در جايى كه غيبت با زبان و از راه سخن باشد شنونده ى غيبت نيز مرتكب گناه غيبت شده و عبادت او هم تا چهل روز مقبول درگاه باريتعالى نخواهد بود :
رسول اكرم فرمود: كسى كه غيبت را استماع مىكند يكى از دو غيبتكننده به حساب مىآيد.
گرفتارى و مصيبت بزرگ براى غيبتكنندگان در عرصهى قيامت است. در موقعى كه سرنوشت قطعى افراد با رسيدگى به پروندهى اعمالشان روشن مىشود و غيبتكنندگان در آن روز به ضرر و زيان غيبتهايى كه در دنيا نمودهاند واقف مىگردند و از عمل خويش سخت نادم مىشوند و در آن موقع ندامت سودى نخواهد داشت.
رسول اكرم مىفرمود: شخصى را در قيامت مىآورند و او را در محكمهى عدل الهى متوقف مىكنند و نامهى عملش را به دستش مىدهند. مشاهده مىكند حسناتى را كه در دنيا انجام داده در نامهى عملش نمىبيند. عرض مىكند بار الها! اين كتاب عمل من نيست چه آنكه در اين كتاب حسنات خود را نمىبينم. به او گفته مىشود: خداوندت منزه از خطا و فراموشى است، اعمال خوبت بر اثر غيبت مردم از ميان رفت. شخص دگرى را در محضر الهى مىآورند و نامهى عملش را به وى مىدهند. در آن نامه طاعات بسيار مىبيند. عرض مىكند بار الها! اين نامهى عمل من نيست و من در دنيا چنين اعمالى را انجام ندادهام. به او گفته مىشود: فلانى از تو غيبت نموده و حسنات او به نامهى عمل تو منتقل شده و در حساب تو آمده است.
چقدر براى آدمى دردناك و رنجآور است كه ببيند اعمالى را در دنيا انجام داده و اميدوار بوده كه در روز جزا آن اعمال موجب نجاتش گردد، اينك به دگرى منتقل شده براى آنكه در دنيا از او غيبت نموده است.
علل و عواملى كه موجب غيبت كردن مردم از يكديگر مىشود متعدد است،
گاهى حسد، آدمى را به غيبت وامىدارد زيرا محسود كه از عز و بزرگى يا محبوبيت اجتماعى برخوردار است حسود بر او رشك مىبرد و براى آنكه ناراحتى درونى خويشتن را تسكين بخشد زبان به غيبت او مىگشايد تا او را در جامعه موهون كند و ارزش او را از ميان ببرد.
گاهى خشم و حس انتقامجويى آدمى را به غيبت وامىدارد،
گاهى محيط مجلس انس زمينه را براى غيبت اين و آن فراهم مىآورد،
و گاه كسى خود داراى عيوب و نقائصى است و براى اينكه وانمود نمايد كه اين نقائص منحصر به او نيست از نقائص دگران سخن مىگويد و عيب آنان را نشر مىدهد،
و على عليهالسلام دربارهى اين گروه فرموده است: كسانى كه داراى عيوبى هستند دوست دارند كه عيوب دگران را شايع نمايند تا عذر عيوب خودشان وسعت يابد.
كسانى كه زبان به غيبت ديگران مىگشايند بايد بدانند كه غيبت كردن آنان از ديگران موجب مىشود كه غيبت شدگان تحريك شوند تا عيوب آنان را به دست آورند و غيبتشان را با غيبت تلافى نمايند.
امام صادق (ع) فرموده: غيبت مكن كه در معرض غيبت قرار مىگيرى و براى برادرت گودالى حفر مكن كه خودت در آن فرومىافتى.
علی علیه السلام : بپرهيز از اينكه زبانت را در غيبت نمودن برادرانت مركب خود قرار دهى يا آنكه چيزى بگويى كه بر ضررت حجت باشد يا در بدى نسبت به تو علت.
اگر كسى به خطر بزرگى كه از گناه غيبت در دنيا و آخرت دامنگير غيبتكننده مىشود متوجه گردد و تصميم بگيرد كه از اين پس پيرامون آن گناه بزرگ نگردد چه كند كه غيبتهاى گذشته اش تصفيه شود و لكه هاى آن گناه از نامه ى عملش محو گردد.
مىدانيم كه در گناه غيبت دو حق وجود دارد:
يكى حق خالق
و آن ديگر، حق مخلوق.
نسبت به حق خالق و گناهى كه مرتكب شده است بايد توبه كند و خداوند مهربان كسانى را كه از گناه خود نادم و پشيمان مىشوند و از صميم قلب توبه مىكنند و به خدا باز مىگردند مشمول عفو خود قرار مىدهد و آنان را مىآمرزد.
اما نسبت به حق مخلوق يعنى آن كس كه مورد غيبت واقع شده:
اگر از دنيا رفته يا در جايى سكونت دارد كه به او دسترسى نيست غيبتكننده مىتواند براى حل مشكل خود براى او زياد استغفار كند و مكرر در مكرر از خداوند براى وى طلب آمرزش نمايد. اين استغفارها در نامهى حسنات غيبت شده ثبت مىشود و موجب مىگردد كه در قيامت رضاى او جلب شود و غيبتكننده را مورد عفو و اغماض قرار دهد.
اگر غيبت شده زنده است و غيبت كننده به وى دسترسى دارد، در صورتى كه او انسان بزرگوار و با گذشتى است اگر نزد او برود و با شرمندگى از وى عذر بخواهد و بگويد: بد كردم، مرا ببخش و او مىبخشد، بايد نزد وى برود و
درخواست عفو و اغماض بنمايد و لازم است غيبت شده نيز از اين فرصت استفاده ى معنوى كند و غيبتكننده را مشمول عفو خود قرار دهد زيرا اين عمل، او را لايق شمول عفو الهى مىنمايد. قرآن شريف دربارهى اين گروه افراد لايق و باايمان مىفرمايد:
و ليعفوا و ليصفحوا، الا تحبون ان يغفر الله لكم.
افراد باايمان البته عفو و اغماض مىنمايند، آيا دوست نداريد كه خداوند هم شما را ببخشد و مشمول عفو خود قرار دهد؟
على عليهالسلام در اين باره فرموده:
تعجب مىكنم از كسى كه خود به فضل و عنايت آفريدگار خويش، يعنى ذات اقدس الهى، آن قادرى كه فوق همهى بندگان است، اميد دارد چگونه مادون خود را محروم مىكند و از لغزش او نمىگذرد.
اگر غيبت شده زنده است و از غيبتى كه دربارهى او شده خبر ندارد و گمان مىرود كه مراجعه به او براى رضايت دادن موجب عداوت مىشود و فتنه و فساد به بار مىآورد، غيبتكننده به وى مراجعه نمىكند و در عوض براى او بسيار استغفار مىكند و مكرر از پيشگاه الهى درخواست عفوش را مىنمايد
و همچنين اگر غيبت شده فرد بىگذشتى بود و غيبتكننده به وى مراجعه نمود و او مشمول عفوش قرار نداد، درباره او نيز بايد زياد استغفار كند و مكرر از خداوند برايش طلب عفو بنمايد و اين استغفارها در صفحهى حسنات آن دو گروه ثبت مىشود، در قيامت به نجات آنان كمك مىكند و موجب مىگردد كه غيبتشدگان نيز از غيبتكننده عفو و اغماض نمايند و او را مشمول بخشش خود قرار دهند.
افراد باايمان كه از دگران غيبت كردهاند و به عرضشان تجاوز نمودهاند تا زنده هستند دين خود را با طلب رضایت يا استغفار تصفيه كنند كه پيش از آنكه روز قيامت فرارسد و تصفيه ى حساب يا انتقال حسنات غيبتكننده به غيبت شده، يا انتقال سيئات غيبت شده به غيبت كننده انجام پذيرد.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه از برادرش نزد او مظلمه ى عرضى يا مالى است از صاحب حق حلاليت طلب كند ، پيش از آنكه روزى بيايد كه درهم و دينارى در كار نيست و براى رضاى صاحب حق از حسنات غيبت كننده به غيبت شده داده مىشود و اگر حسنه ندارد از گناهان غيبت شده بر گناهان غيبتكننده افزوده مىگردد.
براى آنكه افراد باايمان به گناه غيبت آلوده نشوند در مجالسى كه معمولا نام اشخاص به ميان مىآيد و حضار به غيبت اين و آن مىپردازند شركت نكنند.
اگر در مجلسى شركت كردند و غيبت آغاز شد در صورتى كه بتوانند آنان را از غيبت نهى نمايند
و اگر نمىتوانند سخن دگرى به ميان آورند كه رشته ى غيبت قطع شود
و اگر اين كار هم ناممكن است خود، مجلس غيبت را ترك گويند و از محيط گناهآلود خارج شوند.
غيبتهاي مجاز!!
در روايات اسلامى، بعضى از غيبتهاست كه منع قانونى ندارد و غيبت كننده، اگر مرتكب آن شود مرتكب گناه نشده است.
بعضى از غيبتهاست كه براى حفظ اسلام راستين و آگاهسازى مسلمين و همچنين براى مبارزه با ظلم و حمايت از مظلوم بايد انجام پذيرد و اگر در اين قبيل مواقع خوددارى شود زيانهاى بزرگترى از زيان غيبت به بار مىآورد و جامعه را به راه سقوط و تباهى سوق مىدهد .
بعضى از افراد در پس پرده مرتكب معصيت مىشوند و در اطاق دربسته قمار مىزنند ، مشروب مىخورند، و مرتكب عمل منافى باعفت مىشوند. غيبت اين قبيل گناهكاران ممنوع و پردهدرى از آنان حرام است.
اما كسانى كه علنا مشروب مىخورند و مست در خيابانها به راه مىافتند يا علنا و در منظر مردم قمار مىزنند يا در خيابانها و رهگذرها با صداى بلند، فحش و دشنام مىگويند، غيبت اينان از آن گناهانى كه متظاهرند معصيت نيست زيرا اينان با عمل خويش پردهى احترام خود را دريدهاند و موجبات هتك و توهين خويشتن را فراهم آوردهاند.
رسول اكرم فرموده است: كسى كه پردهى حيا را از چهرهى خود بيفكند و در مقابل مردم بدون احساس شرمسارى مرتكب گناه شود براى او غيبتى نيست.