eitaa logo
˒‌ سـٰاجدھ‌ ִֶָ 🇵🇸 ˓
4.4هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
141 فایل
بسم‌ ِاللّٰھ نزدیك‌ترین‌حال ِ‌بنده‌به‌خداوند‌،حالت ِ‌سجود‌ست 🤍. - — - رفیق؛ اگه نمازت رو محافظت نکنی، حتی میلیاردها قطره‌ اشك هم برای اهل‌بیت بریزی؛ درآخرت نجاتت نمیده . -[ اولویتت #خدا باشه . - — - - تبلیغات ِچنل: @tabsajed⤷ *کپی‌مجاز‌ه‌به‌جزمحفل‌ها.
مشاهده در ایتا
دانلود
˒‌ سـٰاجدھ‌ ִֶָ 🇵🇸 ˓
_
این رسم دنیا نیست انگاری هیچکی مثل من اینجوری تنها نیست:) ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ 「➜• @sajad110j
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بوی سجاده خونین علی می‌آید... ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ 「➜• @sajad110j
˒‌ سـٰاجدھ‌ ִֶָ 🇵🇸 ˓
علی؛
خدایا یه طوری رقم بزن برامون اون ساعتی که‌ مارو سرازیره قبر می‌کنن این بیت شامل حال ماهم بشه: کسم در آن بی کسی که میگویند به عزت شرف لا‌اله‌الا‌الله..(:💔 ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ 「➜• @sajad110j
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 تواب💗 والا چی بگم دختر بابا امروز به مناسبت عاشورا نمایش داره ولی نه من نه مادرش نمیتونیم بریم برای دیدن نمایشش میگم با عمه اش بره میگه نه آروم و دلخورگفت: من با عمه ام نمیرم الان من نمایش دارم عمه وسط نمایشم خوابش می بره... همه با بابا و مامانشون میان _دختر بابا امروز کلی کار داریم چه طور بیاییم ؟ بدون فکر گفتم: دخترخوشگل من اگر بیام قول میدم وسط نمایش خوابم نبره قبوله؟ انگاری با این حرفم خیلی خوشحال چون نگاهشو دوخت به حاجی تا ببینه جواب اون چیه... تا حاجی خواست مخالفت کنه گفتم: _من که عصری کاری ندارم اگر اجازه بدید من باهاش میرم انگار سخت بود اعتماد کردن بهم بهش حق میدادم ولی بعد یه نگاه به روجا که منتظر نگاهش میکرد و با یک مکث کوتاهی گفت: _زحمتتون میشه. _روجا خانم خودش رحمته قول میدم مراقبش باشم _خیر ان شاالله باشه. با ؛ باشه گفتن حاجی روجا یه بوس از صورت پدر بزرگش گرفتو بدو پرید پایینو به سمت خونه رفت تا آماده بشه... زیاد طول نکشید که روجا دست تو دست مادرش همراه نازنین آومدن لبخند نازنین یعنی کارت خوب بود. ولی اهمیتی برام نداشت اون حرف رو دلم گفته بود نه عقلم! بعد از کلی سفارش که حاجی و دخترش کردن و آدرسی که پرسیدم دادن راهی شدیم تو ماشین هیچی نمی گفت: که گفتم: _روجا خانم نمایشتون در مورد چی هست؟ _آقا... _بگو عمو محمد ... خندید و گفت: _عمو محمد درمورد امام حسین علیه السلام هست منم نقش حضرت رقیه علیه السلام رو دارم. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗تواب💗 به مهد قرآن که رسیدیم. با راهنمایی مسئولشون وارد سالن شدیم روجا با مربی مهدشون رفت و من هم رفتم سمت آقایون نشستم زیاد طول نکشید که بعد از سخنرانی کوتاهی نمایش بچه ها شروع شد . تجربه ی عالی بود برای من تاحالا تو این جور موقعیتی قرار نگرفته بودم بعد از پایان نمایش بچه ها منتظر بودم تا روجا بیاد که همراه مربیشون به سمتم آومدن. خاله خاله!!! میشه من نقاشی هامو به عمو نشون بدم ؟ مربی مهد با لبخند گفت بله عزیزم چرا نشه روجا دختر پرشور و خوش رویی بود دستم رو گرفت و برد سمت کلاسشون نقاشی هایی روی دیوار نصب شده بود اونهارو بهم نشون داد و گفت: _عمو ببین اینا رو من کشیدم و شروع کرد به توضیح دادن درمورد نقاشی هاش ... روی زانو نشستم و به همه ی حرفاش گوش کردم بعد از تموم شدن حرفش بهم نگاه میکرد که گفتم: _روجا خانم شما چقدر قشنگ حرف میزنی خندید و چقدر این خنده قشنگ زیبا بود روجا خانم من میتونم شما رو به یک بستنی مهمون کنم؟ _اینبار آروم تر خندید گفت : _بله عمو منم قبول میکنم _پس بریم تا پدربزرگت نگران نشده. سعی کردم ساعاتی که کنارم هست بهش خوش بگذره به خانه ی حاجی که رسیدیم هنوز دستم رو محکم گرفته بود با یا الله گفتنم وبفرمای دایی وارد شدیم سلامی به دایی کردم که در ثانیه ی اول نگاه دایی روی دست روجا موند _سلام خوش اومدید بفرمایید روجا برو پیش مادرت. نگاهی به دختر شیرین زبون کردم و گفتم: _خدانگهدار روجا خانم _خداحافظ عمو
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 تواب💗 * سوجان امروز از وقتی که روجا از خواب بیدار شده بود شروع کرده بود به تعریف کردن در مورد عمو محمد که نقاشی هاش رو بهش نشون داده و تو مهد نمایشش رو دیده و باهم بستنی خوردن و.... همین طور یک ریز دورم میچرخید و از عمو محمدش برام تعریف می‌کرد... _روجا دخترم کافیه!!! من کار دارم این حرفها رو بارها تکرار کردی! دلخور سرش رو پایین انداخت و آروم. زیر لبش چیزی گفت! _روجا من نفهمیدم چی گفتی؟ هیچی فقط گفتم: _خب بهم خوش گذشت! باخنده چال گونش رو بوسیدم و فرستادمش تا بره برام یه نقاشی بکشه خودم هم مشغول جمع کردن خونه شدم. لوله های آشپزخونه خراب شده بود و کلی ظرف کثیف مونده بود. باید تعمیرکار خبر میکردیم وقتی به بابا گفتم گفت که تا عصر میاد. خیالم راحت که شد شروع کردم با کمک زینب خانم به سروسامان دادن خونه شیفت شب بودم با کلی سفارش روجا رو به زینب خانم سپردم و خواستم به بیمارستان برم که همون موقع صدای زینب خانم اومد که تعمیرکار رو به داخل راهنمایی میکرد آروم به بابا گفتم : _قابل اعتماد هست؟ _بله دخترم زینب خانم معرفی کرده. با اعتمادی که پدر به زینب خانم داشت منم هم قبول کردم و با خداحافظی از خونه بیرون اومدم و راهیه بیمارستان شدم . 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 تواب💗 _زینب خانم من امروز خیلی خسته شدم میرم استراحت کنم اگر ایشون چیزی احتیاج داشتند بنده رو صدا کنید. _بله حاج آقا چشم بارفتن سوجان خانم و حاج آقا روبه تعمیرکار گفتم: _خوب حالا میخواید چکار کنید؟ _به تو ربطی نداره ... تو برو اون پارچه که تو لوله چپوندی رو در بیار بعد هم برو مراقب باش کسی این طرفا نیاد زینب خانم به دستهای مرد نگاهی کرد و متعجب با دو دستاش به صورتش زد!!!! _خدا مرگم بده... تو خونه ی مردم میخواید چه کار کنید!؟ اینا چیه آوردی؟ _توکاری که بهت مربوط نیست دخالت نکن او موقع که پول میگرفتی زبان درازی نمیکردی اگر دوست داری بلای سر بچه هات نیاد!؟؟ برو کاری رو که گفتم انجام بده... زینب خانم در حالی که خودش رو به خاطر کاری که کرده بود لعنت میکرد وارد آشپز خونه شد و شروع کرد به باز کردن لوله ی و تمیز کردن آشپزخونه بعد از چند دقیقه صدای آروم تعمیر کار اومد _ببینم طبقهٔ بالا (خونه دایی)کسی هست ؟ _واسه چی می پرسی ؟؟ مرده نگاه غضب آلودی به زینب کرد! _نه کسی نیست رفتن بیرون! برو کلید بالارو بیار تا حاجی نیومده
📱 📱 ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ 「➜• @sajad110j
پیش نمایش تم🌱 ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ 「➜• @sajad110j
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 ع ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ 「➜• @sajad110j
یکے از راه‌های نجات انسان از گناه‍ پناه بردن به امام زمان علیہ سلـٰام اسـت . ایـشان به انتظار نشستہ‌‌اند تا کسی دستش ࢪا به سمتشان دراز کند ، تا ایشان او را هدایـت کنند . "آیت‌الله‌جاودان" ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ 「➜• @sajad110j
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• بـه نـام خـداونـد بـخـشـنـده بـخـشـایـشـگـر خدایا در این ماه درهای بهشت هایت را به رویم باز کن، و به رویم ببند در این ماه درهای آتش دوزخ را، و به تلاوت قرآن موفقم بدار، ای فرو فرستنده آرامش در دل مؤمنان🖤 • (ع) 🌐@Lasarat_Alhossinir
بِسـم‌ِرَب‌ِّنآمَــت‌ْکھ‌اِعجٰآزمیکنَد•• یـٰااُمٰـاهْ🌼•• سلام‌روزتون‌معـطربه‌نآم‌‌ امام‌صـٰآحِبَ‌الزمٰان؏💛.•
حتی اگر خسته‌ای یا حوصله ‌نداری ‏نمازهایت‌ را عاشقانه بخوان تکرار هیچ چیز‌ جز نماز در‌ این ‌دنیا قشنگ ‌نیست :)♥️ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ 「➜• @sajad110j
سلام 🙋 یه سری از خدا بی خبر راه افتادن هم زمان با شهادت امام علی (ع) .. زدن.😡😡 این اتفاق توی پلتفرم های ایکس (توییتر) و اینستاگرام افتاده. حالا نوبت ما بچه هییتی هاست که خودمون رو نشون بدیم😎 ما هم با 👇🏻 جوابشون رو میدیم.💯💯 همین الان سریع توی اینستاگرام و ایکس رو ترند کنیم.🗨 بریم بر علیه دشمن دین و شکستشون بدیم.💣💣
_اگرقدرِشب‌قدررابدانی،قطعاًقدرخودت‌ راشناخته‌ای! وآنکه‌قدرخودراشناخت،خویش‌را ارزشمندترین‌آیات‌حق‌متعال‌می‌یابد وبراین‌آیت‌الهی‌شکرمی‌نماید . . . التماس‌دعا✋!🌱, ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ 「➜• @sajad110j
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
˒‌ سـٰاجدھ‌ ִֶָ 🇵🇸 ˓
مَن لليتامىٰ بَعدك يا عَلي؟..💔
بیا بگیر ز اسم خودت مدد، برخیز هنوز هم که هنوز است پهلوانی تو... ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ 「➜• @sajad110j
˒‌ سـٰاجدھ‌ ִֶָ 🇵🇸 ˓
-💔-
_یکی‌از‌بچه‌های‌مسجد‌گفت: _مگه‌پست‌تر‌از‌ابن‌ملجم‌داریم؟ +شیخ‌گفت: +آره،حضرت‌علی‌عمر‌رو‌سر‌سفره‌خودش‌بزرگ‌کرد اما‌حضرت‌زهرا‌رو‌بین‌در‌و‌دیوار‌گذاشت سرش‌داد‌زد،سیلی‌زد💔 تو‌دنیا‌پست‌تر‌از‌عمر‌نداریم.... ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ 「➜• @sajad110j
بر سر میت اگر نام علی را ببری... ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ 「➜• @sajad110j
همه دعا کنید اربعین امسال تون امضا بشه دست خالی برنگردید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• بـه نـام خـداونـد بـخـشـنـده بـخـشـایـشـگـر خدایا در این ماه برای من به سوی خشنودی ات دلیلی قرار ده، و برای شیطان راهی به سوی من قرار مده، و قرار ده بهشت را منزل و آسایشگاهم، ای برآورنده حاجات خواهندگان🖤 به مهرت ای مهربان ترین مهربانان • (ع) 🌐@Lasarat_Alhossinir