eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️ ( قسمت اول ) جناب آقای حاج محمد سنقری یکی از دوستان و رفقای صمیمی و چندین ساله رسولِ ترک بوده است. او هم اکنون در بازار تهران فروشگاه پارچه فروشی دارد. حاج محمد سنقری از حدود سال 1324 تا 1339 هجری شمسی در حدود پانزده سال با رسول ترک دوستی و رفاقت داشته است. رسول ترک از چشم های حاج محمد سنقری بسیار خوشش می آمده است. خداوند چشم های حاج محمد سنقری را به گونه ای خلق کرده است که او هر چند ساعت هم که گریه کند باز هم اشکی برای ریختن دارد. بنابر این او یکی از افرادی بوده است که رسول ترک را در گریه های چند ساعته اش همراهی می کرده است. زمانی که با حاج محمد سنقری درباره گریه های رسول ترک صحبت می کردم او در حالی که منقلب شده بود می گفت: وقتی با حاج رسول در صبح های جمعه به جلسه روضه و عزای امام حسین علیه السلام می رفتیم، به طور معمول، جلسه ها از ساعت 5 صبح که شروع می شد بعضی مواقع تا ساعت 12 ظهر طول می کشید و ما در کنار حاج رسول تا ظهر یک سره گریه می کردیم. گریه ها و گریه انداختن های پی در پی و یک سره حاج رسول گاهی هفت هشت ساعت طول می کشید و تازه گاهی آن گریه ها تمام شدنی نبود و بعضی مواقع واقعاً ما را به زور از مجلس بیرون می کردند! 👈 ادامه دارد ... 🙏لطفا با ما خواننده ی این سلسله نوشته ها باشید 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
⚫️ ( قسمت دوم ) آقای حاج محمد سنقری می گفت: من تا قبل از سال 1331 هجری شمسی از راه گالش فروشی و این جور چیزها به کسب و کار مشغول بودم و مغازه ام در ابتدای خیابان بوذر جمهر قرار داشت. آن مغازه اجاره ای بود و من در هر ماه 155 تومان اجاره می دادم. در ضمن من از همان جوانی، آدمی عیالمند به حساب می آمدم. وظیفه مراقبت و نگهداری از مادر و مادربزرگم، دو تا از خاله هایم و خواهرم نیز بر عهده من بود. الحمدللَّه از وضعیت کسب و کارم راضی بودم و زندگی را با کم و زیادش می گذراندیم، تا اینکه در حدودهای سال 1331 چند عامل به مرور باعث شدند که اوضاع و احوال من دگرگون شود. از طرفی مقداری از سرمایه ام به خاطر ازدواج خواهرم خرج شده بود و از طرفی در کسب و کارم نیز کم آورده بودم. همچنین در همان اوضاع و احوال، شرایط و مقدّمات تشرّف به مکّه معظمه برای من مهیا شد و من هم فرصت را غنیمت شمردم و با پولی که برای من باقی مانده بود به زیارت خانه خدا مشرّف شدم. امّا از همه مهم تر و سخت تر این بود که یک روز صاحب مغازه به سراغم آمد و گفت: می خواهم اجاره مغازه را افزایش بدهم و از این به بعد اجاره این مغازه به جای 155 تومان 300 تومان خواهد بود. من به هیچ وجه نمی توانستم اجاره 300 تومانی را قبول کنم ولی هر چه مخالفت کردم و چانه زدم هیچ فایده ای نداشت و صاحب مغازه اصرار و تأکید داشت ارزش اجاره مغازه اش ماهی 300 تومان است. عاقبت من مجبور شدم مغازه را خالی کنم و آن را به صاحبش پس بدهم. خلاصه اینکه کم کم در طول چندین ماه وضعیت مالی و معیشتی ما به هم ریخت و من بی مغازه و بیکار شدم و هیچ درآمدی نداشتم. واقعاً وضعیت آشفته ای پیدا کرده بودم و نمی دانستم چه کار باید بکنم. با آنکه تنگدستی و بیکاری خیلی آزارم می داد ولی موضوعی که بیشتر از هر چیز ناراحتم می کرد تمسخر و شماتت های بعضی از دوستان و آشنایان بود. آنها به خاطر سفر حج و پولی که صرف زیارت خانه خدا کرده بودم مرا خیلی سرزنش و شماتت می کردند. مدّتی چرخه روزگار به این شکل گذشت و هیچ گشایش و تغییری برای ما حاصل نشد تا اینکه یکی از صبح های جمعه سال 1331 طلوع کرد و خانه ما پذیرای حاج رسول و بعضی از رفقای هیئتی گشت. آن روز نوبت به ما رسیده بود تا هیئت و جلسه روضه در خانه ما باشد و من نمی دانستم با آن وضعیت چگونه باید جلسه را برگزار کنم. آن روز یکی از روزهای برفی و سرد زمستان بود و حال و هوای آشفته ای بر خانه ما سایه افکنده بود. مشکلات و کمبودها همه اهل خانه را غمگین کرده بود. با وجود اینکه من بسیار دقّت و مواظبت می کردم تا اهل هیئت و میهمانها به هیچ وجه متوجه مشکلات و ناراحتی های ما نشوند ولی خودم نیز از درون بسیار ناراحت و دلگیر بودم. خوب در یادم هست آن روز وقتی برف می آمد من به ناچار لحاف بزرگی را برداشتم و بر روی کفش های اهل هیئت پهن کردم تا برف بر روی کفش های آنها ننشیند تا بعد آن لحاف را خشک کنیم. 👈 ادامه دارد ... 🙏لطفا با ما خواننده ی این سلسله نوشته ها باشید 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
⚫️ ( قسمت سوم ) آن روز چون من مجبور بودم برای آوردن چایی و نان و پنیر از طریق حیاط در رفت و آمد باشم، یک بار در داخل حیاط با حاج رسول که برای طهارت به حیاط آمده بود رو به رو شدم. حاج رسول نگاهی به من انداخت و گفت: حاج محمد چرا اینقدر ناراحتی،چه شده؟ من جواب دادم: چیزی نیست حاجی. او دوباره گفت: نه، تو ناراحتی... من باز هم انکار کردم و نمی خواستم چیزی بگویم، ولی این بار حاج رسول برای مرتبه سوم با کمی تندی و عصبانیت گفت: تو ناراحتی و باید به من بگویی چه شده... من دیگر نمی توانستم چیزی نگویم. پس به ناچار بعضی از مشکلات و گرفتاری هایم را برای حاج رسول بازگو کردم به خصوص تأکید کردم از همه بیشتر از شماتت های مردم بسیار دلگیر و ناراحتم. حاج رسول بعد از اینکه به حرف های من گوش داد فوری و با عجله به اتاق و جلسه روضه باز گشت. او در گوشه ای از اتاق رو به سوی کربلا ایستاد و با گریه و اشکی شدید شروع به توسل به اباعبداللَّه الحسین علیه السلام نمود. او با همان لفظی که اغلب اربابش را صدا می زد، یعنی با کلمه ترکی «آی پیغمبر اُوغلی» (یعنی ای پسرِ پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم) شروع به ناله و زاری کرد و در ظرف چند لحظه انقلاب و شوری برپا کرد. او با کارها و حرف هایش همه ما را به گریه و زاری انداخته بود. حاج رسول خطاب به امام حسین علیه السلام می گفت: ... ای پسر پیغمبر ما نوکرهای شما هستیم... آقاجان شما چرا راضی هستید مردم نوکرهای شما را شماتت کنند... آقاجان راضی نباشید وضع به این شکل باقی بماند... او آن روز در حالی که دل های همه ما را شکسته بود و همه را به شدّت گریان کرده بود به دور اتاق می چرخید و ناله کنان و با صراحت از آقا و مولایش درخواست می کرد تا گرفتاری های ما را رفع کند. 👈 ادامه دارد ... 🙏لطفا با ما خواننده ی این سلسله نوشته ها باشید 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
⚫️ ( قسمت 4 ) آن روز تمام شد و من در فردای آن روز در روز شنبه بی هدف و بی اختیار از خانه بیرون آمدم و بدون هیچ علّتی سر از یکی از خیابان های تهران درآوردم و با یک شخصی رو به رو شدم. آن شخص تا مرا دید گفت: حاج محمد امروز در نزد صاحب مغازه ات بودم او سراغت را می گرفت و کار واجبی با تو داشت. من هم همان موقع به راه افتادم و به نزد صاحب مغازه رفتم. او تا مرا دید با خوش رویی و مهربانی از من استقبال کرد و گفت: من هر چه فکر کردم می بینم مستأجری به خوبی و خوش حسابی تو پیدا نمی کنم. هنوز مغازه خالی است و به کسی اجاره نداده ام، به دلم افتاده است دوباره خودت بیایی و مغازه را اجاره کنی. من گفتم: من به هیچ وجه از عهده اجاره ای که خواسته بودید بر نمی آیم. صاحب مغازه جواب داد: لازم نیست اجاره بیشتری بدهی شما فقط دوباره برگرد، من از این به بعد فقط ماهی 90 تومان از تو اجاره می خواهم! پیشنهادی که صاحب مغازه می کرد خیلی عجیب و به دور از انتظار بود. او نه اینکه دیگر 300 تومان نمی خواست بلکه به جای اجاره قبلی(155 تومان) فقط 90 تومان اجاره می خواست، صاحب مغازه با توجه به اشکال تراشی ها و اعتراض های من، باز هم بر گفته اش تأکید و اصرار داشت. او حتّی شرط کرد که پسرانش هیچ حقّی برای دخالت ندارند و من تا هر موقعی که دلم بخواهد می توانم در آن مغازه بمانم. به هر حال همان روز آن مغازه را با ماهی 90 تومان اجاره کردم و در این فکر بودم که چگونه لوازم و جنس های شغل قبلی را مهیا کنم که باز هم به طور تصادفی با یکی از بازاری ها برخورد کردم. او به من سفارش و توصیه کرد به شغل قبلی برنگردم و به پارچه فروشی بپردازم. من هم ناخودآگاه قبول کردم و با آنکه تجربه ای از پارچه نداشتم مغازه ام را به پارچه فروشی تبدیل کردم و خدا را شکر روزبه روز و به سرعت، وضع و حالم میزان و مطلوب شد و الآن هم من هر چه دارم از ارباب و مولای حاج رسول از حضرت سیدالشهداء امام حسین علیه السلام دارم. 🙏لطفا با ما خواننده ی این سلسله نوشته ها باشید 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
🏴 « » ◀️ از و مداحان مطرح و مشهور تهران قدیم بوده که نغمه های بیادماندنی و شورآفرین عزاداری او سالهاست رونق مجالس عزاداری است. او همان کسی است که خوابی که برای میبند ،سبب توبه ی او شده و هنگام رحلت عارفانه ی رسول هم بالای سرش حاضر بوده و مشاهده کرده رسول با گفتن مکرر »آقام گلدی ، آقام گلدی« از دنیا رفته است. روحشان شاد و یادش گرامی باد... 👇 🎥 https://www.aparat.com/v/7ENyk کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
🏴 15 قسمتی ◀️ شرح مختصر زندگی و شخصیت های تاثیرگذار تاریخ عزاداری مردم ایران : ، کربلایی محمود بهجت، سید مهدى ، ، میرزا حسین بابا مشکین، حاج حائرى، کاشانى، ، مرحوم احمد شمشیری، مرحوم حجت الاسلام محمدتقی ، مرحوم محمد علامه، مرحوم احمد دلجو، مرحوم نادعلی کربلایی، مرحوم آرام دل، مرحوم سیدمحمد و مرحوم شاه حسین بهاری افرادی روحشان شاد و یادش گرامی باد... 👇 🎥 http://www.doctv.ir/program/152306/2 🎥 http://www.doctv.ir/program/152306/1 کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
مجموعه 19 در محضر حاج اسماعیل دولابی ✳️ در روضه خواندن ادب کن... 👤 حاج اسماعیل 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
🏴 مقصر اصلی کربلا ؟!! 🔹اصلی‌ترین حرف کربلا که مورد غفلت قرار می‌گیرد چیست؟/ مقصر اصلی کربلا قاتلین نبودند، خاذلین بودند؛ آنها که یاری نکردند! نشستند و نگاه کردند!/ هیچکدام از ما امکان ندارد ما جزء قاتلین حسین(ع) قرار بگیریم، اما جزء خاذلین چطور؟! *ثمرۀ مهم عاشورا و روضه‌های حسین(ع) برای ما، آشنایی با حسین(ع) و علاقمند شدن به ایشان نیست(این محبت را در اثر صفای دل به شما داده‌اند) بلکه ثمرۀ مهم عاشورا، نفرت پیدا کردن از دشمنان امام حسین(ع) است. * عاشورا بیشتر می‌خواهد جبهۀ مقابل حسین(ع) را رسوا کند و ما را از آنها متنفر کند. در عاشورا، حسین(ع) ما را دور خودش جمع کرده که دشمنانش را به ما معرفی کند تا از آنها متنفر باشیم، از آنها فاصله بگیریم و حتی یک‌ذره هم شبیه آنها نباشیم. * ذکری که فرموده‌اند در روز عاشورا مستحب است بارها بگویید این است: «لعنت بر قاتلین حسین(ع)». این حسّ مقدس باید در ما تقویت شود که ما نمی‌خواهیم ذره‌ای مثل دشمنان حسین(ع) باشیم. * اصلی‌ترین حرف کربلا که مورد غفلت قرار می‌گیرد چیست؟ امام حسین(ع) در سخنان خود با کوفیان، یک ویژگی شخصیتی را مطرح می‌کند که مهمترین عبرتی است که باید از دشمنان حسین(ع) بگیریم و سعی کنیم این ویژگی رذیلانه را از شخصیت خودمان دور کنیم. * یک ویژگی شخصیتی در برخی افراد هست که خداوند از آن به‌شدت متنفر است و آن اینکه تو شاهد باشی جلوی تو به مؤمنین ظلم کنند و هیچ کاری نکنی! «وَ هُمْ عَلى‏ ما یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنینَ شُهُودٌ»(بروج/7) * پست‌ترین ویژگی شخصیتی که در قاتلین حسین(ع) بود که باید از دل‌مان دور بیندازیم، این است که حسین(ع) به آنها می‌فرماید: «به خدا قسم، یاری نکردن(نامردی و عهدشکنی) در خون شماست»(الْخَذْلُ فِیکُمْ مَعْرُوف.‏.؛ بحارالانوار/45 /83 و تحف‌العقول/241) درد کربلا، قاتلین حسین(ع) نبودند؛ درد کربلا، تنها گذاشتن امام حسین(ع) و یاری نکردن او و عهدشکنی بود. دردِ امام حسین(ع) این نیست که بعضی‌ها قاتل و جنایت‌کارند؛ دردِ ایشان از یاری نشدن و تنها ماندن است. * حسین(ع) در ادامه می‌فرماید: «لعنت خدا بر ناکثین» ناکثین کسانی هستند که بعد از پیمان، نامردی می‌کنند و پیمان می‌شکنند! این خصلت شخصیتی برخی است. ناکثین را باید شناخت. مشکل اصلی کربلا، ناکثین و خاذلینِ حسین(ع) بودند و الا قاتلین همیشه در طول تاریخ بوده‌اند. * مسألۀ اصلی کربلا، ناکثین و خاذلین هستند؛ ناکث بودن در خون آن مردم بود. ما علاوه بر قاتلان، باید خاذلان حسین(ع) را هم لعنت کنیم. خاذلان کسانی هستند که نشستند و نگاه کردند. زینب(س) هم عصر عاشورا به عمر سعد فرمود: تو داری نگاه می‌کنی و حسین(ع) را می‌کُشند؟(ارشاد مفید/2/ 112) یعنی تو هم از خاذلین هستی. * چرا ما بیشتر از قاتلین حسین(ع)، باید از خاذلین متنفر باشیم؟ چون آنها مقصر اصلی کربلا هستند! و الا در این دنیا، قاتلین همیشه بوده‌اند و این طبیعی است، دنیا بهشت نیست که آدم بد اصلاً نباشد! اگر حسین(ع) در کربلا تنها مانده، به‌خاطر آدم‌بدها نبود، بلکه به‌خاطر نامردها بود. بله، هیچ‌کدام از ما امکان ندارد جزء قاتلین حسین(ع) قرار بگیریم، اما جزء خاذلین چطور؟ آن لحظۀ حساس، اگر حسین(ع) را کمک نکنیم، کار تمام است! این بزرگترین عبرتی است که باید از عاشورا گرفت. باید عمیقاً از خاذلین و ناکثین متنفر باشیم. * بعضی از خوبان، سرِ بزنگاه که باید حق را کمک کنند، می‌گویند: «حالا چند روز سکوت کنیم ببینیم چه می‌شود!» جبهۀ حق الان به تو نیاز دارد، خودت را برای کِی نگه داشته‌ای؟! * خاذل و ناکث بودن(عهدشکنی و نامردی) جزء شخصیت پلید بعضی افراد است. خیلی از نخبگان جوامع بشری این‌طوری می‌شوند. خیلی بد است که روی ما حساب کنند، اما در لحظۀ حساس، کمک نکنیم. وقتی امام زمان(ع) هم می‌آید عده‌ای از شیعیان، یک‌دفعه‌ای کنار می‌کشند. 👤 استاد – جلسه 8 مهمترین مشکل شخصیتی دشمنان امام حسین(ع) 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
950721-Panahian-TehranUni-DinDaranDinGorizan-08-18k.mp3
6.79M
🔈استاد ویژگی‌های شخصیتی دین‌داران و دین‌گریزان جلسه 8 (مهمترین مشکل شخصیتی دشمنان امام حسین(ع) ) 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
Panahian-Moharam95-DaneshgaheTehran-VijegiShakhsiatiDinDaranVaDinGorizan.zip
50.65M
🔈استاد – ویژگی‌های شخصیتی دین‌داران و دین‌گریزان - صوت کامل 8 جلسه سخنرانی استاد به صورت فشرده 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
بند 10 تا 18 🔹فَصَلّ عَلَيْهِمْ وَ عَلَي الرّوْحَانِيّينَ مِنْ مَلَائِكَتِكَ، پس بر آنان درود فرست، و نيز درود فرست بر روحانيون از فرشتگانت وَ أَهْلِ الزّلْفَةِ عِنْدَكَ، وَ حُمّالِ الْغَيْبِ إِلَي رُسُلِكَ، و اهل رتبه و منزلت در پيشگاهت و حاملان پيام غيب، به سوي رسولانت، وَ الْمُؤْتَمَنِينَ عَلَي وَحْيِكَ‏ وَ قَبَائِلِ الْمَلَائِكَةِ الّذِينَ اخْتَصَصْتَهُمْ لِنَفْسِكَ، و امينان بر وحيت و اصناف فرشتگاني كه آنان را به خود اختصاص داده‏ اي، وَ أَغْنَيْتَهُمْ عَنِ الطّعَامِ وَ الشّرَابِ بِتَقْدِيسِكَ، در سايه تقديست، از خوراك و آشاميدن بي‏ نياز كرده ‏اي، وَ أَسْكَنْتَهُمْ بُطُونَ أَطْبَاقِ سَمَاوَاتِكَ. و در اندرون طبقات آسمان‏هايت، ساكن فرموده ‏اي. وَ الّذِينَ عَلَي أَرْجَائِهَا إِذَا نَزَلَ الْأَمْرُ بِتَمَامِ وَعْدِكَ‏ و درود بر آنان كه چون فرمانت به انجام وعده ‏ات نازل شود، به اطراف آسمان‏ها گماشته شوند. وَ خُزّانِ الْمَطَرِ وَ زَوَاجِرِ السّحَابِ‏ و درود بر خزانه‏ داران باران و حركت دهندگان ابر وَ الّذِي بِصَوْتِ زَجْرِهِ يُسْمَعُ زَجَلُ الرّعُودِ، و فرشته‏ اي كه به صداي فريادش، غرّش رعدها شنيده مي‏شود، وَ إِذَا سَبَحَتْ بِهِ حَفِيفَةُ السّحَابِ الْتَمَعَتْ صَوَاعِقُ الْبُرُوقِ. و هنگامي كه ابر خروشان به وسيله او به حركتي شتابانه درآيد، شعله ‏هاي برق درخشيدن گيرد. وَ مُشَيّعِي الثّلْجِ وَ الْبَرَدِ، وَ الْهَابِطِينَ مَعَ قَطْرِ الْمَطَرِ إِذَا نَزَلَ، و درود بر فرشتگاني كه برف و تگرگ را بدرقه مي‏كنند، و فرشتگاني كه همراه قطره باران، چون ببارد، فرود آيند. وَ الْقُوّامِ عَلَي خَزَائِنِ الرّيَاحِ، و درود بر آنان كه سرپرست خزينه ‏هاي بادند، وَ الْمُوَكّلِينَ بِالْجِبَالِ فَلَا تَزُولُ‏ و آنان كه بر كوه‏ها گماشته شده ‏اند؛ بنابراين از جا در نمي‏روند، وَ الّذِينَ عَرّفْتَهُمْ مَثَاقِيلَ الْمِيَاهِ، و درود بر آنان كه وزن آب‏ها، و اندازه باران‏ هاي سيل ‏آسا، وَ كَيْلَ مَا تَحْوِيهِ لَوَاعِجُ الْأَمْطَارِ وَ عَوَالِجُهَا و رگبارهاي متراكم را به آنها شناسانده ‏اي. وَ رُسُلِكَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ إِلَي أَهْلِ الْأَرْضِ و درود بر فرستادگانت به سوي اهل زمين، بِمَكْرُوهِ مَا يَنْزِلُ مِنَ الْبَلَاءِ وَ مَحْبُوبِ الرّخَاءِ از فرشتگاني كه گرفتاري ناخوشايند و گشايش خوش آيند براي آنان مي‏آورند، وَ السّفَرَةِ الْكِرَامِ الْبَرَرَةِ، و درود بر سفيران بزرگوار نيكوكار، وَ الْحَفَظَةِ الْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ، وَ مَلَكِ الْمَوْتِ وَ أَعْوَانِهِ، و نويسندگان ارجمندي كه حافظان اعمال مردمند، و درود بر فرشته مرگ و يارانش وَ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ، وَ رُومَانَ فَتّانِ الْقُبُورِ، و منكر و نكير و رومان آزمايش كننده مردگان قبرها، وَ الطّائِفِينَ بِالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ، و درود بر طواف‏ كنندگان بيت معمور، وَ مَالِكٍ، وَ الْخَزَنَةِ، وَ رِضْوَانَ، وَ سَدَنَةِ الْجِنَانِ. و بر مالك و خازنان دوزخ و رضوان، و خدمتگزاران بهشت. ... 👌بخشی از دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
برنامه ی ◀️ زیان نگفتن نمی‌دانم 🔴 منْ تَرَكَ قَوْلَ لَا أَدْرِي، أُصِيبَتْ مَقَاتِلُهُ. 🔴 كسى كه از گفتن «نمى دانم» روى گردان است، به هلاكت و نابودى مى رسد. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی #نهج_البلاغه_حكمت_85 ◀️ زیان نگفتن نمی‌دانم 🔴 منْ تَرَكَ قَوْلَ لَ
◀️ خطرات ترك «نمى دانم»: 📋 امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه سخنى را که در حکمت 82 آمده بود به صورت جالب دیگرى بیان مى کند و مى فرماید: «کسى که جمله «نمى دانم» را ترک کند مواضع آسیب پذیر خود را در معرض ضربه هاى خطرناک (مخالفان) قرار داده است»; (مَنْ تَرَکَ قَوْلَ «لاَ أَدْرِی» أُصِیبَتْ مَقَاتِلُهُ). اشاره به این که با این کار خود را به هلاکت مى افکند و این هلاکت ممکن است جنبه دنیوى داشته باشد در آنجا که سخنان نسنجیده و خطرآفرین است و یا جنبه اخروى، در آنجا که سخنانش لطمه به حیثیت و آبروى اشخاص وارد مى کند یا مردم را به گمراهى مى کشاند. «مقاتل» جمع «مقتل» است. ارباب لغت آن را به مواضعى از بدن که اگر ضربه بر آن وارد شود حیات انسان به مخاطره مى افتد تفسیر کرده اند; مانند سر و سینه و امثال آن. ابن ابى الحدید در شرح این سخن حکیمانه داستان جالبى از بوذرجمهر نقل مى کند که زنى نزد او آمد و از مسئله اى سؤال کرد. بوذرجمهر گفت: نمى دانم. زن عصبانى شد. گفت: پادشاه هر سال آلاف و الوفى به تو مى دهد که بگویى نمى دانم؟ بوذرجمهر گفت: آنچه را به من مى دهد در برابر چیزهایى است که مى دانم و اگر مى خواست در برابر آنچه نمى دانم چیزى به من بدهد تمام بیت المال او نیز کفایت نمى کرد (اشاره به این که مسائلى را که ما نمى دانیم بسیار بیشتر از آن است که مى دانیم). نیز از بعضى فضلا نقل مى کند که اگر کسى در برابر چیزهایى که نمى داند بگوید: نمى دانم، او را تعلیم مى دهیم تا بداند و اگر بگوید: مى دانم، امتحانش مى کنیم تا بگوید نمى دانم (و رسوا شود). شبیه این سخن را مرحوم مغنیه در فى ظلال نهج البلاغه از کتاب «الحکمة الخالده» نقل مى کند که دانشمندى مى گفت: گفتن «لا أدرى» (نمى دانم) را یاد بگیرید، چرا که اگر بگویید نمى دانم به شما تعلیم مى دهند تا بدانید و اگر بگویید مى دانم از شما سؤال مى کنند و نمى دانید و رسوا مى شوید. سپس مى افزاید: احدى از یاران رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ادعا نکرد که همه چیز را مى داند و به طور مطلق نگفت: «سلونى» (از من بپرسید) به جز على بن ابى طالب(علیه السلام در همین رابطه ضرب المثلى نقل شده است که آن نیز محتواى کلام امام را دارد: «مَقْتَلُ الرَّجُلِ بَیْنَ فَکَّیْهِ» موضع آسیب پذیر انسان در میان دو فک او قرار دارد (یعنى زبان او مایه هلاکت او مى شود). مرحوم شوشترى از قتاده (فقیه معروف اهل سنت) نقل مى کند که روزى ادعا کرد که من هر چه را تا به حال شنیده ام یا به حافظه سپرده ام هرگز فراموش نکرده ام. بعد از این سخن به خدمتکارش گفت: کفش مرا بیاور بپوشم. خدمتکار گفت: کفش شما در پاى شماست (وى از آن ادعا و این عمل سخت شرمنده شد 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴شفا گرفتن زن مسیحی با یک حبه قند هیأت! 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⏪برنامه ی روزنامه ی ✅ کریم 👈 روزی یک صفحه 🙏کانال انس با 🆔 @SAHIFE2