برنامه ی #امام_سجاد_شناسی 14
#امام_سجاد_انصاریان 1
#عبادت_امام_سجاد علیه السلام 1
✳️ نوشته اند: حضرت سكينه جابر بن عبداللّه انصارى را طلبيد و به او فرمود: شما مورد محبّت و احترام خانواده ما هستى، از شما مىخواهم با برادرم حضرت سجّاد عليه السلام ملاقات كرده و از خودت از او بخواهى در گريه و عبادتش تخفيف دهد؛ زيرا همه ما بر جان او ترسناكيم!!
جابر مىگويد: به محضر حضرت زين العابدين عليه السلام مشرف شدم و خواسته خود را با آن بزرگوار در ميان گذاشتم. امام به خدمتكار خانه فرمود، آن كتاب را بياور خدمتكار كتاب را به امام داد و حضرت سجاد عليه السلام هم كتاب را در برابر من گذاشت و فرمود: در اين كتاب از عبادات پدرم على ياد شده است، آن را بخوان تا از من تقاضاى كم كردن #عبادت نكنى، اى جابر! عبادت من كجا و عبادت پدرم على كجا
✍️ حسین انصاریان - کتاب عرفان اسلامى، ج1، ص: 218
👈 ادامه دارد ....
#امام_سجاد علیه السلام
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
برنامه ی #امام_سجاد_شناسی 14
#امام_سجاد_انصاریان 1
#عبادت_امام_سجاد علیه السلام 2
✳️ راستى چقدر عجيب است مردى كه آن همه #عبادت داشت، امامى كه پس از نماز صبح سر بر سجده مىگذاشت و هزار بار مىگفت: «لا إله إلّااللّه حقّاً حقّاً، لا إله إلّا اللّه عبوديّتاً ورقّاً لا إله إلّااللّه إيماناً وتصديقاً»
انسانى كه چهل سال پس از واقعه كربلا قسمتى از وقت شب خود را با كشيدن انبان غذا بر دوش، به داد بينوايان مىرسيد، آقايى كه سالى دوبار پينههاى پيشانى و زانوى او را از كثرت ركوع و سجود قيچى مىكردند. بزرگوارى كه در تربيت انسانهاى والا، با كمال قدرت و توان كوشيد. آن وقت عبادت خود را در برابر خدا آن قدر ناچيز مىبيند و اين چنين ناچيز دانستن عبادت در برابر عظمت حق او را به وحشت مىاندازد؟
به طور قطع اين خوف بهترين علّت رشد و كمال و اين خود نديدن از عالىترين مراحل تواضع در برابر حق و خلق است.
در شب عرفات از فضيل پرسيدند: حال اين مردمان را چگونه مىبينى؟ گفت:
همه آمرزيدهاند اگر من در ميان ايشان نبودمى!!
✍️ حسین انصاریان - کتاب عرفان اسلامى، ج1، ص: 218
👈 ادامه دارد ....
#امام_سجاد علیه السلام
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
برنامه ی #امام_سجاد_شناسی 14
#امام_سجاد_انصاریان 2
*️⃣ داستان #حماد_و_امام_سجاد علیه السلام 1
✳️ قطب راوندى و ديگران از حماد بن حبيب كوفى روايت كردهاند كه گفت: سالى آهنگ #حج كردم، همين كه از منزل «زباله» حركت كرديم بادى سياه و تاريك وزيدن گرفت به طورى كه اهل قافله را از هم متفرق كرد، من در آن بيابان متحير و سرگردان ماندم، بالاخره خود را به يك وادى بىآب و گياه رساندم تا تاريكى شب مرا گرفت، خود را به پناه درختى بيابانى گرفتم؛ در آن تاريكى شب جوانى را با جامه سپيد و بوى مشك ديدم، گفتم: او از اولياى خداست و ترسيدم مرا ببيند و به خاطر من جايش را عوض كند، تا مىتوانستم خويش را پنهان نگاه داشتم، ناگهان آن جوان مهياى نماز شد، چون ايستاد به پيشگاه مقدس حضرت دوست عرضه داشت:
يا مَنْ أحارَ كُلَّ شَىءٍ مَلَكُوتا وَقَهَرَ كُلَّ شَىءٍ جَبَرُوتاً صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاوْلِجْ قَلْبى فَرَحَ الْاقبالِ عَلَيْكَ وَالْحِقْنى بِمَيَدانِ الْمُطيعينَ لَكَ .
اى كسى كه همه چيز مبهوت ملكوت تو و مقهور جبروت توست. درود بفرست بر محمد و آل محمد خوشحالى عبادت و روى آوردن به خودت را در قلب من داخل كن و مرا به مطيعان درگاهت ملحق كن.
✍️ حسین انصاریان - کتاب عرفان اسلامى، ج5، ص: 145
👈 ادامه دارد ....
#امام_سجاد علیه السلام
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2