شرح دعاي اول صحيفه سجاديه
(۹)
از: آيت الله حسن ممدوحي
ادامه........ فراز چهارم
چنان كه مي دانيم دانش و آگاهي دقيق، آن گاه به دست مي آيد كه بر روابط و ضابطه هاي درون و بيرون موجودات - آن چنان كه هست - آگاه باشيم. انسان نيز يكي از موجوداتي است كه جز در افعالي كه با دست و پا و اعضاي ديگر بدن انجام مي دهد و در اختيار او مي باشد، در هيچ چيز ديگري دخيل نيست.
شب و روز او قدم هايي است كه به طرف نهايت زندگي برمي دارد و چراغ زندگي او پيوسته رو به افول و خاموشي است.
او در اين سپري شدن ايام، مسيري را طي مي كند كه به يكي از دو مقصد منتهي مي شود: يا به سعادت جاويدان و بهشت سرمد و حرم امن و امان الهي فرود مي آيد و با - نعوذ بالله - به عذاب اليم الهي و دوزخيان ملحق مي گردد. پس اگر انسان اين حركت بسيار حساس را با حسابرسي دقيق برگزار نكند و عمر خود را در بي خبري و بي خيالي طي نمايد، خرمن هستي خود را به تاراجي بس ابلهانه سپرده است و آن گاه كه عيار خلق را مي سنجند، او به بازتاب رفتارهاي خود خواهد رسيد!
و اين چنين است كه هيچ انسان هوشياري بر اين عاقبت ذلت بار راضي نشود و در كشاكش عمر، قدم هاي زندگي را همراه با احتياط برمي دارد. او خداي متعال را حاكم بر رفتار و كردار خود دانسته و پيوسته از او اطاعت مي كند و مي داند كه با واقعيت هاي جهان نتوان جنگيد و حقيقت ها را نشايد به بازي گرفت.
@sahifeh_ir
شرح دعاي اول صحيفه سجاديه
(۱۰)
از: آيت الله حسن ممدوحي
فراز پنجم
«لِیجْزِی الَّذِینَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ یجْزِی الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَی»؛ عَدْلًا مِنْهُ، تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ، وَ تَظاهَرَتْ آلَاؤُهُ، «لا یُسْئَلُ عَمَّا یفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ».
تا بدكاران را به كيفر رساند، و آنان را كه رفتاري نيكو داشته اند و عمل صالح انجام داده اند به كرامت و فضيلت اكرام فرمايد؛ زيرا اقتضاي عدل خداي متعال همين است. اسماء او منزه از هرگونه نقص، و نعمت هاي او در كمال ظهور است؛ هرگز از او سؤ ال نشود، بلكه - مكلفان - جملگي مورد سؤالند.
مساله جزا و پاداش در روز محشر، بسان آنچه در نظارت هاي قضايي بشري مي گذرد نيست. مساله كيفري در اين حكومت ها عبارت از قراردادهايي است كه در مقابل هرگونه جرم و جنايت وضع شده اند، ولي بين جرم و كيفر هيچ گونه سنخيتي در كار نيست؛
مثلا جريمه نقدي، حبس، تعزير و يا ساير مجازات هاي مورد قبول نظام اجتماعي، قراردادهاي اعتباري است كه يا شارع مقدس آن ها را قرار داده و يا امت هاي مختلف براي بهبود وضع زندگي و امكان تشكل جامعه سالم آن ها را به امضا رسانيده اند.
در هر حال، زندان رفتن دزد يا قاتل يا كسي كه فساد ديگري را مرتكب شده، با نوع جرم او هيچ گونه شباهت ماهوي ندارد.
حتي در اين دنيا امكان دارد كه انواع مجازات ها را عوض كرد و به جاي هر يك چيز ديگري گذاشت، چنان كه در محاكم مختلف دنيا ديده ايم كه براي جرم واحد دو نوع كيفر قرار داده اند و در عين حال، اين چندگانگي در حكم را عيب هم نمي دانند.
اما پاداش و عقوبت اخروي چنين نيست و در آن جا، هر چه هست متناسب با نوع عمل افراد است، يعني فرد در آن جا تكوينا عكس العمل كردار خود را مي بيند؛
ادامه دارد.....
@sahifeh_ir
شرح دعاي اول صحيفه سجاديه
(۱۱)
از: آيت الله حسن ممدوحي
ادامه..... فراز پنجم
گفته شد که:
پاداش و عقوبت اخروي چنين نيست و در آن جا، هر چه هست متناسب با نوع عمل افراد است، يعني فرد در آن جا تكوينا عكس العمل كردار خود را مي بيند؛
در نهاد تكويني اين جهان نيز عكس العمل طبيعي اعمال، معلول و فرآورده خود عمل است. مثلا اگر كسي غذاي مسمومي مصرف كند و متعاقب آن مبتلا به خونريزي دستگاه گوارش يا زخم معده شود، اين جزا متناسب با همان عمل است. عكس العمل تمامي اعضا در مقابل اعمال غير مناسب نيز درست بر همين منوال است.
در آخرت، عملكرد انسان بازتاب هاي تكويني خود را نشان مي دهد و تمامي اعمال با تاثيرات فوق العاده خود رخ مي نمايند و اثر خود را همچنان كه مي بايد به جاي مي گذارند.
لذا بازتاب كفر غير از نفاق و عكس العمل ظلم غير از فسق مي باشد. در قرآن كريم آياتي كه حكايت از اين بازتاب ها و كيفرها مي كنند بسيار است، همانند آيه كريمه:
لها ماكسبت و عليها ما اكتسبت،
فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره،
انما تجزون ماكنتم تعملون.
و لذا فرمود: و لا تظلمون فتيلا.
امام در آخرين قسمت اين فراز در همين مرتبه فرمود: لا يسئل عما يفعل و هم يسئلون.
از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمودند: لا يسئل عما يعفل لانه لا يفعل الا ماكان حكمه و صوابا تا آن كه مي فرمايند: و هم يسئلون: يعني بذلك خلقه انه يسئلهم:
از خداوند در مورد آنچه انجام داده سؤ ال نمي شود، زيرا او كاري را انجام نمي دهد مگر طبق حكمت و حق. اما انسان ها مورد سؤ ال واقع مي شوند، چون براي همين خلق شده اند.
يعني تمامي آنچه خداي متعال انجام مي دهد، متن حكمت و مصلحت است و سؤ ال از حكمت و مصلحت بي معنا مي باشد. تا آن كه امام عليه السلام مي فرمايند: معني و هم يسئلون آن است كه خدا آنان را خلق فرموده تا از آن ها سؤ ال كند.
@sahifeh_ir
شرح دعاي اول صحيفه سجاديه
(۱۲)
از: آيت الله حسن ممدوحي
فراز ششم
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلَی مَا أَبْلَاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَةِ، وَ أَسْبَغَ عَلَیهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَةِ، لَتَصَرَّفُوا فِی مِنَنِهِ فَلَمْ یحْمَدُوهُ، وَ تَوَسَّعُوا فِی رِزْقِهِ فَلَمْ یشْکرُوهُ.
وَ لَوْ کانُوا کذَلِک لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِیةِ إِلَی حَدِّ الْبَهِیمِیةِ فَکانُوا کمَا وَصَفَ فِی مُحْکمِ کتَابِهِ: «إِنْ هُمْ إِلَّا کالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا».
سپاس خداوندي را سزاست كه اگر معرفت شكر نعم خود را - كه پيوسته بر بندگان نازل است و يكي پس از ديگري به ظهور مي پيوندند - منع مي فرمود، بندگان در نعمت هاي او تصرف فراوان نموده و به توسعه زندگي خويش مي پرداختند، بدون آن كه به منعم توجه كنند، و در اين صورت از فطرت و حدود انسانيت خارج شده و همانند بهايم زندگي مي كردند؛ چنان كه - خداي متعال فرموده: ان هم الا كالانعام بل هم اضل سبيلا ؛ آنان همانند حيوانات، بلكه پست تر از آن ها هستند.
بدون شك، امتياز انسان بر ساير موجودات عالم، به شعور و ادراك و حسن انتخاب و تكليف پذيري او است، تا در طاعت حضرت حق كوشيده و به معرفت او كه غايت و نتيجه خلقت انسان است دست يابد.
لذا اگر انسان عمر را چنان بگذراند كه هدفي جز اشباع غرايز - كه وجه اشتراك او و ساير حيوانات است - نداشته باشد، از فطرت انساني خارج گشته و در رديف حيوانات قرار خواهد گرفت، بلكه پست تر؛
زيرا به خوبي مي دانيم كه تمامي حيوانات در همان خطي حركت مي كنند كه دستگاه آفرينش براي آن ها ترسيم فرموده و هرگز تخلف و تخطي از آن راه و رسم ندارند، بر خلاف انسان كه از بهترين و زبده ترين نعم الهي استفاده برده، ولي غالبا كمتر شعوري نسبت به عنايات ولي نعمت خود ندارد. مسلم است كه اين انسان ها از آن حيوانات كمتر و پست ترند، چرا كه قواي عقلاني و استعدادهاي فطري خود را ضايع و تعطيل كرده و از غرض اصلي بازمانده اند.
اينان در وادي خواسته هاي غرايز، محكوم طبيعت خاكي خود گشته اند و به هيچ چيز ديگري جز اشباع نفس حيواني فكر نمي كنند؛ در حالي كه خرد انساني، سپاس منعم را حتمي و لازم مي داند. ضمن اين كه ناديده گرفتن كرامت و فضل الهي، روشي دور از شان انسان و خلاف وظيفه ي بندگي حضرت حق است.
ادامه دارد.......
@sahifeh_ir
شرح دعاي اول صحيفه سجاديه
(۱۳)
از: آيت الله حسن ممدوحي
ادامه........... فراز ششم
محبوس ماندن در سقف زندگي روزمره و ناديدن خود، تنزل يافتن از مقام انساني و شباهت پيدا كردن به جنبنده اي است كه در مرتع وسيعي مي چرد و از همه چيز بي خبر است.
كمترين مرتبه معرفت آن است كه ما بدانيم خدايي حكيم بر همه هستي حاكم است كه جملگي دستگاه خلقت را افاضه فرموده و در انتخاب انسان براي سپاس، ياد و شكر خود لطفي بس عظيم به او ارزاني داشته است.
لذا مي بايست با تمام وجود در مقابل اين احسان و كرامت، خاضع و خاشع و شاكر باشيم و به فطرت اصيل و سليم خود، اين كرامات را دريابيم.
در قدم بالاتر نيز بايد با استدلال عقلاني اثبات كنيم كه جز ذات حضرت حق، منعم ديگري در كار نيست و بدانيم كه او «بيده الخير و هو علي كل شي قدير» است و درك كنيم كه او «الذي خلق السموات و الارض و ما بينهما» مي باشد.
قدم اعلي هم آن است كه علم اليقين را تبديل به حق اليقين كنيم و از حق اليقين به عين اليقين برسيم و در محضر حضرت رب العالمين، به شهود قطعي حضور يابيم ؛ ان شا الله!
@sahifeh_ir
شرح دعاي اول صحيفه سجاديه
(۱۴)
از: آيت الله حسن ممدوحي
فراز هفتم
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی مَا عَرَّفَنَا مِنْ نَفْسِهِ، وَ أَلْهَمَنَا مِنْ شُکرِهِ، وَ فَتَحَ لَنَا مِنْ أَبْوَابِ الْعِلْمِ بِرُبُوبِیتِهِ، وَ دَلَّنَا عَلَیهِ مِنَ الْإِخْلَاصِ لَهُ فِی تَوْحِیدِهِ، وَ جَنَّبَنَا مِنَ الْإِلْحَادِ وَ الشَّک فِی أَمْرِهِ. حَمْداً نُعَمَّرُ بِهِ فِیمَنْ حَمِدَهُ مِنْ خَلْقِهِ، وَ نَسْبِقُ بِهِ مَنْ سَبَقَ إِلَی رِضَاهُ وَ عَفْوِهِ.
حمد خدايي را كه خود را به ما شناسانده و شكر نعم خود را در فطرت ما قرار داده و از ابواب آگاهي، نسبت به ربانيت خود درب هايي را به روي ما گشوده و به سوي اخلاص در توحيد خود، ما را دلالت فرموده است و از الحاد در اعتقاد، و شك در توحيد ذات و صفات بر حذر داشته است ؛ آن چنان سپاسي كه ما را در زمره شاكران قرار دهد و به وسيله آن از كساني كه سبقت به عفو و رضاي حق گرفته اند، پيشي بگيريم.
امام در ضمن فراز قبل فرمود: يكي از منت هاي خداي متعال بر بشر آن است كه با لطف خود معرفت شكر را به بندگان خود آموخت تا از مرز حيوان بودن خارج شوند.
در اين فراز نيز، حضرت حمد را از آن جهت لازم دانسته است كه خداي متعال، فطرت بندگان خود را با شناخت خود عجين ساخته است، به گونه اي كه به طور خودباور با حضرت حق مرتبط هستند و لذا هيچ ممكن نيست كسي خدا را باور نداشته باشد.
اين خصيصه - با توجه به آن كه علت بدون معلول و معلول بدون علت قابل قبول نيست - نشان از همين فطرت خداباوري دارد؛ بدين معني كه انسان هيچ پديده اي را بدون پديد آورنده باور ندارد و نمي تواند بپذيرد كه موجودي خود به خود تحقق يابد، بلكه هميشه در برخورد با هر شي از اشيا، ذهن او متوجه به سوي علت آن مي شود و مي داند كه در رتبه متقدم وجود او، علت او موجود بوده است. پس خداوند متعال در نظام فطرت انسان اين باب را گشوده كه هيچ پديده اي - از جمله خود انسان - بي مؤثر نيست.
اين فطرت، خود دليل آشكار و روشني است بر انسان كه خداوند او را با همين فطرت در قيامت مؤ اخذه كرده و محاكمه مي نمايد.
@sahifeh_ir
شرح دعاي اول صحيفه سجاديه
(۱۵)
از: آيت الله حسن ممدوحي
ادامه........فراز هفتم
و نيز ما را به اخلاص در توحيد هدايت فرمود. اين دلالت، گرچه به وسيله ي سفراي الهي و پيامبران عظيم الشان و امامان معصوم عليهم السلام شكل گرفته، ولي تا وقتي كه زمينه فطري براي هدايت آماده نباشد، هدايت انبيا در لوح قلب و صحيفه نفس انسان تاثيري نخواهد گذاشت. به همين دليل است كه قرآن كريم پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را مذكر ناميده است، زيرا او انسان را به باطن خودش هدايت مي كند؛ گرچه باطن خود انسان نيز از بطون بسياري پيوسته و از پيچيدگي خاصي برخوردار است كه كشف هر يك زمينه ساز دريافت بطن ديگري خواهد بود.
در واقع مي توان گفت كه كشف باطن جهان و غيب عالم براي عارف، كشف مراتب باطن خود اوست و اين رشته خود دامنه بسيار مفصلي دارد. نيز بايد دانست كه حجاب ها و پرده هاي بسياري بر حقيقت انساني آويخته كه كنار زدن آن ها فتح الفتوح راهبري به سوي معرفه النفس است كه از عميق ترين مسايل الهي و دقيق ترين و پيشرفته ترين مراتب علم النفس مي باشد.
نكته دقيق و قابل توجه در اين جا اين است كه معرفت نفس ملازم با معرفت حضرت حق مي باشد و همين ملازمه، خود دليل بر مطلب عميقي است كه سابقا بيان شد و آن اين كه كشف باطن عالم، همان كشف باطن انسان است ؛ و بيش از ده حديث بر اين مطلب دلالت دارد، از جمله پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: من عرف نفسه فقد عرف ربه.
@sahifeh_ir