eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
5.1هزار دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ اعمال روزها و شب های 🙏 آداب ، اعمال ، ادعیه ، استعاذه ، تسبیح و نماز روز 👉🏻 1da.ir/XKHl 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ چندان که گفتم غم با طبیبان درمان نکردند مسکین غریبان آن گل که هر دم در دست بادیست گو شرم بادش از عندلیبان یا رب امان ده تا بازبیند چشم محبان روی حبیبان درج محبت بر مهر خود نیست یا رب مبادا کام رقیبان ای منعم آخر بر خوان جودت تا چند باشیم از بی نصیبان نگشتی شیدای گیتی گر می‌شنیدی پند ادیبان 🔅 برنامه ی روزانه ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 11 ✳️ انواع بندگى‏ها [بندگى چشم بسته ] شگفت انگيزترين بندگى‏هائى كه ديده‏ام انواع زير است: بندگى چشم بسته: نوعى از بندگى كه حال شخص را به گذشته نياكانش وابسته مى‏دارد و سرش را در مقابل آداب و رسوم اجدادى فرود مى‏آورد و از او جسد تازه‏اى پديد مى‏آرد كه روح كهنه‏اى در آن دميده با گور مرمرينى كه پر از استخوان پوسيده باشد. [بندگى زبان بسته] بندگى زبان بسته: آن بندگى‏اى است كه گردونه عمر مرد را به دم همسرِ ناسازگارش مى‏بندد، و تن زن را به بستر مردى كه از او متنفّر است مى‏چسباند، چنانكه رابطه‏شان با زندگى رابطه كفش است با پا. [بندگى گوش بسته‏] بندگى گوش بسته: همان كه شخصى را به پيروى از سليقه محيط و همرنگى با جماعت وا مى‏دارد، به طورى كه شخصيّتش انعكاس صداى جامعه و سايه و هم‏آميزى از اشيا است! [بندگى پاى بسته‏] بندگى پاى بسته: بندگى‏اى كه گردن آدم نيرومند را زير فرمان حقّه باند مى‏خماند و اراده قدرتمند را تسليم هوس‏هاى مشتى افتخارجوى شهرت طلب مى‏گرداند تا مثل عروسك به سرانگشت آنان برقصد و پس از مدتى از حركت باز ايستد و بالاخره بشكند و دور ريخته شود. و [در عرصه قيامت‏] همگى در پيشگاه خدا ظاهر مى‏شوند؛ پس ناتوانان [ى كه بدون به كار گرفتن عقل، بلكه از روى تقليد كوركورانه پيرو مستكبران بودند] به مستكبران مى‏گويند: ما [در دنيا بدون درخواست دليل و برهان‏] پيروِ [مكتب‏] شما بوديم، آيا امروز چيزى از عذاب خدا را [به پاداش آن كه از شما پيروى كرديم‏] از ما برطرف مى‏كنيد؟ مى‏گويند: اگر خدا ما را [در صورت داشتن لياقت‏] هدايت كرده بود، همانا ما هم شما را هدايت مى‏كرديم، [اكنون همه سرمايه‏هاى وجودى ما و تلاش و كوششمان بر باد رفته‏] چه بيتابى كنيم وچه شكيبايى ورزيم، براى ما يكسان است، ما را هيچ راه گريزى نيست. [بندگى دورگه‏اى‏] بندگى دورگه‏اى: آن كه كودكان معصوم را از فضاى پهناور نيكبختى به خاكستر سيه‏روزى مى‏نشاند، آنجا كه نياز به كنار كودكى نشسته و بيچارگى در بغل زبونى آرميده تا با بدبختى به جانى رسند و از آن پس مثل يك مجرم، عمر بگذرانند و مثل يك مطرود و وازده بميرند. [بندگى جوگندمى‏] بندگى جوگندمى: همان كه ارزش اشيا و امور را وارونه مى‏نمايد و مفهوم امور را دگرگون مى‏كند، به طورى كه حقّه‏بازى را زرنگى بشمارند، و پرچانگى را دانايى، و ناتوانى را بردبارى و مسالمت، و بزدلى را پرهيزكارى. [بندگى مُذَبْذَبانه‏] بندگى مُذَبْذَبانه: كه زبان بزدل سست عنصر را مى‏لرزاند و از حق گوئى بازمى‏دارد تا بر خلاف آنچه در دل دارد به زبان آرد و در چنگال تيره روزى چون جامه‏اى باشد كه مچاله و پهن شود. [بندگى پشت خمانى‏] بندگى پشت خمانى: مقيَّد شدن ملّتى با زنجير قوانين و حقوق و رسوم ملّتى ديگر. [بندگى واگيرى‏] بندگى واگيرى: كه باعث جانشينى پسر به جاى پدر مى‏شود. [بندگى سياه‏] بندگى سياه: كه بر پيشانى سپيد فرزند بى‏گناه، مجرم داغ ننگ مى‏چسباند. بالأخره بندگى بندگى، كه نيروى محرّك و استمرار دهنده همه بندگى‏هاست». «1» و اين همه كه قرن‏هاست سايه شومش را بر سر بشر، و طناب و غل و زنجيرش را بر دست و پاى انسان، و لجامش را بر زبان آدمى، و پنبه‏اش را در گوش نسل‏ها، و چشم بندش را بر بصيرت فرزندان آدم و حوّا قرار داده، معلول پيروى از هواى نفس و افتادن در لجنزار شهوات است. و اين انبيا و اوليا و امامان معصومند كه براى نجات بشر از اين همه ذلّت و خفّت و پَستى و بدمستى و برداشتن زنجير و غل اسارت از دست و پاى عقل و جان انسان، از جانب خدا قيام كردند و خود را براى تأمين سعادت دنيا و آخرت مردم به هر آب و آتشى زدند و از هيچ كوششى تا جان دادن در راه محبوب و معشوقشان كه حضرت رب العزّه است مضايقه نكردند. 👈 ادامه دارد ... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 141 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 12 ✳️ مقامات انسانى آزادگان وارسته‏ طيران مرغ ديدى، تو ز پايبند شهوت به درآى تا ببينى طيران آدميت‏ (سعدى شيرازى) وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» و خدا براى مؤمنان همسر فرعون را مثل زده است هنگامى كه گفت: پروردگارا! براى من نزد خودت خانه‏اى در بهشت بنا كن ومرا از فرعون وكردارش رهايى بخش ومرا از مردم ستمكار نجات ده. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: شريف‏ترين و گرامى‏ترين زنان جهان و بهشت چهار نفر هستند: 1- آسيه همسر فرعون. 2- مريم دختر عمران. 3- خديجه دختر خويلد. 4- فاطمه دختر محمد بن عبداللَّه صلى الله عليه و آله. «1» از چهره‏هايى كه بايد نامش را به بزرگى ياد كرد و در رديف قهرمانان برجسته عرصه ايمان و صبر و مقاومت قرار داد، آسيه دختر مزاحم همسر فرعون است. عظمت و شخصيت آسيه همسر فرعون‏ وى بانويى بى‏نظير و برجسته و بنده شايسته خدا بود، او خداى جهان را از روى معرفت و اخلاص پرستش مى‏نمود، از ايمان كاملى كه در خور مقام يك انسان كامل و واقعى است برخوردار بود و از لحاظ تقوا و زهد و پاك دامنى در محيط خفقانى و كفرآميز فرعونى، نمونه‏اى بى‏نظير بود. آسيه، با آن كه از عالى‏ترين موقعيّت‏هاى مادى و اجتماعى برخوردار بود، به رنگ محيط درنيامد و تا سر حدّ امكان در تغيير و اصلاح محيط مى‏كوشيد و هرگز افكار و عواطف و عقايد و آراى افراد در او اثر نمى‏كرد. آسيه اول زنى بود كه به موسى بن عمران عليه السلام ايمان آورد و در ايمان راستين خود استوار بود و هيچ وقت در اين زمينه رنگ نباخت و ترسى به خود راه نداد. به طورى كه از تفاسير و تواريخ و اخبار و سِيَر استفاده مى‏شود: از ابتداى آفرينش آدم، در محيط ظلم و ستم و در خانواده كفر و زندقه زنى همانند آسيه در ايمان و اطمينان و در دوستى با خدا و رسول، ثابت‏تر و مقاوم‏تر نيامده است. آسيه، از جمله زنان فرزانه جهان است كه خداوند او را بر زنان عالم امتياز و برترى داده و در قرآن از او ستايش كرده و او را از سيّدات زنان بهشت قرار داده است. آسيه، نخستين زنى است كه ايمانش به درجه كمال رسيد و اوّل زنى است كه در خانه فرعونِ كافر، سال‏ها ايمان و عقيده خود را مخفى نگاه داشت و در پنهانى خدا را پرستش مى‏كرد. «هنگامى كه فرعون ستمگر «ماشطه» همسر حزقيل را به شهادت رساند، آسيه پرده از جلوى ديدگانش برداشته شد و ديد ملائكه روح ماشطه شهيده را با كمال احترام و تجليل به آسمان مى‏برند. اين داستان بر اعتقاد و يقين او افزود و از ستمگرى و بى عدالتى همسرش بى‏نهايت افسرده شد. در آن هنگام فرعون بر آسيه وارد شد و خبر قتل همسر حزقيل را به وى داد. آسيه ديگر تاب مقاومت نياورد و بر فرعون بانگ زد و گفت: واى بر تو اى ستمگر، چقدر مغرورى و بى‏پروا، و بر حكومت ظالمانه و سلطه‏گر خود مى‏نازى و هر آن بر گناه خود مى‏افزايى! همانا به كيفرى سخت گرفتار خواهى شد. فرعون گفت: مگر تو را نيز جنون عارض شده مثل جنونى كه بر ماشطه عارض شده بود؟ آسيه گفت: خير، مرا ديوانگى عارض نشده، بلكه ايمان آوردم به خدائى كه پروردگار من و شما و همه جهان است. از آنجايى كه فرعون آسيه را دوست مى‏داشت دست به يك سياست ليّن و زيركانه زد و مادر آسيه را احضار كرده، به وى گفت: مثل اين كه دخترت را ديوانگى عارض شده، از او بخواه كه از دين جديد خود دست بردارد. مادر آسيه جريان را عنوان كرد، ولى سودى نبخشيد و حيله و نيرنگ فرعون، او را در دين و آيين خود استوارتر ساخت. فرعون همين كه از ايمان او اطلاع يافت، دنيا در نظرش تيره و تار شد و از شدّت خشم و غضب مدتى مبهوت ماند. همواره به خود مى‏پيچيد و آسيه را تكليف به قبول ربوبيّت خود مى‏كرد، در حالى كه آسيه اعتنائى به گفته‏هاى بى‏اساس وى نكرده و مى‏گفت: هرگز از آيين حق دست برندارم؛ من به اسلام گرويده‏ام و اكنون به پروردگار موسى مؤمنم و تو را مشرك مى‏دانم. فرعون به دژخيمان خود دستور داد او را به چهارميخ كشند و وى را به بدترين وضعى شكنجه كنند. از اين جهت قرآن مجيد او را «ذِى الْأوْتاد» ناميد. آسيه عنصر شجاعت و استقامت بود و با شهامت بى‏نظير خود در برابر شكنجه‏هاى دژخيمان فرعونى يك تنه و قهرمانانه ايستاد و كمترين ترس و وحشتى به خود راه نداد و همواره توكّل بر خدا مى‏كرد و هر چه مى‏خواست از او مى‏طلبيد و غير از حق به احدى تكيه نداشت. فرعون او را همى عذاب كرد، تا اين كه آسيه قهرمان، زير بار ضربات شكنجه ددمنشان فرعونى به شهادت رسيد» «1» و از دروازه شهادت، به مقامات عالى الهى و انسانى و به منازل معنوى و عرفانى نايل شد. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 141 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایاتی از تشرف به محضر (عج) حاج آقا که نامش سید ذبیح الله قوامی بود از هوش بسیار خوب و استعداد ویژه و خاصی برخوردار بوده است او در جوانی با جدیت و تلاش درس می خواند و هدفش گرفتن بورسیه و رفتن به کشورهای اروپایی برای ادامه تحصیل بوده است. بالاخره تلاش او جواب داد و او برای بورسیه تحصیلی انتخاب شد. روز اعزام فرا رسید اما به دلایلی کاملا نامعلوم او دیر به فرودگاه می رسد و از پرواز جا می ماند. او ناراحت و غمگین از فرودگاه برمی گردد و آن همه تلاش او بی نتیجه می ماند به همین دلیل نا امیدی وجودش را فرا می گیرد. در یکی از روزها با عارفی به نام رو به رو می شود و با او حرف می زند. اینکه چه حرف هایی میان آن دو رد و بدل گردید را کسی نمی داند اما سرنوشت سید ذبیح الله با همین ملاقات تغییر کرد و انگار که پس از آن برخورد و ملاقات شخص دیگری متولد شده است. نه تنها اخلاق، کردار و منش سید ذبیح الله بلکه لباس ها و ظاهر او نیز عوض شد. عشق به لقاء الله و همچنین جذبه و ذوق اتصال با امام زمان (عج) شور وصف ناشدنی را در درون حاج آقا فخر تهرانی به وجود آورد و عطش رسیدن به حضرت مهدی (عج) روز به روز افزایش پیدا می کرد تا جایی که ره صد ساله را یک شبه رفت و متصل به دریای بی کران معرفت خدا شد.👇 https://b2n.ir/332723 https://b2n.ir/268473 ای منعم آخر بر خوان جودت تا چند باشیم از بی نصیبان ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ مرحوم حاج آقا در مورد حاج آقا فخر، یک کسی که خیلی خدمت می‌کرده به حاج آقا فخر در خانه‌شان رفت و آمد داشته می‌گفت: مورچه‌هایی دمِ درِ خانه‌اش دمِ درِ حیات آمده بودند بیرون، ایشان گاهی برای آنها یک چیزهایی می‌ریخته مورچه ها بخورند، کم کم مورچه‌ها زیاد می‌شوند، آقا آجر گذاشته بوده که وقتی که می‌خواهد رد بشود پایش را بگذارد روی این آجر روی مورچه‌ها نگذارد. بعداً دیگر مورچه‌ها خیلی زیاد شده بودند، آنوقت می‌گوید یک بار گفت مورچه‌ها بس است بروید، بروید، می‌گوید تا فردایش همه مورچه رفتند، دیگر مورچه‌ها پیدایشان نشد، خودِ این آقا به بنده می‌گفت : که من به خاطر سفارش‌های ایشان کبوترها را بهشون محبّت می‌کردم، دیگر پشت بام خانۀ ما کبوتر خانه شده بود، همسایه‌ها گیر داده بودند که بابا تو کفتر باز شدی، تو طلبه هستی، ما گفتیم خدایا چه کار کنیم؟ اینها را دون بدهیم، مهربان باشیم مثل حاج آقا فخر، این‌جوری شلوغ می‌کنند، مردم آزاری می‌کنند. آمدم به آقای فخر گفتم : این کبوترها همسایه‌ها را اذیت می‌کنند، همسایه‌ها به ما بد و بیراه می‌گویند ما چه کار کنیم؟ بعد ایشان می‌گوید که حاج آقا فخر گفت : به کبوترها بگو که آقا فخر می‌گوید که بروید ، می‌گوید من آمدم گفتم: کفترها آقای فخر می‌گوید بروید، می‌گفت خودم هم حالا چیز شده بودم که این چه رفتاری است؟ می‌گفت تا دو روز نشده تمام کبوترها رفتند. می‌دانید کبوترها جَلد می‌شوند یک جایی ول نمی‌کنند دیگر، می‌گفت دو روز نشد همه رفتند. 👤استاد ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
🔴 آرامگاه نورانی مرحوم حاج آقا ( نام اصلی او «سید ذبیح الله قوامی» است، ولی با نام «حاج آقا فخر تهرانی» شناخته شده تر است. پس از وفاتش، «آیت الله سید محمدرضا » فرمود: « آقا فخر "سلمان زمان" بود.» ) 👈قم - بقیع - امامزاده جمال غریب - در جوار مسجد مقدس ◀️ کانال 🆔 @sahife2