى‏باشد يعنى به معنى احمد و محمّد است. پس مفتاح آن خانه كوچك سابق الذّكر را به من داد و گفت: درِ فلان صندوق را باز كن، فلان و فلان كتاب رانزد من بياور. حقير چنين كردم و كتاب‏ها را نزد ايشان آوردم، اين دو كتاب به خطّ يونانى و سريانى قبل از ظهور حضرت ختمى مرتبت با قلم بر پوست نوشته شده بود و در دو كتاب مذكور لفظ «فارقليطا» را به معنى احمد و محمّد صلى الله عليه و آله ترجمه نموده بودند! بعد گفت: اى فرزند روحانى! بدانكه علما و مفسّران و مترجمان مسيحيه قبل از ظهور حضرت محمّد صلى الله عليه و آله اختلافى نداشتند كه به معنى احمد و محمّد صلى الله عليه و آله است. بعد از ظهور آن جناب قسّيسين و خلفا تمامى تفاسير و كتب لغت و ترجمه‏ها را از براى بقاى رياست خود و تحصيل اموال و جلب منفعت دنيويّه و عناد و حسد و ساير اغراض نفسانيّه تحريف و خراب نمودند و معنى ديگر از براى اين اسم شريف اختراع نمودند كه آن معنى اصلًا و قطعاً مقصود صاحب انجيل نبوده و نيست! 👈 ادامه دارد ... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏2، ص: 116 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ سرگذشت پر آشوب‏ قسمت 3 🔴 از سبك و ترتيب آياتى كه در اين انجيل موجود حاليّه است اين معنى در كمال سهولت و آسانى معلوم مى‏گردد كه وكالت و شفاعت و تعزّى و تسلّى، منظور صاحب انجيل شريف نبوده و روح نازل در يوم‏الدّار « روز پنطيكاست، معروف است كه به عقيده مسيحيان در آن روز روح القدس به شدّت هر چه‏تمامتر به مانند وزش بادى به حواريّون نازل شده و فارقليطاى موعود را هم به همان روز تفسير كرده‏اند » نيز منظور نبوده؛ زيرا كه جناب عيسى آمدن «فارقليطا» را مشروط و مقيّد مى‏نمايند به رفتن خود و مى‏فرمايد: تا من نروم «فارقليطا» نخواهد آمد. « انجيل يوحنّا: 7، باب 16 » زيرا كه اجتماع دو نبىّ مستقلّ صاحب شريعت عامّه در زمان واحد جايز نيست به خلاف روح نازل در يوم الدّار كه مقصود از آن روح القدس است كه او با بودن جناب عيسى عليه السلام و حواريّون از براى آن جناب و حواريّون نازل شده بود. مگر فراموش كرده قول صاحب انجيل اوّل را «انجيل متّى» در باب سوّم از انجيل خود كه مى گويد: همان كه عيسى عليه السلام بعد از تعميد يافتن از يحياى تعميد دهنده از نهر اردن بيرون‏ آمد، روح القدس در صورت كبوتر بر آن جناب نازل شد. « انجيل متى: 16، باب 3 » و همچنين با بودن خود جناب عيسى عليه السلام، روح از براى دوازده شاگرد نازل شده بود چنانچه صاحب انجيل اوّل در باب دهم از انجيل خود تصريح نموده است: جناب عيسى در هنگامى كه دوازده شاگرد را به بلاد اسرائيليّه مى‏فرستاد ايشان را بر اخراج ارواح پليده و شفا دادن هر مرضى و رنجى قوّت داد. مقصود از اين قوّه، قوّه روحانى است نه قوّه جسمانى؛ زيرا كه از قوّه جسمانى اين كارها صورت نمى‏بندد و قوّه روحانى عبارت از تأييد روح القدس است. و در آيه بيستم از باب مذكور جناب عيسى عليه السلام خطاب به دوازده شاگرد مى‏فرمايد: زيرا گوينده شما نيستند بلكه روح پدر شما در شما گوياست. و مقصود از روح پدر شما همان روح القدس است. و همچنين صاحب انجيل سيّم تصريح مى‏نمايد در باب نهم از انجيل خود، پس دوازده شاگرد خود را طلبيده به ايشان قدرت و اقتدار بر جميع ديوها و شفا دادن امراض عطا فرمود. و همچنين در باب دهم صاحب انجيل سيّم گويد: (در باره آن هفتاد شاگردى كه جناب عيسى عليه السلام آنها را جفت جفت فرستاد) ايشان مويّد به روح القدس بودند. و در آيه هفده مى‏فرمايد: آن هفتاد نفر با خرّمى برگشتند و گفتند: اى خداوند، ديوها هم به اسم تو اطاعت ما مى‏كنند. پس نزول روح مشروط به رفتن مسيح نبود، اگر منظور و مقصود از «فارقليطا» روح القدس بود اين كلام از جناب مسيح غلط و فضول و لغو خواهد بود، شأن مرد حكيم نيست كه به كلام لغو و فضول تكلّم نمايد تا چه رسد به نبىّ صاحب الشأن و رفيع المنزله مانند جناب عيسى عليه السلام، پس منظور و مقصودى از لفظ «فارقليطا» نيست مگر احمد و محمّد. معنى اين لفظ نيز همين است و بس. حقير گفتم: شما در باب نصارى چه مى‏گوييد؟ گفت: اى فرزند روحانى! دين نصارى منسوخ است به سبب ظهور شرع شريف حضرت محمّد صلى الله عليه و آله و اين لفظ را سه مرتبه تكرار نمود!! من گفتم: در اين زمان طريقه نجات و صراط مستقيم مُؤدّى‏ الى اللَّه كدام است؟ گفت: طريقه نجات و صراط مستقيم الى اللَّه منحصر است در متابعت محمّد صلى الله عليه و آله. گفتم: آيا متابعين آن جناب از اهل نجاتند؟ گفت: اى واللَّه، اى واللَّه، اى واللَّه!! پس گفتم: مانع شما از دخول در دين اسلام و متابعت سيّد الأنام چيست؟ و حال آن كه شما فضيلت دين اسلام را مى‏دانيد و متابعت حضرت ختمى مرتبت را طريقة النجاة و صراط المستقيم المؤدّى الى اللَّه مى‏خوانيد؟ گفت: اى فرزند روحانى! من بر حقيقت دين اسلام و فضيلت آن برخوردار نگرديدم مگر بعد از كبر سن و اواخر عمر و درباطن من مسلمانم و ليكن به حسب ظاهر اين رياست و بزرگى را نمى‏توانم ترك نمايم، عزّت و اقتدار مرا در ميان نصارى مى‏بينى، اگر فى‏الجمله ميلى از من به دين اسلام بفهمند مرا خواهند كشت و بر فرض اين كه از دست ايشان نجات يافتم، سلاطين مسيحيّه مرا از سلاطين اسلام خواهند خواست به عنوان اين كه خزاين كليسا در دست من است و در آنها خيانتى كرده‏ام و يا چيزى از آنها برده‏ام و خورده‏ام و بخشيده‏ام، مشكل مى‏دانم كه سلاطين و بزرگان اسلام از من نگهدارى كنند و بعد از همه اينها، فرضاً رفتم ميان اهل اسلام و گفتم من مسلمانم، خواهند گفت: خوشا به حالت، جان خود را از آتش جهنّم نجات داده‏اى بر ما منّت مگذار؛ زيرا كه به دخول در دين حق و مذهب هدى خود را از عذاب خلاص نموده‏اى!
اى فرزند روحانى! از براى من نان و آب نخواهد بود، پس اين پيرمرد در ميان مسلمانان كه عالم به لغت ايشان نيز نيست در كمال فقر و پريشانى و مسكنت و فلاكت و بد گذرانى عيش خواهم نمود و حق مرا نخواهند شناخت و حرمت مرا نگاه نخواهند داشت و از گرسنگى در ميان ايشان خواهم مرد و در خرابه‏ها و ويرانه‏ها رخت از دنيا خواهم برد. من مى‏ترسم كه طاقت شدايد و مصايب دنيا را نداشته باشم، آن وقت نه دنيا دارم و نه آخرت و من بحمداللَّه در باطن از متابعان محمّد صلى الله عليه و آله مى‏باشم. 👈 ادامه دارد ... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏2، ص: 116 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ سرگذشت پر آشوب‏ قسمت 4 🔴 پس شيخ مدرّس گريه كردند و حقير هم گريستم، بعد از گريه بسيار گفتم: اى پدر روحانى! آيا مرا امر مى‏كنى كه داخل اسلام بشوم؟ گفت: اگر آخرت و نجات مى‏خواهى البتّه بايد دين حق را قبول نمايى و چون جوانى، دور نيست كه خدا اسباب دنيويّه را هم از براى تو فراهم آورد و از گرسنگى نميرى و من هميشه تو را دعا مى‏كنم، در روز قيامت شاهد من باشى كه من در باطن مسلمان و از تابعان خير الأنامم و اغلب قسّيسين در باطن حالت مرا دارند، مانند من بدبخت نمى‏توانند دست از رياست دنيويّه بردارند و الّا هيچ شكّ و شبهه‏اى نيست در اين كه امروز در روى زمين دين اسلام دين خداست. چون اين حقير دو كتاب سابق الذكر را ديدم و اين تقريرات را از شيخ مدرّس شنيدم، نور هدايت و محبّت حضرت خاتم الأنبياء صلى الله عليه و آله به طورى بر من غالب و قاهر گرديد كه دنيا و مافيها در نظر من مانند جيفه مردار گرديد، محبّت رياستِ پنج روزه دنيا و اقارب و وطن پا پيچم نشد، از همه قطع نظر نموده همان ساعت شيخ مدرّس را وداع كرده، به التماس شيخ مدرّس مبلغى هديه به من بخشيدند كه مخارج سفر من باشد، مبلغ مزبور را از شيخ قبول كرده عازم سفر آخرت گرديدم. چيزى همراه نياوردم مگر دو سه جلد كتاب، هر چه داشتم از كتابخانه و غيره همه را ترك نموده بعد از زحمات بسيار نيمه شبى وارد بلده اروميّه شدم، در همان شب رفتم درب خانه حسن آقاى مجتهد مرحوم مغفور، بعد از اين كه مستحضر شدند كه مسلمان‏آمده‏ام از ملاقات حقير خيلى مسرور وخوشحال گرديدند و از حضور ايشان خواهش نمودم كه كلمه طيّبه و ضروريّات دين اسلام را به من القا و تعليم نمايند و همه را به حقير القا و تعليم نمودند و به خطّ سريانى نوشتم كه فراموشم نشود و هم مستدعى شدم كه اسلام مرا به كسى اظهار ننمايند كه مبادا اقارب ومسيحيّين بشنوند و مرا اذيّت كنند و يا اين كه وسواس نمايند، بعد شبانه به حمّام رفته غسل توبه از شرك وكفر نمودم، بعد از بيرون آمدن از حمّام مجدّداً كلمه اسلام را بر زبان جارى نموده ظاهراً و باطناً داخل دين حق گرديدم. الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أنْ هَدَانَا اللَّه» « اعراف 43» و همه ستايش‏ها ويژه خداست كه ما را به اين [نعمت ها] هدايت كرد و اگر خدا ما را هدايت نمى‏كرد هدايت نمى‏يافتيم (حكاياتى ديگر) خدا را به صد هزار زبان تشكّر مى ‏نمايم كه در كفر نمردم و مشرك و مثلِّث از دنيا نرفتم. و بعد از شفا از مرض ختان، مشغول قرآن خواندن و تحصيل علوم اهل اسلام گرديده و بعد به قصد تكميل علوم و زيارت، عازم عتبات عاليات گرديدم، پس از زيارت و تكميل تحصيل در خدمت اساتيد گرامى مدّتى عمر خود را در تعلّم و زيارت گذرانيدم و خدا را به عبادت حق در آن امكنه شريفه عبادت نمودم. سوانحى كه در ايّام توقّف در كربلاى معلّى‏ و نجف اشرف و كاظمين و سُرَّمَنْ‏ رَأى از براى اين حقير اتّفاق افتاد گفتنى و نوشتنى نيست. از جمله روز غدير خم در خدمت حضرت اميرالمؤمنين صلوات اللَّه عليه، عالم ارواح و برزخ و آخرت در روز روشن از براى حقير منكشف شد، ارواح مقدّسين و صلحاء از براى حقير مجسّم شدند كه تفصيلش نوشتنى نيست و مكرّر حضرت خاتم الأنبياء صلى الله عليه و آله حضرت صادق عليه السلام و ساير ائمه طاهرين عليهم السلام را در عالم رؤيا ديدم و از ارواح مقدّسه ايشان استفاده و استفاضه نمودم. از آن جمله بيست و شش مسأله در اصول و فروع از براى اين حقير مشكل شده بود و علما در اين مسائل بياناتى نمى‏فرمودند كه قلب حقير ساكت شود و از اضطراب بيرون بيايد، كشف آنها را از خدا خواستم و متوسّل به باطن حضرت خاتم الأنبياء صلى الله عليه و آله گرديدم تا اين كه شبى از شب‏ها حضرت رسول صلى الله عليه و آله با حضرت صادق عليه السلام به خواب من آمدند و كشف آن مسائل را از حضرت رسول صلى الله عليه و آله استدعا نمودم، حضرت رسول صلى الله عليه و آله به حضرت صادق عليه السلام فرمودند: اى فرزند! شما جواب بگوييد! پس آن جناب مسائل را از براى حقير كشف فرمودند وحقيقت مذهب اثنا عشريّه از براى اين حقير ثابت و محقّق گرديد.» ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏2، ص: 116 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
📔کتاب فی نصرة الاسلام ✍️ مرحوم محمدصادق در اثبات حقانیت اسلام و بطلان ادیان مسیحیت و یهودیت ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_2 #شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان ✳️ سرگذشت پر آشوب‏ قسمت 4 🔴 پس شيخ مد
📔کتاب فی نصرة الاسلام 📜مرحوم محمدصادق پارسایی بود مجاهد که در ترویج آیین مقدّس اسلام کوشش فراوان مبذول داشت و در احقاق حق و نشر مبانی اسلامی از هیچ کوششی فرو گذار نکرد. او سخنور و نویسنده به نامی بود که که در اشاعة حقایق مذهب جعفری از خدمت‌های بیانی و علمی کوتاهی نمی‌کرد. فخرالاسلام ابتدا در کیش سریانی بوده و با پدرش در ارومیه می‌زیسته و در همان جا تحصیل کرده و به درج کشیشی رسید. ولی از آن دین برگشته و دین اسلام و مکتب تشیّع را اختیار نموده و در نجف اشرف به تحصیلات خود ادامه داد تا از علمای اعلام اجازه اجتهاد گرفت. او به جهت آشنایی به ادیان به خصوص مسیحیت، کتاب‌های زیادی در حقیقت اسلام و افضلیّت آن بر ادیان دیگر به رشته تحریر در آورده است. مردی بود مبارز که بیشتر اوقات خود را به بحث و گفتگو در بارة اسلام و دفاع از حریم مقدس آن اختصاص داده و به قدری متواضع بود که در پای پلکان کاخ دادگستری تهران می‌نشست و با مسیحیان به مباحثه می‌پرداخت. او مردی بود سخنور که مجالس وعظ تهران را با سخنرانی‌های خود زینت می‌بخشید. این کتاب یکی از ارزنده‌ترین آثار قلمی مؤلّف گرانقدر است که زحمات زیادی را در تدوین و نگارش آن متحمّل شده است به طوری که بزرگان زیادی برای کتاب تقریظ نوشته و از این کتاب تجلیل کرده‌اند. در این کتاب مؤلف به برتری اسلام و قرآن بر دین مسیحیّت و یهودیت پرداخته و در تمامی مسائل به مقایسه پرداخته است. او از کتاب‌های عهد عتیق و عهد جدید آنها استفاده کرده و به ایرادات وارده به آنها پرداخته و با استفاده از قرآن و مبانی اسلام با استدلال معقول و منطقی، جواب داده است. در این کتاب به تضاد در بین عهد عتیق و عهد جدید پرداخته و تناقض‌های وارده در آنها را بیان کرده است. مؤلّف احکام وارده در تورات را بیان کرده و اشکالات آنها را نقد و بررسی کرده است و بحث امامت، نبوّت، معجزه و بحث مفصلی در ولایت علی (علیه‌السّلام) را با دلائل عقلی و استدلال‌های منطقی بررسی کرده است. در لا به لای کتاب سعی کرده است مطاعنی را که خود مسیحیان به حضرت عیسی (علیه‌السّلام) وارد کرده و به او نسبت‌هایی می‌دهند که با نبوّت او متضاد است جواب داده و بررسی نماید. مؤلف تحریف‌های موجود در کتاب مقدس تورات و انجیل را بیان کرده و به بحث توحید از دیدگان مسیحیّت، یهودیّت و اسلام پرداخته و مباحث مهمی را در ابطال تثلیث و پسر خدا بودن عیسی (علیه‌السّلام) به رشته تحریر در آورده است. یکی از مباحث مهم این کتاب بحث نماز در اسلام و ادیان دیگر، اعجاز قرآن و فضیلت آن بوده و بحث نبوّت پیامبر اسلام و بشارت‌های وارده در مسیحیّت نسبت به پیامبر هم به خوبی تحلیل شده است. جلد اول – کلیاتی درباره مسیحیت و ساختارهای آن جلد دوم – نقایص بیشمار تورات و انجیل جلد سوم – فراوان در تورات و انجیل جلد پنجم – بشارتهای متعدد تورات و انجیل 👈دانلود کتاب به همراه زندگی نامه در لینک زیر👇 👌http://wordofgod.blog.ir/post/anis-ol-a3lam ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
👆مرحوم محمدصادق ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 «طبيب خودتان باشيد، بهترين كسى كه میتواند بيماریهای روحی را تشخيص دهد، *خودمان* هستيم. 📌روى كاغذ بنويسيد: ▫️حسد، ▫️بخل، ▫️بدخواهى، ▫️تنبلى، ▫️بدبینی ▫️و ...؛ اگر بیماریهای ما اینهاست، اینها را روی کاغذ بیاوریم. 👤 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق که در این دامگه حادثه چون افتادم من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض به هوای سر کوی تو برفت از یادم نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم می‌خورد خون دلم مردمک دیده سزاست که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم پاک کن چهره به سر زلف ز اشک ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم 🔅 برنامه ی روزانه ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت 🌺 شاه گفت اکنون از آن خود بگو چند گویی آن این و آن او تو چه داری و چه حاصل کرده‌ای از تک دریا چه در آورده‌ای روز مرگ این حس تو باطل شود نور جان داری که یار دل شود در لحد کین چشم را خاک آگند هست آنچ گور را روشن کند آن زمان که دست و پایت بر درد پر و بالت هست تا جان بر پرد آن زمان کین جان حیوانی نماند جان باقی بایدت بر جا نشاند شرط من جا بالحسن نه کردنست این حسن را سوی حضرت بردنست برنامه ی - قسمت 4 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
✳️ حکایت #پادشاهی_که_دو_غلام_ارزان_خرید 🌺 شاه گفت اکنون از آن خود بگو چند گویی آن این و
🌺 شاه گفت اکنون از آن خود بگو چند گویی آن این و آن او ✳️مهم کمال معنوی است 🔴مولانا می‌گوید‌: در هر کاری نتیجه‌ای است که مربوط به کمال روحی و رشد معنوی می‌شود. چقدر از این و آن تعریف می‌کنی؟ خودت چه کمال و هنری داری و آیا از ژرفای دریاچه، مرواریدی صید کرده‌ای؟ به هنگام فرا رسیدن مرگت‌، حواس ظاهری تو از میان خواهد رفت؛ آیا نور جانی داری که همدم دل تو شود. وقتی که در گور، چشمان ظاهر تو را پُر از خاک می‌کنند، آیا توشه‌ای داری که گور تو را روشن کند؟ هنگامی که دست و پای تو متلاشی می‌شود؛ آیا پر و بال داری که روح تو به وسیله آن از تاریکی گور به عالم بالا پرواز کند؟. و می‌گوید: این که در برابر کار نیک، ده برابر عوض به تو بدهند، شرطی دارد که، این کار نیک را فقط برای خدا بکنی. بنابراین فقط انجام کار مهم نیست؛ نیت تو مهم است. قسمت 4 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از انس با صحیفه سجادیه
دعای 🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) " هنگام " ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای 🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) " هنگام " ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعای سیدالساجدین(ع) " هنگام " : 🔹و جَعَلْتَهُ نُورا نَهْتَدِى مِنْ ظُلَمِ الضَّلالَةِ وَ الْجَهَالَةِ بِاتِّبَاعِهِ، وَ شِفَاءً لِمَنْ أَنْصَتَ بِفَهَمِ التَّصْدِيقِ إِلَى اسْتِمَاعِهِ، وَ مِيزَانَ قِسْطٍ لا يَحِيفُ عَنِ الْحَقِّ لِسَانُهُ، وَ نُورَ هُدًى لا يَطْفَأُ عَنِ الشَّاهِدِينَ بُرْهَانُهُ، وَ عَلَمَ نَجَاةٍ لا يَضِلُّ مَنْ أَمَّ قَصْدَ سُنَّتِهِ، وَ لا تَنَالُ أَيْدِى الْهَلَكَاتِ مَنْ تَعَلَّقَ بِعُرْوَةِ عِصْمَتِهِ🔹 🔸روشنايى است كه بر افروختى تا به فروغ آن در تاريكى هاى ضلالت و جهل به راه يابيم، درمان درد آن كس كردى كه از روى انديشه بدان گوش فرا دهد، و با تصديق آن را بشنود. ترازوى دقيق و درستى است كه زبانه آن به چپ و راست نمى گرايد. چراغ هدايتى است كه فروغ آن در نظر بينندگان خاموش نمى گردد. رايت نجاتى است كه هر كس در پى آن رود گمراه نمى شود، و هر كه چنگ در گوشه عصمت او زند دست هلاك بر او چيره نگردد🔸 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️ قرآن يا ميزان و چراغ نجات‏ قسمت اول 🔴 قرآن مجيد ميزان تمام حقايق مُلكى و ملكوتى است و حق بودن و باطل بودن هر برنامه‏اى با آن بايد سنجيده شود، و نيز كتاب خدا نشانه نجات انسان از چاه ضلالت و گمراهى و از گناه و معصيت و از عذاب فرداى قيامت است. آن كه خود را به دستاويز عصمت و حقيقت آن و مسائلش بياويزد، از مهالك و تباهى‏ها بدون شكّ و ترديد در امان مى‏ماند. آرى، قرآن نورى هدايتگر است كه تاريكى‏هاى زندگى بشر را روشن مى‏كند و جهالت‏ها و گمراهى‏ها با پيروى از او زدوده مى‏شود. ميزانى كه وزنه حق و باطل و مرز آن دو را مشخّص مى‏سازد. امير المؤمنين عليه السلام در كلمات گهربار ونورانى خود خطاب به مردم مى‏فرمايد: يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَمْ‏يَكُنْ لِلَّهِ سُبْحانَهُ حُجَّةٌ فى‏ أَرْضِهِ أَوْكَدُ مِنْ نَبِيِّنا مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله و لاحِكْمَةٌ أَبْلَغُ مِنْ كِتابِهِ الْقُرآنِ الْعَظيمِ. اى مردم! خداوند سبحان را در زمين حجّتى استوارتر از پيامبر ما محمد صلى الله عليه و آله و حكمتى رساتر از كتابش نيست. و نيز حضرت در خطبه معروف به مخزون درجايگاه محورى قرآن مى‏فرمايد: وَ فِى الْقُرآنِ بَيانُهُ وَ حُدُودُهُ وَ أَرْكانُهُ وَ مَواضِعُ تَقادِيرِ ما خُزِنَ بِخَزائِنِهِ وَ وُزِنَ بِمِيزانِهِ مِيزانُ الْعَدْلِ وَ حُكْمُ الْفَصْلِ. بيان اين امور (عجايب و دلائل محكم) و مرزها و پايه‏هاى آن در قرآن، و موارد اندازه‏گيرى آنچه در خزينه‏هاى نهفته است در قرآن مى‏باشد؛ و به ترازوى قرآن كريم، معيار عدل و حكمى قاطعانه سنجيده مى‏شود. شناخت هر موجودى از سنخ همان وجود است. از آن جا كه قرآن ريسمان متّصلى از باطن عالم حسّ تا آسمان عالم عقل است و پس از آن عرشِ عقل تا قاب قوسين يا نزديك‏تر است، چنگ زدن به پرچم هدايت تنها با دستان معرفتى است كه هم سنخ آن حد باشد. شناخت نزديك‏ترين حدّ حسّى آن يعنى- برترين درجه شهود محض ايمانى- براى قلبى ممكن است كه ديده‏هايش را دروغ نمى‏پندارد و بيناييش توهّم زا نمى‏شود و هرگز دچار بيمارى طغيان و خودبرترى نمى‏گردد و آن وجود رسول خدا صلى الله عليه و آله و عترت پاك اويند، كسانى كه از يك نورند. خداوند كريم خطاب به كافرانى كه دست از بيرق قرآن و اسلام مى‏كشند، مى‏فرمايد: وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنتُمْ تُتْلَى‏ عَلَيْكُمْ ءَايتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَن يَعْتَصِم بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِىَ إِلَى‏ صِرَ طٍ مُّسْتَقِيمٍ و چگونه كفر مى‏ورزيد در حالى كه آيات خدا بر شما خوانده مى‏شود، و پيامبر او در ميان شماست؟! و هر كس به خدا تمسّك جويد، قطعاً به راه راست هدايت شده است. معارف قرآنى از امور محسوس و موهوم نبوده و نيز از امور اعتبارى و فرآورده دست بشرى نيست، بلكه از امور وجودى و حقيقى است. يگانگى و دانش و قدرت خداوند بر هر چيزى احاطه دارد و حيات ازلى و ابدى او فناپذير نيست و نظير اين اوصاف حقيقى كه قرآن در الهيّات بيان مى‏كند جملگى از دسترس وهم و خيال و احساس دور است. جالب‏تر اينكه حضرت سجّاد عليه السلام در اين فراز، كلام نور را چنين تفسير مى‏فرمايد: «نُورَ هُدىً لايُطْفَأُ عَنْ الشَّاهِدِينَ بُرْهانُهُ» زيرا مطابق با فطرت اصيل انسانى است كه در آفرينش او نور توحيد نهادينه شده است. در هيچ زمان و مكانى دگرگونى و ناهمگونى نمى‏پذيرد و در افكار و دستان مردم دستخوش تحريف و تغيير نخواهد شد. از اين رو هر كه به آيات قرآن مجيد دست مى‏يابد، مى‏بيند كه همان است كه در جان و فطرت او جاى دارد و حقيقت او را مى‏طلبد. 👈 ادامه دارد ... ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2