eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
5.1هزار دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
اى خدا توئى كه (از لطف و كرم) زشتى و بدي هاى بندگان را پنهان مى كنى و اگر مى خواستى (كرم نكنى) آنها را مفتضح و رسوا مى ساختى صحیفه سجادیه دعای 45 بند 8 @sahife2
الهی تَسْتُرُ عَلَى مَنْ لَوْ شِئْتَ فَضَحْتَهُ وَ تَجُودُ عَلَى مَنْ لَوْ شِئْتَ مَنَعْتَهُ وَ كِلَاهُمَا أَهْلٌ مِنْكَ لِلْفَضِيحَةِ وَ الْمَنْعِ غَيْرَ أَنَّكَ بَنَيْتَ أَفْعَالَكَ عَلَى التَّفَضُّلِ وَ أَجْرَيْتَ قُدْرَتَكَ عَلَى التَّجَاوُزِ اى خدا توئى كه (از لطف و كرم) زشتى و بدي هاى بندگان را پنهان مى كنى و اگر مى خواستى (كرم نكنى) آنها را مفتضح و رسوا مى ساختى و (با همه عصيان بندگان) در حق خلق لطف و احسان مى كنى در صورتى كه اگر مى خواستى منع جود و احسان مى كردى و آن دو قوم (كه مفتضح و رسوا نكردى و منع احسان نفرمودى ) هر دو مستحق رسوائى و منع احسان بودند ، جز آنكه تو بناى كارهاى خود را بر فضل وجود و احسان مقرر داشته اى و با قدرت كامل (بر انتقام) جريان قدرتت را بر عفو و گذشت از گناهان خلق قرار داده اى Thou coverest him whom, if Thou willed, Thou wouldst expose, and Thou art generous toward him from whom, if Thou willed, Thou wouldst withhold. Both are worthy of Thy exposure and withholding, but Thou hast founded Thy acts upon gratuitous bounty, channelled Thy power into forbearance, خدايا تو بر بنده ات پرده پوش به رسوائى كس نكردى خروش بجاى مجازات بخشى عطا نبودند هر چند بر او سزا به بخشش ، نهادى تو بنياد كار گذشت ، است آئينت اى كردگار صحیفه سجادیه دعای 45 بند 8 @sahife2
خداوندا كسى كه (از فرمان تو) سرپيچى كند (نه تنها در كيفرش شتاب نمى كنى بلكه) از سر بردبارى و مدارا با او رفتار مى كنى صحیفه سجادیه دعای 45 بند 8 @sahife2
الهی وَ تَلَقَّيْتَ مَنْ عَصَاكَ بِالْحِلْمِ ، وَ أَمْهَلْتَ مَنْ قَصَدَ لِنَفْسِهِ بِالظُّلْمِ ، تَسْتَنْظِرُهُمْ بِأَنَاتِكَ إِلَى الْإِنَابَةِ ، وَ تَتْرُكُ مُعَاجَلَتَهُمْ إِلَى التَّوْبَةِ لِكَيْلَا يَهْلِكَ عَلَيْكَ هَالِكُهُمْ ، وَ لَا يَشْقَى بِنِعْمَتِكَ شَقِيُّهُمْ إِلَّا عَنْ طُولِ الْإِعْذَارِ إِلَيْهِ ، وَ بَعْدَ تَرَادُفِ الْحُجَّةِ عَلَيْهِ ، كَرَماً مِنْ عَفْوِكَ يَا كَرِيمُ ، وَ عَائِدَةً مِنْ عَطْفِكَ يَا حَلِيمُ . خداوندا كسى كه (از فرمان تو) سرپيچى كند (نه تنها در كيفرش شتاب نمى كنى بلكه) از سر بردبارى و مدارا با او رفتار مى كنى و آن كه (با ارتكاب گناه) بر خويش ستم مى ورزد ، مهلتش مى دهى (تا به سوى تو باز گردد و از گناهان خود به درگاه تو توبه كند) و با آنان تا به هنگام بازگشت به سوى خود مدارا مى كنى (و به انتظار مى نشينى) و در كيفرشان شتاب نمى كنى تا (از گناهان خويش) توبه كنند تا نابودى هيچ هلاك شونده اى از جانب تو نباشد و آن كس كه اهل شقاوت و بدبختى است ، به خاطر نعمت تو دچار بر فرجامى نگردد مگر پس از قطع هر عذر و بهانه و بعد از اتمام حجت آشكار و دامنه دار، و اينها همه (نشانه ى) كرامت و بخشندگى و گذشت توست اى (خداوند) كريم! و بهره اى از مهربانى توست اى (خالق) بردبار. received him who disobeyed Thee with clemency, and disregarded him who intended wrongdoing against himself. Thou awaitest their turning back without haste and refrainest from rushing them toward repentance, so that the perisher among them may not perish because of Thee and the wretched may not be wretched through Thy favour, but only after Thy prolonged excusing him and successive arguments against him, as an act of generosity through Thy pardon, O Generous, and an act of kindliness through Thy tenderness, O Clement! به عصيانگران بوده اى بردبار چو مهلت دهى بر ستمكار زار بدو مى دهى مهلت بازگشت كند توبه، و آنگاه سازى گذشت نخواهى كه گردند آنان هلاك به بدبختى افتند تن در مغاك بهانه كنى قطع و حجت تمام بود اين همه بخششت لطف عام كريمى و بر بندگان بردبار در، از عفو بگشوده اى هر كنار صحیفه سجادیه دعای 45 بند 8 @sahife2
خداوندا توئى آنكه براى بندگانت درى به سوى عفوت گشوده اى و آن را توبه ناميده اى صحیفه سجادیه دعای 45 بند10 @sahife2
الهی أَنْتَ الَّذِي فَتَحْتَ لِعِبَادِكَ بَاباً إِلَى عَفْوِكَ ، وَ سَمَّيْتَهُ التَّوْبَةَ ، وَ جَعَلْتَ عَلَى ذَلِكَ الْبَابِ دَلِيلًا مِنْ وَحْيِكَ لِئَلَّا يَضِلُّوا عَنْهُ ، فَقُلْتَ تَبَارَكَ اسْمُكَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَ يُدْخِلَکُمْ جَنَاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ . خداوندا تو آن خدايى هستى كه براى بندگانت درى به سوى عفوت گشوده اى و آن را باب توبه ناميده اى، و بر آن در دليل و راهنمايى از وحى خود قرار داده اى تا آن را گم نكنند، و تو خود (كه نامت جاويد و مبارك است) فرموده اى: «به سوى خدا توبه كنيد، توبه اى نصوح و خالص، اميد است پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغ هايى از بهشت كه نهرها از زير درختانش جارى است وارد كند.» it is Thou who hast opened for Thy servants a door to Thy pardon, which Thou hast named ’repentance’. Thou hast placed upon that door a pointer from Thy revelation, lest they stray from it: Thou hast said blessed are Thy names, Repent toward God with unswerving repentance! It may be that Thy Lord will acquit of your evil deeds and will admit you into gardens beneath which rivers flow, كريمى و بر بندگان بردبار در، از عفو بگشوده اى هر كنار بود توبه بر بندگان نام در به وحيت از آن در، تو دادى خبر چه والاست آن در، كه گم كرده راه كند توبه پس از تو جويد پناه دوروئى ندارد در آن توبه راه كه آن توبه باشد بنام اله گناهان كند محو و اندر بهشت شود توبه گر در پى سرنوشت بهشتى كه انهار دارد روان بود جاى پاكان و پيغمبران صحیفه سجادیه دعای 45 بند 10 @sahife2
اينك ( که باب توبه باز است) آن كس كه از داخل شدن به منزلگاه توبه پس از گشايش در و بودن راهنما غفلت نمايد چه بهانه اى تواند داشت؟ صحیفه سجادیه دعای 45 بند 11 @sahife2
يَوْمَ لَا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ ، نُورُهُمْ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمَانِهِمْ ، يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا ، وَ اغْفِرْ لَنَا ، إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ . فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ ذَلِكَ الْمَنْزِلِ بَعْدَ فَتْحِ الْبَابِ وَ إِقَامَةِ الدَّلِيلِ در آن روز كه خدا پيغمبر خود را و آنان را كه به او ايمان آورده اند خوار نمى گذارد و در حالى كه نورشان پيش رويشان و از سمت راستشان روان است مىگويند: اى پروردگار ما نورمان را براى ما كامل ساز و ما را بيامرز، زيرا كه تو بر هر چيز توانائى» پس بعد از گشودن در و بپاداشتن راهنما عذر آن كس كه از ورود به آن منزل غفلت ورزد چه خواهد بود؟! «گر گدا كاهل بود تقصير صاحبخانه چيست؟» upon the day when God will not degrade the Prophet and those who have faith along with him, their light running before them and on their right hands, and they say: ’Our Lord, complete for us our light, and forgive us! Surely Thou art powerful over everything.’ What is the excuse of him who remains heedless of entering that house after the opening of the door and the setting up of the pointer؟ در آن روز كان رهبر و رهروان نيابند آسيب خوارى به جان بود پيش رو نور آن مؤمنين بتابيده بر عالمى از يمين بگويند كن نور ما را تمام بيامرز و بنواز ما را مدام كه بر جمله هستى توانا تويى به هر كار دانا و بينا تويى گشودى در و بعد از آن رهنما نهادى كه ره را نمايد به ما پس از آن دگر عذر تقصير چيست كه راهى دگر سوى تدبير نيست صحیفه سجادیه دعای 45 بند 11 @sahife2
یا ایّها الَّذینَ آمَنوا تُوبُوا اِلَى اللهِ تَوبَهً نَصُوحاً اى کسانى که ایمان آورده‌اید توبه حقیقى و خالص کنید. داستان توبه ی نصوح @sahife2
توبه نصوح آیا داستان مردی را که در حمام زنانه کار می کرد را شنیده اید؟ مردی که سالیان سال همه را فریب داده بود نصوح نام داشت. نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او مردی شهوتران بود با سواستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد هم ارضای شهوت. گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست. او دلاک و کیسه کش حمام زنانه بود. آوازه تمیزکارى و زرنگى او به گوش همه رسیده و زنان و دختران و رجال دولت و اعیان و اشراف دوست داشتند که وى آنها را دلاکى کند و از او قبلاً وقت مى گرفتند تا روزى در کاخ شاه صحبت از او به میان آمد. دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد. @sahife2
از قضا گوهر گرانبهاى دختر پادشاه در آن حمام مفقود گشت، از این حادثه دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه کارگران را تفتیش کنند تا شاید آن گوهر ارزنده پیدا شود. کارگران را یکى بعد از دیگرى گشتند تا اینکه نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایى ، حاضر نـشد که وى را تفتیش کنند، لذا به هر طرفى که مى رفتند تا دستگیرش کنند، او به طرف دیگر فرار مى کرد و این عمل او سوء ظن دزدى را در مورد او تقویت مى کرد و لذا مأمورین براى دستگیرى او بیشتر سعى مى کردند. نصوح هم تنها راه نجات را در این دید که خود را در میان خزینه حمام پنهان کند، ناچار به داخل خزینه رفته و همین که دید مأمورین براى گرفتن او به خزینه آمدند و دیگر کارش از کار گذشته و الان است که رسوا شود به خداى تعالى متوجه شد و از روى اخلاص توبه کرد در حالی که بدنش مثل بید می‌لرزید با تمام وجود و با دلی شکسته گفت: خداوندا گرچه بارها توبه‌ام بشکستم، اما تو را به مقام ستاری ات این بار نیز فعل قبیحم بپوشان تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم و از خدا خواست که از این غم و رسوایى نجاتش دهد. نصوح از ته دل توبه واقعی نمود ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد. پس از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت. او عنایت پرودگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت. @sahife2
چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد، ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم، و دیگر هم نرفت. هر مقدار مالى که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و چون زنان شهر از او دست بردار نبودند، دیگر نمى توانست در آن شهر بماند و از طرفى نمى توانست راز خودش را به کسى اظهار کند، ناچار از شهر خارج و در کوهى که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید. شبی در خواب دید که کسی به او می گوید:”ای نصوح! تو چگونه توبه کرده اى و حال آنکه گوشت و پوست تو از فعل حرام روئیده شده است؟ تو باید چنان توبه کنى که گوشتهاى حرام از بدنت بریزد.» همین که از خواب بیدار شد با خودش قرار گذاشت که سنگ هاى سنگین حمل کند تا گوشت هاى حرام تنش را آب کند. نصوح این برنامه را مرتب عمل مى کرد تا در یکى از روزها همانطورى که مشغول به کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا می کرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست؟ عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود . لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود خلاصه میش زاد ولد کرد و نصوح از شیر آن بهره مند مى شد تا سرانجام کاروانى که راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگى مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شیر مى داد به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند. وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند. رفته رفته، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیرفت و گفت: من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست. مامورین چون این سخن را به شاه رساندند شاه بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او نزد ما نمی آید ما مى رویم او را ببینیم.پس با درباریانش به سوى نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد، پس پادشاه در آنجا سکته کرد و نصوح چون خبردار شد که شاه براى ملاقات و دیدار او آمده بود، در مراسم تشییع او شرکت و آنجا ماند تا او را به خاک سپردند و چون پادشاه پسرى نداشت، ارکان دولت مصلحت دیدند که نصوح را به تخت سلطنت بنشانند. چنان کردند و نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعد با همان دختر پادشاه که ذکرش رفت، ازدواج کرد و چون شب زفاف و عروسى رسید، در بارگاهش نشسته بود که ناگهان شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را نزد تو یافته ام، مالم را به من برگردان. نصوح گفت : درست است و دستور داد تا میش را به او بدهند، گفت چون میش مرا نگهبانى کرده اى هرچه از منافع آن استفاده کرده اى، بر تو حلال ولى باید آنچه مانده با من نصف کنى. گفت: درست است و دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند.آن شخص گفت: بدان اى نصوح، نه من شبانم و نه آن میش است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد، و از نظر غایب شدند… @sahife2