#انس_با_قرآن
⏪برنامه ی روزنامه ی
✅ #ختم_قرآن کریم
👈 روزی یک صفحه
#صفحه_435
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
۷ خرداد ۱۳۹۹
۷ خرداد ۱۳۹۹
۷ خرداد ۱۳۹۹
۷ خرداد ۱۳۹۹
❇️ اعمال روزها و شب های #هفته
🙏 آداب ، اعمال ، ادعیه ، استعاذه ، تسبیح و نماز روز #چهارشنبه
👉🏻 1da.ir/rqjEC
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
۷ خرداد ۱۳۹۹
۷ خرداد ۱۳۹۹
🔸 کی شعر ِ تَر انگیزد؟ خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
جام می و خون دل هر یک به کسی دادند
در دایره قسمت اوضاع چنین باشد
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد
آن نیست که #حافظ را رندی بشد از خاطر
کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد
🔅 برنامه ی روزانه #حافظ_خوانی
#حافظ_غزل_161
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife
۷ خرداد ۱۳۹۹
🔹 هرکو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
کِلک: قلم
کِلک خیال انگیز : قلم آفرینش ِ نقّاش هستی
” نقشش به حرام ” یعنی کسی که زیبائی رانمی فهمد درتاریکی زندگی می کند و زندگانیش بیهوده است هیچ نقشی موثری ندارد، کارش فقط خوردن وخوابیدن است.
صورتگرچین: مجسمّه سازان ونقّاشانِ چینی به ویژه درمینیاتور درقدیم زبانزدِ همگان بودند وشهرتی جهانی داشتند.
معنی بیت:
هرکس که از این نقّاشی ِ خیال انگیز جهان هستی، وازهنرمندی ِقلم زیبا آفرینِ نقّاش کائنات به ذوق وشوق نیاید، زیبائیها رانبیند و درک نکند، اگرچه این شخص،خود نقّاش ومجسمّه ساز چینی بوده باشد،زندگانیش باطل وبیهوده باد.
حافظ جهان بینی ِ جالبی دارد. اوکائنات راهمانندِ نقّاشی ِ سحرانگیز می بیند وعبادت وبندگی را درفهم ِ زیبائیها وتحسین کردن ِ نقّاش هستی می داند. اوبه جای تعظیم کردن،تحسین کردن رامی پسندد. تفاوتِ اساسی وبنیادی ِ نگرش ِ حافظ بازاهد وعابد دقیقاً درهمین نکته هست. اوبا دیدن ِ زیبائیها به زیبای مطلق ونقّاش ِ هستی می اندیشد. اوزیبا می بیند وبه زیبائیها نظرمی افکند(نظربازی) ودرغایت به زیبائی نیز می رسد.
خیزتابرکِلکِ آن نقّاش جان افشان کنیم
کاین همه نقش ِعجب درگردش ِ پرگارداشت.
#حافظ_غزل_161
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife
۷ خرداد ۱۳۹۹
🔹 در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد
در مورد گل و گلاب نیزبعضی از شارحان محترم به خطا رفته وجای گلابِ بازاری وگلِ پرده نشین را اشتباه گرفته اند!
حافظ می فرماید:
اراده و فرمان خالقِ زیبائیها درموردِ هرکس متفاوت است. تقدیر بر این بوده که گلاب همیشه ودرهمه جا دردسترس باشد. زمستان وبهار ندارد هرکس هروقت اراده کند می تواند گلاب راازبازارتهیّه وازآن استفاده کند. درست است که گلاب عصاره ی گل است،امّا این حاصل دسترنج بشریست وطی فرآیندی به منظوردسترسی ِ راحت تر و بیشترحاصل ودرطول ِ سال موردِ استفاده قرارمی گیرد. درشیشه بودن ِ گلاب به معنی پرده نشینیِ او نیست. اتّفاقاً درشیشه بودن یعنی دربازار ودردسترس بودن است. این گل است که درپرده ی غنچه پنهان است. درنظرگاهِ حافظ گل نماد وسمبل ِ معشوق است. معشوق همیشه درپرده نهانست. معشوق حافظ هرگز شخصیّتِ بازاری ندارد وپرده پنهانست. ضمن ِ آنکه حافظ خود درهمین بیت سرنخ رمزرا به جویندگان داده است. به خوانش بیت دوباره نظری می افکنیم تاببینیم او چه می فرماید:
حافظ ابتدا “گلاب” را مطرح کرده سپس “گل” را. درادامه ودرمصرع دوّم: وان شاهدبازاری وین پرده نشین باشد. چون ابتدای سخن گلاب آمده پس “آن”(که برای اشاره به دورتربکارمی رود) به گلاب که نسبت به گل دورتراست تعلّق دارد و”وین”(که اشاره به نزدیک است)
به گل متعلّق است. برای اطمینان ازاین نظریه به دیوان آنحضرت که رجوع می کنیم، می بینیم که درجای دیگر می فرماید:
به غنچه می زد ومی گفت درسخنرانی
که تنگدل چه نشینی زپرده بیرون آی
پس می بینیم که گل درپرده ی غنچه نهان شده وعاشقانش منتظربیرون آمدنِ گل ازپرده هستند.
یادرجایی دیگرمی فرماید:
چون گل ومِی دَمی ازپرده بردن آی ودرآ
که دگرباره ملاقات نه پیداباشد
به هرصورت منظورحافظ ازبیان این مطلب این است که بسیاری ازمسایل خارج ازاختیار واراده ی ماست. به هرکس نقشی داده شده،باید درآن نقش فرورود وخوب بازی کند. گل نمی تواند ازاین موضوع که چرامن پرده نشین باشم وگلاب بازاری؟ دلگیرشود. حُکم ازلی براین بوده وبایدپذیرفت. قبلن گفته شد که مانمی توانیم ازاینکه چرا پدرومادر من این دونفرهستند ناراحت شویم! دراینجا ماهیچ اختیاری نداریم،حکم ازلی چنین بوده که ماحاصل ازدواج این دونفرباشیم. مابایدسعی کنیم با نقشی که به ماداده اند ارتباط ب قرارکنیم وآن راخوب بازی کنیم.شایدکسی دوست داشته باشد ای کاش به جای خودش ، مثلن فلان کس می بود وشب وروز ازاینکه چرابه جای فلان کس آفریده نشده نق وناله کند! قطعاً این شخص هرکاری کند نمی تواندبه جایِ آن شخص موردِ نظرش بوده باشد. باید به نقش ِ خود توجّه کند وبپذیرد که بسیاری ازامورات رانمی توان تغییر داد.روانشادشریعتی جمله دعاییِ جالبی دراین مورددارد می فرماید:
پروردگارا! به من آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم و شهامتی،تا تغییر دهم آنچه را که می توانم و بینشی تا تفاوت این دو را بدانم.
#حافظ_غزل_161
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife
۷ خرداد ۱۳۹۹
۷ خرداد ۱۳۹۹
انس با صحیفه سجادیه
❇️ #خلیفه_و_اعرابی 16 قسمت اول 👈 چون خلیفه دید و احوالش شنید آن سبو را پر ز زر کرد و مزید آن
❇️ ترجمه ابیات #خلیفه_و_اعرابی 16
قسمت اول
خليفه چون حال مرد عرب را ديده و تفصيل كار او را شنيد سبوى او را پر از زر نموده و علاوه بر آن.
بخششهاى زيادى باو نموده و از افلاس و فقر نجاتش داد
پس پادشاه، همان درياى بخشش و مركز عدل و داد بيكى از ملازمانش فرمود.
پس از آن كه سبوى زر را باو دادى در مراجعت او را از سمت دجله ببر.
چون او از راه خشكى آمده و راه دجله نزديكتر است.
وقتى بكشتى بنشيند رنج راهى كه آمده فراموشش خواهد شد.
عرب چون در كشتى نشسته و دجله را ديد خجل گرديده از حيا و خجلت سر را خم كرد بطورى كه بحال سجده در آمده
گفت عطا و لطف شاهنشاه بس عجب است و از او عجيب تر اين است كه آن كوزه آب را از من پذيرفت
راستى آن جنس پست را آن درياى بخشش چگونه از من به آن اشتياق قبول كرد.
بلى همه عالم يك سره با تمام لطف و خوبيش سبويى است
كه تمام آن قطرهاى از دجله حسن اوست كه از پرى و خوبى در پوست نمىگنجد و پنهان نمىماند.
گنج پنهانى بود كه از پرى پرده را شكافته و خاك را روشنتر از افلاك نمود.
آرى آن گنج نهان از پرى جوش و خروش آغاز كرده خاك تيره را لباس اطلس پوشانيده خلعت سلطنت پوشيد.
اگر قطرهاى از دجله خداوندى مىديد آن سبو را معدوم و فانى مىنمود.
آنان كه ديدهاند هميشه از خود بىخود بوده و بىاختيار سبو را بسنگ زدهاند .
اى آن كه از روى غيرت بر سبو سنگ زدهاى آن سبو از شكستن درستتر و كاملتر شده
خم شكسته شده ولى آبش نريخته و از اين شكستن صد درستى بوجود آمده است
جزء جزء خم در حال رقص و طربند ولى عقل جزئى اين كيفيت را باور ننموده و محال تصور مىكند.
خوب بين باش كه در اين حالت نه سبو پيدا است و نه آب ديده مىشود
اگر در معنى را بكوبى باز خواهند كرد با پر فكرت پرواز كن تا بلطف حق شهباز شوى
پر فكرت تو گل آلود و سنگين شده براى اينكه گل خوار هستى و گل را چون نان همىخورى
نان و گوشت از خاك و گلند از اينان كمتر بخور تا چون گل بزمين نچسبى
وقتى گرسنه شوى چون سگ تند و خشم آلود و حريص مىگردى
و چون سير شوى مثل مردار و نقش ديوار بىحس و بىخبر مىگردى
پس تو كه ساعتى سگ و ساعت ديگر مردارى كجا در راه شيران قدم توانى زد
وسيله شكار و نفس حيوانى تو جز سگ چيز ديگر نيست جلو اين سگ كمتر استخوان بريز
زيرا كه سگ اگر از استخوان سير شود عقب شكار نخواهد رفت
بىنوايى بود كه آن عرب را بدرگاه خليفه كشيده بدولت رسانيد
👈ادامه دارد ...
#مثنوی_معنوی_138
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
۷ خرداد ۱۳۹۹
❇️ ترجمه ابیات #خلیفه_و_اعرابی 16
قسمت دوم
ما بعنوان حكايت احسان شاه را در باره آن بىنوا گفتيم
مرد عاشق هر چه بگويد در كوى عشق بوى عشق از دهانش مىجهد
اگر كلمه فقه بگويد بوى فقر از دهان او استشمام شده
و اگر كفر بگويد رايحه دين و اگر كلمه شك ادا كند بوى يقين از آن استشمام مىشود.
اگر كج بگويد راست را نمايش مىدهد و كجى است كه راستى را مجسم مىكند
كف كج كه از درياى صاف برخاسته همان اصل صاف است كه آن فرع را بوجود آورده
يقين بدان كه آن كف هم صاف و راست است و چون دشنامى است كه از لب معشوق شنيده شود
اين دشنام كه از هر لبى نامطلوب است چهره زيبا و محبوب معشوق آن را مطلوب و مطبوع مىكند
واضح است اگر از شكر شبيه نان درست كنند در ذائقه طعم شكر خواهد داشت.
اگر مؤمنى بتى از زر پيدا كند كى او را براى سجده بكار خواهد برد
بلكه او را در آتش گداخته صورت عاريهاش را مىشكند
تا صورت بت بر زر باقى نماند زيرا صورت راه زن و مانع است
ماده زر همان است كه خداوند داده ولى نقش بر ماده زر عاريتست
براى استخلاص از كيكى گليمى را آتش نزن و روزگار خود را براى درد سر هر مگس از دست نده
اگر پاىبند صورت باشى بت پرستى صورت را رها كرده بمعنى بنگر
اگر مرد حج هستى همراهى بطلب كه حاجى باشد خواه آن حاجى ترك يا هندى يا رومى يا عرب باشد
برنگ و شكل نگاه نكن بلكه متوجه باش كه چه عزمى داشته و مقصدش كجا است
اگر هم آهنگ تو بوده و با تو هم مقصد باشد اگر رنگش سياه است تو سفيد فرض كرده و هم رنگ خود بشمار
👈ادامه دارد ...
#مثنوی_معنوی_138
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
۷ خرداد ۱۳۹۹