eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
5.1هزار دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
👈توجه بفرمایید که چهار آیه از چهار سوره قرآن کریم سجده واجب دارند که عبارتند از: الف: سوره نجم آیه 62. ب: سوره علق: آیه 19. ج: سوره سجده (الم تنزیل) آیه 15. د: سوره فصلت آیه 37. انجام سجده هنگام تلاوت آیه های دیگر از جمله همین صفحه " واجب نیست. "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌توصیه رهبر معظم انقلاب در این روزها 🔹 دعای صحیفه سجادیه دعای بسیار خوب و خوش‌مضمونی است که می‌توان با این الفاظ زیبا و با توجه به معانی آن با پروردگار سخن گفت. ♦️کانال انس با 🆔 @sahife2
14.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔈 دعای امام سجاد علیه السلام در هنگام سختی 👤عبدالحی دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
❇️ اعمال روزها و شب های #هفته 🙏 آداب ، اعمال ، ادعیه ، استعاذه ، تسبیح و نماز روز #پنجشنبه 👉🏻 1da.ir/XKHl 🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅 برنامه ی روزانه #حافظ_خوانی ❇️ صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد ور نه اندیشه این کار فراموشش باد آن که یک جرعه می از دست تواند دادن دست با شاهد مقصود در آغوشش باد پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد شاه ترکان سخن مدعیان می‌شنود شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد گر چه از کبر سخن با من درویش نگفت جان فدای شکرین پسته خاموشش باد چشمم از آینه داران خط و خالش گشت لبم از بوسه ربایان بر و دوشش باد نرگس مست نوازش کن مردم دارش خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد به غلامی تو مشهور جهان شد #حافظ حلقه بندگی زلف تو در گوشش باد #حافظ_غزل_105 🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ تفسیر قول حکیم بهرچ از راه و امانی چه کفر آن حرف و چه ایمان بهرچ از دوست دور افتی چه زشت آن نقش و چه زیبا در معنی قوله علیه السّلام اِنَّ سَعداً لَغَیورٌ وَ اَنا اَغیَرُ مِن سَعدٍ و اللهُ اَغیَرُ مِنّی و مِن غَیرتِه حَرَّمَ الفَواحِشَ ما ظَهَر منها و ما بطَن قسمت دوم ❇️ شرح این بگذارم و گیرم گله از جفای آن نگار ده دله نالم ایرا ناله‌ها خوش آیدش از دو عالم ناله و غم بایدش چون ننالم تلخ از دستان او چون نیم در حلقهٔ مستان او چون نباشم همچو شب بی روز او بی وصال روی روز افروز او ناخوش او خوش بود در جان من جان فدای یار دل‌رنجان من عاشقم بر رنج خویش و درد خویش بهر خشنودی شاه فرد خویش خاک غم را سرمه سازم بهر چشم تا ز گوهر پر شود دو بحر چشم اشک کان از بهر او بارند خلق گوهرست و اشک پندارند خلق من ز جان جان شکایت می‌کنم من نیم شاکی روایت می‌کنم دل همی‌گوید کزو رنجیده‌ام وز نفاق سست می‌خندیده‌ام راستی کن ای تو فخر راستان ای تو صدر و من درت را آستان آستانه و صدر در معنی کجاست ما و من کو آن طرف کان یار ماست ای رهیده جان تو از ما و من ای لطیفهٔ روح اندر مرد و زن مرد و زن چون یک شود آن یک توی چونک یکها محو شد انک توی این من و ما بهر آن بر ساختی تا تو با خود نرد خدمت باختی تا من و توها همه یک جان شوند عاقبت مستغرق جانان شوند این همه هست و بیا ای امر کن ای منزه از بیا و از سخن جسم جسمانه تواند دیدنت در خیال آرد غم و خندیدنت دل که او بستهٔ غم و خندیدنست تو مگو کو لایق آن دیدنست آنک او بستهٔ غم و خنده بود او بدین دو عاریت زنده بود باغ سبز عشق کو بی منتهاست جز غم و شادی درو بس میوه‌هاست عاشقی زین هر دو حالت برترست بی بهار و بی خزان سبز و ترست ده زکات روی خوب ای خوب‌رو شرح جان شرحه شرحه بازگو کز کرشم غمزه‌ای غمازه‌ای بر دلم بنهاد داغی تازه‌ای من حلالش کردم ار خونم بریخت من همی‌گفتم حلال او می‌گریخت چون گریزانی ز نالهٔ خاکیان غم چه ریزی بر دل غمناکیان ای که هر صبحی که از مشرق بتافت همچو چشمهٔ مشرقت در جوش یافت چون بهانه دادی این شیدات را ای بها نه شکر لبهات را ای جهان کهنه را تو جان نو از تن بی جان و دل افغان شنو شرح گل بگذار از بهر خدا شرح بلبل گو که شد از گل جدا از غم و شادی نباشد جوش ما با خیال و وهم نبود هوش ما حالتی دیگر بود کان نادرست تو مشو منکر که حق بس قادرست تو قیاس از حالت انسان مکن منزل اندر جور و در احسان مکن جور و احسان رنج و شادی حادثست حادثان میرند و حقشان وارثست صبح شد ای صبح را صبح و پناه عذر مخدومی حسام‌الدین بخواه عذرخواه عقل کل و جان توی جان جان و تابش مرجان توی تافت نور صبح و ما از نور تو در صبوحی با می منصور تو دادهٔ تو چون چنین دارد مرا باده کی بود کو طرب آرد مرا باده در جوشش گدای جوش ماست چرخ در گردش گدای هوش ماست باده از ما مست شد نه ما ازو قالب از ما هست شد نه ما ازو ما چو زنبوریم و قالبها چو موم خانه خانه کرده قالب را چو موم - - 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
❇️ شرح این بگذارم و گیرم گله از جفای آن نگار ده دله ♦️ از اين مبحث صرف نظر كرده از جفاى يار ده دله شكايت و گله آغاز مى‏كنم. مى‏نالم براى اينكه او از ناله خشنود مى‏شود از دو جهان غم و ناله مى‏خواهد. من كه در حلقه مستان او چون نى هستم چگونه ناله نكنم؟ اكنون بى‏وصال روى روز افزونش بسر مى‏برم چگونه چون شب تيره و غمناك نباشم قهر او بر جان من خوش‏آيند است اى جان فداى يار دل رنجانم من براى خشنودى يار يگانه‏ام عاشق درد و رنج خويشتنم. خاك غم را سرمه چشم خويش مى‏كنم تا درياهاى چشمانم از گوهر اشك پر شود. اشكى كه براى خاطر او از چشم بريزد گوهر است بى‏هوده مردم گمان مى‏كنند اشك چشم است. من از جان جان شكايت مى‏كنم ولى شكايت نيست شرح حال است كه مى‏گويم. دل مى‏گويد كه من از او رنجيده‏ام از سستى نفاق بود كه من مى‏خنديدم. اى فخر راستان و درست كرداران راستى پيش آر اى كسى كه تو صدر و من آستان در خانه تو هستم در عالم معنى صدر و آستانى نيست در آن جا كه يار ما هست ما و منى كجا مى‏گنجد. اى كسى كه جان تو از ما و منى مستخلص شده و اى آن كه روح لطيف مرد و زن هستى چون مرد و زن يكى شوند آن يك تويى و چون اين يكها محو شوند آن وقت تو جلوه‏گر مى‏شوى. ما و منى را در جهان براى آن منتشر كردى كه تو خود با خودت نرد خدمت باختى. ولى وقتى من و تو همگى يك جان شدند بالاخره مستغرق درياى بى‏پايان جانان خواهند شد اينها همه هست اى امر كن تو بيا تو بيا اى كسى كه از بيان و سخن منزه هستى. همين چشم جسمانى ترا تواند ديد و مى‏تواند غم و خنده‏ات را در خيال خود متصور كند. اما دل كسى كه در بند غم و شادى و خنده است گمان مبر كه لايق اين ديدن باشد. كسى كه بسته غم و شادى است او با اين دو عامل بعاريه زنده است. ولى باغ سبز عشق كه وسعتش بى‏انتها است غير از غم و شادى و گريه و خنده و برتر از اينها ميوه‏هاى فراوان دارد عاشقى فوق حالت غم و شادى است كه بدون بهار و خزان همواره سبز و خرم و تازه است. اى خوب روى بى‏همتا زكات روى خوب خود را داده حالت جان پاره پاره را تشريح كرده بگو آن غماز از كرشمه و غمزه خود بر دلم داغ تازه‏اى نهاده. اگر خونم را ريخت من حلالش كردم و در همان حال كه مى‏گفتم حلال باشد او از من مى‏گريخت. تو كه از ناله خاكيان گريزانى براى چه بدل غمناكشان غم مى‏ريزى. اى كسى كه هميشه صبح تو را مثل چشمه مشرق جوشان و خروشان ديده است. اى آن كه لب شكرين تو را بها و قيمتى نمى‏توان معين كرد چه بهانه را بدست شيدا و شيفته خود مى‏دهى. اى كسى كه جهان كهنه را جان نو بوده و از تن بى‏جان و دل فغان مى‏شنوى. براى خدا صحبت گل را رها كرده شرح حال بلبل را بگو كه از گل جدا شده. جوشش ما از غم و شادى نبوده و هوش ما بسته وهم و خيال نيست. حالت ما حال ديگرى است كه كمياب و نادر است اين سخن را انكار نكن كه خدا بهر چيز توانا است. تو از حالات بشرى قياس نكن در وادى جور و احسان منزل منما. جور و احسان غم و شادى همگى حادثند هر حادث مى‏ميرد و وارثش حق است. شب گذشت و صبح رسيد اى پشت و پناه صبح و اى آفتاب عالمتاب از مخدوم من حسام الدين عذر بخواه. عذر خواه عقل كل و جان تو هستى جان جان و تابش گوهر تو هستى. نور صبح تابيدن گرفته و ما از نور تو گرم شده با صبوحى شراب تو سر گرميم. مرا بخشش تو باين حالت انداخته و گر نه باده كيست كه مرا بطرب آورد. باده در جوشش خود گداى جوشش ما و فلك در گردش خود اسير هوش ما است. ما از باده مست نشده‏ايم بلكه او از ما مست شده قالب تن از ما بوجود آمده و ما از او هست نشده‏ايم ما مثل زنبور هستيم و قالب تن چون موم است كه ما آن را خانه خانه ساخته‏ايم. اين سخن طولانى است اكنون حكايت خواجه را بگو كه چه حالى پيدا كرد. قسمت دوم 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از انس با صحیفه سجادیه
#صحیفه_سجادیه_صفحه_ای #صفحه_137 #بیست_چهارم 🌹 دعای سیدالساجدین (علیه السلام ) " برای پدر و مادرشان " 👁کانال انس با #صحیفه_سجادیه 🆔 @sahife2