My Recordingدعای 29صحیفه.mp3
زمان:
حجم:
3.69M
#شرح جلسه اول
💠شرح دعای 29صحیفه
🔰دعای حضرت در هنگام تنگی رزق و روزی
🔹خدایا مارا آزمایش کردی در روزی هایمان به بدگمانی
🔸مایقین نداریم درحالیکه خدا وعده داده است
🔹از تو حرکت از خدا برکت
🔸داستان کریم خان وفرد فقیر
🔰ان من شی ء الاعندنا خزائنه تقدیر هر چیز بدست خداست ولی ما روزی را از دیگران درخواست کردیم .
🔹لذا به تنگی در روزی گرفتار شدیم
📣حجتالاسلام صالحی
#صحیفه_سجادیه
🌷@sahife_zendegi
#حکایت_تاریخی
#روزی -رزق
درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»
درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»
کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»
درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»
چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:
«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»
#داستانهای_آموزنده
🌷@sahife_zendegi
1.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سیلی خوردن فرد توهینکننده به پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله ) در لندن
💠@sahife_zendegi
هدایت شده از صحیفه زندگی ،صحیفه سجادیه
#صحیفه_سجادیه
#استغفار
💠إِلَهِي فَلَا تَحْرِمْنِي خَيْرَ الآْخِرَةِ وَ الْأُولَى لِقِلَّةِ شُكْرِي ، وَ اغْفِرْ لِي مَا تَعْلَمُ مِنْ ذُنُوبِي .
اى خداوند، مرا به سبب اندك بودن سپاسگزاريم از خير دنيا و آخرت محروم مكن. گناهانم را كه تنها تو میدانى چيست بيامرز.
📖دعای شماره 51 ، فراز شماره 13
🌷@sahife_zendegi
3.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روايت #رهبرانقلاب از نامگذاری هفته وحدت توسط ايشان
🌸آغاز هفته وحدت مبارک باد
🌷@sahife_zendegi
مرحوم آیتالله یعقوبی قائنی
کلامی از ایشان در رابطه با رحمت الهی 👇👇👇
🌷@sahife_zendegi
مهم اين است كه انسان، طالب حق بوده و در صدد باشد براى خدا قدمى بردارد. در اين صورت مقدمات آن پيش مى آيد. آنگاه اگر توفيق نصيبش شد و خود را در معرض آن قرار داد از فيوضات معنوى بهره مند مى شود.
يك روز در حرم شريف امام رضا عليه السلام براى گشايش و فرج متوسل شدم. پس از آن به وضو خانه ى صحن رفتم. سيد نابينايى را ديدم كه با تندى مى گويد: چه كسى اينجاست؟ هر كس هستى، آفتابه ام را آب كن. من آفتابه را براى او آب كردم. بعد گفت: تو كى هستى؟ گفتم: چه كارى دارى؟ گفت: دست مرا بگير مى خواهم بيرون بروم. دستش را گرفتم، در بين راه مانند طلب كارها دائما غرغر مى كرد. گاهى مى گفت: يواش. و گاهى با تندى مى گفت: حواست را جمع كن و حتى كلماتى مانند: اه! تو هم آدمى! چه كار مى كنى!... به كار مى برد.
نزديك بود عصبانى شوم، ولى تحمل كردم. گويى كسى مرا كنترل مى كرد. تا اينكه بيرون رفتيم و او پى در پى مى گفت: درست! مثل آدم! گفتم: كجا مى خواهى بروى؟ با تندى گفت: مرا به صحن ببر.
آهسته آهسته او را به صحن رساندم. گفتم: ديگر چه كارى دارى؟ گفت: مرا به سقاخانه ببر تا آب بخورم. آنجا شلوغ بود و بايد از او مراقبت هم مى كردم كه پايش نلغزد و به زمين نخورد. و اينها براى آدم بى حوصله اى مثل بنده بسيار دشوار بود، به خصوص اينكه او با تندى - مانند كسى كه به غلامش امر مى كند - به من دستور مى داد، ولى در آن موقع چنان نرم و بردبار شده بودم و با تواضع او را كمك مى كردم كه براى خودم نيز تعجب آور بود.
پس از اينكه آب نوشيد، گفتم: حالا چه كنم؟ گفت: مرا به بَست پايين ببر. همين كه مقابل پنجره ى فولاد رسيديم يك دفعه حالش عوض شده و با نرمى گفت: جوان! تو كيستى؟ هر كه هستى بدان كه عملت را خدا ديد، پيغمبر ديد، امام رضا هم ديد!
اين كلمات كه از اخلاق و رفتار شخصى او انتظار نمى رفت، مرا منقلب ساخت. گويا ديگرى با من سخن مى گفت. رحمت عجيبى مرا فرا گرفت و اشك از چشمانم سرازير گرديد.
خداى متعال اسباب اين عمل را فراهم نمود، توفيق انجام آن را نيز عطا كرد، آنگاه از رحمت خاص خويش ما را بهره مند ساخت
📖انیس الصادقین - مرحوم یعقوبی قائنی
🌷@sahife_zendegi