˒ سـٰاجدھ ִֶָ 🇵🇸 ˓
https://EitaaBot.ir/counter/anj امروز روزه صلواته..! میخواییم به اندازه ارادتمون به پیامبر و امام ص
نمیخواین حداقل ۱۰تا دونه صلوات بفرستین
#بیو_گرافی
بنویسید به روی کفنم سینه زن است ...
سینه اش وقف حسین و گدای حسن است...! ♥
@sajad110j
#بیو_گرافی
خـدایاکـاشآخـرِدیکتـهٔپـرغـلطِزنـدگیمبنـویسی:
بـاارفاقشهـادت . . !
@sajad110j
🌿هوالمحبوب
🌿 #داستان_غروب_شلمچه
🌿به روایت #شهیدطاهاایمانی
🌿 #قسمت_سیزدهم
🌿بی تو هرگز
.
برگشتم خونه ... اوایل تمام روز رو توی تخت می خوابیدم ... حس بیرون رفتن نداشتم ... همه نگرانم بودن ... با همه قطع ارتباط کردم ... حتی دلم نمی خواست مندلی رو ببینم ... .
مهمانی ها و لباس های مارکدار به نظرم زشت شده بودن ... دلم برای امیرحسین تنگ شده بود ... یادگاری هاش رو بغل می کردم و گریه می کردم ... خودم رو لعنت می کردم که چرا اون روز باهاش نرفتم ... .
.
چند ماه طول کشید ... کم کم آروم تر شدم ... به خودم می گفتم فراموش می کنی اما فایده ای نداشت ...
.
مندلی به پدرم گفته بود که من ضربه روحی خوردم و اونم توی مهمانی ها، من رو به پسرهای مختلفی معرفی می کرد ... همه شون شبیه مدل ها، زشت بودن ... دلم برای امیرحسین گندم گون و لاغر خودم تنگ شده بود ... هر چند دیگه امیرحسین من نبود ... .
.
بالاخره یک روز تصمیم رو گرفتم ... امیرحسین از اول هم مال من بود ... اگر بی خیال اونجا می موندم ممکن بود توی ایران با دختر دیگه ای ازدواج کنه ... .
از سفارت ایران خواستم برام دنبال آدرس امیرحسین توی ایران بگرده ... خودم هم شروع به مطالعه درباره اسلام کردم ... امیرحسین من مسلمان بود و از من می خواست مسلمان بشم ...
🌿ادامه دارد...
May 11
رفیق!
حواست به جوونیت باشه
نڪنه پات بلغزه
قراره با این پاها تو گردان
صاحبالزمان"عج" باشی :)🌿
#شهیدحمیدسیاهکالی
@sajad110j
یهجاگوشهیذهنمونبنویسیم:
-گناهممنوع..!
یوسفزهرادارهمیبینه🤝🚶♂
#امام_زمان
@sajad110j
شهیداحمدمشلب..
گفت:مࢪاقبنگـٰاهتبـٰاش،
"العَینبَریدُالقَلب"
#شهیدانہـ
.
@sajad110j