eitaa logo
معراج‌عاشقانه🇵🇸
153 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1هزار ویدیو
40 فایل
«بسم ربی» نفسم میگیرد... در هوایی که نفس های تو نیست! #یافارس‌الحجاز_ادرکنی🥀 ___________ کپی بجز مطالبی با عنوان #کپی‌آزاد؛ ممنوع می‌باشد!
مشاهده در ایتا
دانلود
معراج‌عاشقانه🇵🇸
📚 #تنها_میان_داعش 📝 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد ❤️ #قسمت_بیست_پنجم 💠 عباس بی‌معطلی به پشت سرش چرخی
📚 ✍🏻 نویسنده : ❤️ 💠 گریه یوسف را از پشت سر می‌شنیدم و می‌دیدم چشمان این رزمنده در برابر بارش اشک‌هایش می‌کند که مستقیم نگاهش کردم و بی‌پرده پرسیدم :«چی شده؟» از صراحت سوالم، مقاومتش شکست و به لکنت افتاد :«بچه‌ها عباس رو بردن درمانگاه...» گاهی تنها خوش‌خیالی می‌تواند نفسِ رفته را برگرداند که کودکانه میان حرفش پریدم :«دیدم دستش شده!» 💠 و کار عباس از یک زخم گذشته بود که نگاهش به زمین افتاد و صدایش به سختی بالا آمد :«الان که برگشت یه راکت خورد تو .» از گریه یوسف همه بیدار شده بودند، زن‌عمو پشت در آمد و پیش از آنکه چیزی بپرسد، من از در بیرون رفتم. 💠 دیگر نمی‌شنیدم رزمنده از حال عباس چه می‌گوید و زن‌عمو چطور به هم ریخته و فقط به سمت انتهای کوچه می‌دویدم. مسیر طولانی خانه تا درمانگاه را با دویدم و وقتی رسیدم دیگر نه به قدم‌هایم رمقی مانده بود نه به قلبم. دستم را به نرده ورودی درمانگاه گرفته بودم و برای پیش رفتن به پایم التماس می‌کردم که در گوشه حیاط عباسم را دیدم. 💠 تخت‌های حیاط همه پر شده و عباس را در سایه دیوار روی زمین خوابانده بودند. به‌قدری آرام بود که خیال کردم خوابش برده و خبر نداشتم دیگر به رگ‌هایش نمانده است. چند قدم بیشتر با پیکرش فاصله نداشتم، در همین فاصله با هر قدم قلبم به قفسه سینه کوبیده می‌شد و بالای سرش از افتادم. 💠 دیگر قلبم فراموش کرده بود تا بتپد و به تماشای عباس پلکی هم نمی‌زد. رگ‌هایم همه از خون خالی شده و توانی به تنم نمانده بود که پهلویش زانو زدم و با چشم خودم دیدم این گوشه، عباس من شده است. زخم دستش هنوز با چفیه پوشیده بود و دیگر این به چشمم نمی‌آمد که همان دست از بدن جدا شده و کنار پیکرش روی زمین مانده بود. 💠 سرش به تنش سالم بود، اما از شکاف پیشانی به‌قدری روی صورتش باریده بود که دلم از هم پاشیده شد. شیشه چشمم از اشک پُر شده و حتی یک قطره جرأت چکیدن نداشت که آنچه می‌دیدم نگاهم نمی‌شد. 💠 دلم می‌خواست یکبار دیگر چشمانش را ببینم که دستم را به تمنا به طرف صورتش بلند کردم. با سرانگشتم گلبرگ خون را از روی چشمانش جمع می‌کردم و زیر لب التماسش می‌کردم تا فقط یکبار دیگر نگاهم کند. با همین چشم‌های به خون نشسته، ساعتی پیش نگران جان ما را به دستم سپرد و در برابر نگاهم جان داد و همین خاطره کافی بود تا خانه خیالم زیر و رو شود. 💠 با هر دو دستم به صورتش دست می‌کشیدم و نمی‌خواستم کسی صدایم را بشنود که نفس نفس می‌زدم :«عباس من بدون تو چی کار کنم؟ من بعد از مامان و بابا فقط تو رو داشتم! تورو خدا با من حرف بزن!» دیگر دلش از این دنیا جدا شده و نگران بار غمش نبودم که پیراهن را پاره کردم و جراحت جانم را نشانش دادم :«عباس می‌دونی سر حیدر چه بلایی اومده؟ زخمی بود، کردن، الان نمیدونم زنده‌اس یا نه! هر دفعه میومدی خونه دلم می‌خواست بهت بگم با حیدر چی کار کردن، اما انقدر خسته بودی خجالت می‌کشیدم حرفی بزنم! عباس من دارم از داغ تو و حیدر دق می‌کنم!» 💠 دیگر باران اشک به یاری دستانم آمده بود تا نقش خون را از رویش بشویم بلکه یکبار دیگر صورتش را سیر ببینم و همین چشمان بسته و چهره برای کشتن دل من کافی بود. اجازه نمی‌داد نغمه ناله‌هایم را بشنود که صورتم را روی سینه پُر خاک و خونش فشار می‌دادم و بی‌صدا ضجه می‌زدم. 💠 بدنش هنوز گرم بود و همین گرما باعث می‌شد تا از هجوم گریه در گلو نمیرم و حس کنم دوباره در جا شده‌ام که ناله مردی سرم را بلند کرد. عمو از خانه رسیده بود، از سنگینی دست روی سینه گرفته و قدم‌هایش را دنبال خودش می‌کشید. پایین پای عباس رسید، نگاهی به پیکرش کرد و دیگر ناله‌ای برایش نمانده بود که با نفس‌هایی بریده نجوا می‌کرد. 💠 نمی‌شنیدم چه می‌گوید اما می‌دیدم با هر کلمه رنگ از صورتش می‌پَرد و تا خواستم سمتش بروم همانجا زمین خورد. پیکر پاره‌ پاره عباس، عمو که از درد به خودش می‌پیچید و درمانگاهی که جز پرستارانش وسیله‌ای برای مداوا نداشت. 💠 بیش از دو ماه درد و مراقبت از در برابر و هر لحظه شاهد تشنگی و گرسنگی ما بودن، طاقتش را تمام کرده و عباس دیگر قلبش را از هم متلاشی کرده بود. هر لحظه بین عباس و عمو که پرستاران با دست خالی می‌خواستند احیایش کنند، پَرپَر می‌زدم تا آخر عمو در برابر چشمانم پس از یک ساعت کشیدن جان داد... ادامه دارد.... ┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄ @sajadeh 🦋
معراج‌عاشقانه🇵🇸
📚 #تنها_میان_داعش ✍🏻 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد ❤️ #قسمت_بیست_ششم 💠 گریه یوسف را از پشت سر می‌شنی
📚 ✍🏻 نویسنده : ❤️ 💠 یک نگاهم به قامت غرق عباس بود، یک نگاهم به عمو که هنوز گوشه چشمانش اشک پیدا بود و دلم برای حیدر پر می‌زد که اگر اینجا بود، دست دلم را می‌گرفت و حالا داغ فراقش قاتل من شده بود. جهت مقام (علیه‌السلام) را پیدا نمی‌کردم، نفسی برای نمانده بود و تنها با گریه به حضرت التماس می‌کردم به فریادمان برسد. 💠 می‌دانستم عمو پیش از آمدن به بقیه آرامش داده تا خبری خوش برایشان ببرد و حالا با دو پیکری که روبرویم مانده بود، با چه دلی می‌شد به خانه برگردم؟ رنج بیماری یوسف و گرگ مرگی که هر لحظه دورش می‌چرخید برای حال حلیه کافی بود و می‌ترسیدم مصیبت عباس، نفسش را بگیرد. 💠 عباس برای زن‌عمو مثل پسر و برای زینب و زهرا برادر بود و می‌دانستم رفتن عباس و عمو با هم، تار و پود دلشان را از هم پاره می‌کند. یقین داشتم خبر حیدر جان‌شان را می‌گیرد و دل من به‌تنهایی مرد اینهمه درد نبود که بین پیکر عباس و عمو به خاک نشسته و در سیلاب اشک دست و پا می‌زدم. 💠 نه توانی به تنم مانده بود تا به خانه برگردم، نه دلم جرأت داشت چشمان حلیه و نگاه نگران دخترعموها را ببیند و تأخیرم، آن‌ها را به درمانگاه آورد. قدم‌هایشان به زمین قفل شده بود، باورشان نمی‌شد چه می‌بینند و همین حیرت نگاه‌شان جانم را به آتش کشید. 💠 دیدن عباس بی‌دست، رنگ از رخ حلیه برد و پیش از آنکه از پا بیفتد، در آغوشش کشیدم. تمام تنش می‌لرزید، با هر نفس نام عباس در گلویش می‌شکست و می‌دیدم در حال جان دادن است. زن‌عمو بین بدن عباس و عمو حیران مانده و رفتن عمو باورکردنی نبود که زینب و زهرا مات پیکرش شده و نفس‌شان بند آمده بود. 💠 زن‌عمو هر دو دستش را روی سر گرفته و با لب‌هایی که به‌سختی تکان می‌خورد (علیهاالسلام) را صدا می‌زد. حلیه بین دستانم بال و پر می‌زد، هر چه نوازشش می‌کردم نفسش برنمی‌گشت و با همان نفس بریده التماسم می‌کرد :«سه روزه ندیدمش! دلم براش تنگ شده! تورو خدا بذار ببینمش!» 💠 و همین دیدن عباس دلم را زیر و رو کرده بود و می‌دیدم از همین فاصله چه دلی از حلیه می‌شکافد که چشمانش را با شانه‌ام می‌پوشاندم تا کمتر ببیند. هر روز شهر شاهد بود که یا در خاکریز به خاک و خون کشیده می‌شدند یا از نبود غذا و دارو بی‌صدا جان می‌دادند، اما عمو پناه مردم بود و عباس یل شهر که همه گرد ما نشسته و گریه می‌کردند. 💠 می‌دانستم این روزِ روشن‌مان است و می‌ترسیدم از شب‌هایی که در گرما و تاریکی مطلق خانه باید وحشت خمپاره‌باران را بدون حضور هیچ مردی تحمل کنیم. شب که شد ما زن‌ها دور اتاق کِز کرده و دیگر در میان نبود که از منتهای جان‌مان ناله می‌زدیم و گریه می‌کردیم. 💠 در سرتاسر شهر یک چراغ روشن نبود، از شدت تاریکی، شهر و آسمان شب یکی شده و ما در این تاریکی در تنگنای غم و گرما و گرسنگی با مرگ زندگی می‌کردیم. همه برای عباس و عمو عزاداری می‌کردند، اما من با اینهمه درد، از تب سرنوشت حیدر هم می‌سوختم و باز هم باید شکایت این راز سر به مهر را تنها به درگاه می‌بردم. 💠 آب آلوده چاه هم حریفم شده و بدنم دیگر استقامتش تمام شده بود که لحظه‌ای از آتش تب خیس عرق می‌شدم و لحظه‌ای دیگر در گرمای ۴۵ درجه طوری می‌لرزیدم که استخوان‌هایم یخ می‌زد. زن‌عمو همه را جمع می‌کرد تا دعای بخوانیم و این توسل‌ها آخرین حلقه ما در برابر داعش بود تا چند روز بعد که دو هلی‌کوپتر بلاخره توانستند خود را به شهر برسانند. 💠 حالا مردم بیش از غذا به دارو نیاز داشتند؛ حسابش از دستم رفته بود چند مجروح و بیمار مثل عمو درد کشیدند و غریبانه جان دادند. دیگر حتی شیرخشکی که هلی‌کوپترها آورده بودند به کار یوسف نمی‌آمد و حالش طوری به هم می‌خورد که یک قطره از گلوی نازکش پایین نمی‌رفت. 💠 حلیه یوسف را در آغوشش گرفته بود، دور خانه می‌چرخید و کاری از دستش برنمی‌آمد که ناامیدانه ضجه می‌زد تا فرشته نجاتش رسید. خبر آوردند فرماندهان تصمیم گرفته‌اند هلی‌کوپترها در مسیر بازگشت بیماران بدحال را به ببرند و یوسف و حلیه می‌توانستند بروند. 💠 حلیه دیگر قدم‌هایش قوت نداشت، یوسف را در آغوش کشیدم و تب و لرز همه توانم را برده بود که تا رسیدن به هلی‌کوپتر هزار بار جان کندم. زودتر از حلیه پای هلی‌کوپتر رسیدم و شنیدم با خلبان بحث می‌کرد :«اگه داعش هلی‌کوپترها رو بزنه، تکلیف اینهمه زن و بچه که داری با خودت می‌بری، چی میشه؟»... ادامه دارد.... ┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄ @sajadeh 🦋
معراج‌عاشقانه🇵🇸
📚 #تنها_میان_داعش ✍🏻 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد ❤️ #قسمت_بیست_هفتم 💠 یک نگاهم به قامت غرق #خون عب
📚 ✍🏻 نویسنده : ❤️ 💠 شنیدن همین جمله کافی بود تا کاسه دلم ترک بردارد و از رفتن حلیه کنم. در هیاهوی بیمارانی که عازم رفتن شده بودند حلیه کنارم رسید، صورت پژمرده‌اش به زنده ماندن یوسف گل انداخته و من می‌ترسیدم این سفرِ آخرشان باشد که زبانم بند آمد و او مشتاق رفتن بود که یوسف را از آغوش لختم گرفت و با صدایی که از این به لرزه افتاده بود، زمزمه کرد :«نرجس کن بچه‌ام از دستم نره!» 💠 به چشمان زیبایش نگاه می‌کردم، دلم می‌خواست مانعش شوم، اما زبانم نمی‌چرخید و او بی‌خبر از خطری که می‌کرد، پس از روزها به رویم لبخندی زد و نجوا کرد :«عباس به من یه باطری داده بود! گفته بود هر وقت لازم شد این باطری رو بندازم تو گوشی و بهش زنگ بزنم.» و بغض طوری گلویش را گرفت که صدایش میان گریه گم شد :«اما آخر عباس رفت و نتونستم باهاش حرف بزنم!» 💠 رزمنده‌ای با عجله بیماران را به داخل هلی‌کوپتر می‌فرستاد، نگاه من حیران رفتن و ماندن حلیه بود و او می‌خواست آنچه از دستش رفته به من هدیه کند که یوسف را محکم‌تر در آغوش گرفت، میان جمعیت خودش را به سمت هلی‌کوپتر کشید و رو به من خبر داد :«باطری رو گذاشتم تو کمد!» قلب نگاهم از رفتن‌شان می‌تپید و می‌دانستم ماندن‌شان هم یوسف را می‌کُشد که زبانم بند دلم شد و او در برابر چشمانم رفت. 💠 هلی‌کوپتر از زمین جدا شد و ما عزیزان‌مان را بر فراز جهنم به این هلی‌کوپتر سپرده و می‌ترسیدیم شاهد سقوط و سوختن پاره‌های تن‌مان باشیم که یکی از فرماندهان شهر رو به همه صدا رساند :«به خدا کنید! عملیات آزادی شروع شده! چندتا از روستاهای اطراف آزاد شده! به مدد (علیه‌السلام) آزادی آمرلی نزدیکه!» شاید هم می‌خواست با این خبر نه فقط دل ما که سرمان را گرم کند تا چشمان‌مان کمتر دنبال هلی‌کوپتر بدود. 💠 من فقط زیر لب (علیه‌السلام) را صدا می‌زدم که گلوله‌ای به سمت آسمان شلیک نشود تا لحظه‌ای که هلی‌کوپتر در افق نگاهم گم شد و ناگزیر یادگاری‌های برادرم را به سپردم. دلتنگی، گرسنگی، گرما و بیماری جانم را گرفته بود، قدم‌هایم را به سمت خانه می‌کشیدم و هنوز دلم پیش حلیه و یوسف بود که قدمی می‌رفتم و باز سرم را می‌چرخاندم مبادا و سقوطی رخ داده باشد. 💠 در خلوت مسیر خانه، حرف‌های فرمانده در سرم می‌چرخید و به زخم دلم نمک می‌پاشید که رسیدن نیروهای مردمی و شکست در حالی‌که از حیدرم بی‌خبر بودم، عین حسرت بود. به خانه که رسیدم دوباره جای خالی عباس و عمو، در و دیوار دلم را در هم کوبید و دست خودم نبود که باز پلکم شکست و اشکم جاری شد. 💠 نمی‌دانستم وقتی خط حیدر خاموش و خودش عدنان یا است، با هدیه حلیه چه کنم و با این حال بی‌اختیار به سمت کمد رفتم. در کمد را که باز کردم، لباس عروسم خودی نشان داد و دیگر دامادی در میان نبود که همین لباس آتشم زد. از گرما و تب خیس عرق شده بودم و همانجا پای کمد نشستم. 💠 حلیه باطری را کنار موبایلم کف کمد گذاشته بود و گرفتن شماره حیدر و تجربه حس که روزی بهاری‌ترین حال دلم بود، به کام خیالم شیرین آمد که دستم بی‌اختیار به سمت باطری رفت. در تمام لحظاتی که موبایل را روشن می‌کردم، دستانم از تصور صدای حیدر می‌لرزید و چشمانم بی‌اراده می‌بارید. 💠 انگشتم روی اسمش ثابت مانده و همه وجودم دست شده بود تا معجزه‌ای شود و اینهمه خوش‌خیالی تا مغز استخوانم را می‌سوزاند. کلید تماس زیر انگشتم بود، دلم دست به دامن (علیه‌السلام) شد و با رؤیایی دست نیافتنی تماس گرفتم. چند لحظه سکوت و بوق آزادی که قلبم را از جا کَند! 💠 تمام تنم به لرزه افتاده بود، گوشی را با انگشتانم محکم گرفته بودم تا لحظه اجابت این معجزه را از دست ندهم و با شنیدن صدای حیدر نفس‌هایم می‌تپید. فقط بوق آزاد می‌خورد، جان من دیگر به لبم آمده بود و خبری از صدای حیدرم نبود. پرنده احساسم در آسمان پر کشید و تماس بی‌هیچ پاسخی تمام شد که دوباره دلم در قفس دلتنگی به زمین کوبیده شد. 💠 پی در پی شماره می‌گرفتم، با هر بوق آزاد، می‌مُردم و زنده می‌شدم و باورم نمی‌شد شرّ عدنان از سر حیدر کم شده و رها شده باشد. دست و پا زدن در برزخ امید و ناامیدی بلایی سر دلم آورده بود که دیگر کارم از گریه گذشته و به درگاه زار می‌زدم تا دوباره صدای حیدر را بشنوم. بیش از چهل روز بود حرارت احساس حیدر را حس نکرده بودم که دیگر دلم یخ زده و انگشتم روی گوشی می‌لرزید... ادامه دارد.... ┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄ @sajadeh 🦋
هر زمان (عج) رازمزمه‌کند... همزمان‌ (عج)‌ دست‌های مبارکشان رابه سوی‌آسمان‌بلندمیکنندو‌برای‌آن ‌جوان‌ میفرمایند؛ چه‌خوش‌سعادتندکسانی‌که‌حداقل‌روزی یک‌بار را زمزمه می‌کنند...:) @sajadeh 🦋
بیچارھ‌دلی‌کھ‌سخت‌دلدادھ‌بھ‌تو ! - باقر‌العلوم‌؏ :) - @sajadeh 🌱 🏴
چیزی‌شبیہ‌حالِ‌علی؏‌درمدینہ‌است... بی‌اشک‌گریہ‌کردن‌ما‌در‌دل‌بقیع:) @sajadeh 🌱 🏴
امشب سلامم می رسد خاکِ بقیعِ تو تا از تو گیرد روضه و اشکِ محرم را ! (ع)_برشماعزیزان_تسلیت_باد 😔 @sajadeh 🌱 🏴
. عمری ز غم کرب و بلا خون جگر خورد قربان دل و چشم تر حضرت باقر شهادت امام باقر علیه السلام تسلیت باد 🏴 ➕ @sajadeh 🏴
چه تفاوت بکند ناله کند یا نکند که دل سوخته را ناله مداوا نکند چه تفاوت بکند پا بکشد یا نکشد کاش می‌شد خودش اینقدر تقلا نکند زهر اینبار چه دارد متورم شده است زهر با این تن بیمار مدارا نکند این جوانی که کنار پدر اُفتاده زمین چه کند گریه اگر بر سرِ بابا نکند اینهمه جایِ جراحات برای شام است زهر هرچند که سخت است چنین تا نکند نَفَس آخر و با روضه‌ی ویرانه گریست نشد او یاد غمِ عمه‌ی خود را نکند یادش اُفتاد که هم بازیِ او می‌اُفتاد سنگ رحمی به سرِ دخترِ نوپا نکند گفت دستم... سرِ زنجیر به دستش بستند پس از آن شِکوه‌ای از آبله‌ی پا نکند کاش می‌شد که سرِ بام کسی ننشیند یا اگر رفت فقط شعله مهیا نکند یاکه رَقّاصه‌شان موقعِ هُل دادنمان خنده بر گریه‌ی ذریّه‌ی زهرا نکند چادر عمه پناهش شد و نالید : سرم... چه کنم تا که مرا زجر تماشا نکند زنِ غساله چه فهمید که می‌گفت به خود بهتر این است که این مقنعه را وا نکند... @sajadeh 🏴
وَقَالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ و خدا گفت من کنارتونم...:)💛🌱 @sajadeh 🦋
🔹🔸🔹🔸🔹🔸 😱فجایع واکسن در طول تاریخ💉 ✅ قسمت اول : 🧨خیانت های واکسیناسیونِ بنیاد خیریه «بیل گیتس» : 💣 1⃣ «بیل گیتس» برای نیل به اهداف شومش از هیچ کاری فروگذار نمی‌کند. 🧪 وجود داروهای عقیم کننده در واکسن‌های کزازی که بیل گیتس، حامی تولید آن است، اثبات‌شده است. 👨‍🔬 «پزشکان کنیایی»، «یونیسف»،«سازمان بهداشت جهانی» و «موسسۀ «بیل و ملیندا گیتس» را به عقیم‌سازی محرمانه‌ی میلیون‌ها زن آفریقایی به‌ واسطه‌ی برنامۀ واکسن کزاز متهم کرده‌اند.😱 📚منبع گزارش: https://www.washingtonpost.com/news/worldviews/wp/2014/11/14/the-tense-standoff-between-catholic-bishops-and-the-kenyan-government-over-tetanus-vaccines/ 2⃣ اکونومی تایمز هند؛ در سال 2014،گزارش داده است که در سال 2009، بنیاد خیریه بیل گیتس اقدام به واکسیناسیون گروهی از کودکان بی‌گناه و فقیر قبیله آسیب پذیر «آندرا پرادشِ هند» برای آزمایش واکسن ویروس «پاپیلومای انسانی»، کرده است. که در اثر آن بسیاری از دختران، بیمار شدند و پنج تن از آنان جانشان را از دست دادند. 😱 🖇 علاوه بر این ، این واکسیناسیون بر روی 14.000 کودک قبیله «وادادورا» در ایالت «گجرات» هندوستان انجام شد . صدها کودک بشدت بیمار شدند و مرگ چند کودک هم گزارش شد.😱 🔍پس از تحقیقات مشخص شد فرم های رضایت والدین این کودکان همگی جعلی بوده است ! و اثر انگشت درج شده بر روی این رضایت نامه ها متعلق به سرپرستان خوابگاه هایی بوده که بچه ها در آن سکونت داشتند این درحالی بود که بسیاری از والدین حتی سواد خواندن و نوشتن نداشتند.😳 📚منبع گزارش: https://economictimes.indiatimes.com/industry/healthcare/biotech/healthcare/controversial-vaccine-studies-why-is-bill-melinda-gates-foundation-under-fire-from-critics-in-india/articleshow/41280050.cms 3⃣ شرکت GAVI (اتحادیۀ جهانی واکسن‌ها و ایمونیزاسیون) که توسط موسسۀ گیتس حمایت مالی می‌شود، باعث مرگ 10.000کودک پاکستانی از طریق واکسن‌های فلج اطفال تست نشده گردیده است.😱 ❌ موسسۀ گیتس همچنین موجب فلج شدن 47.500 کودک هندی به‌واسطۀ واکسن‌هایش شده است.💉💉💉 📚منبع گزراش: https://www.occupycorporatism.com/2013/11/06/the-shocking-truth-about-syrian-polio-resurgence-regime-change/ https://www.facebook.com/events/656089947776892/ @sajadeh 🌱 @mahsolatenarjes🌹
😱فجایع واکسن در طول تاریخ💉 ✅قسمت سوم: 🧨 خیانت های واکسیناسیون بنیاد خیریه «بیل گیتس» 💣 4⃣ بیل گیتس در سخنرانی جدیدش در کنفرانس «TED» موضوعاتی را بیان کرد که هدف اقدامات به ‌ظاهر خیرخواهانه‌اش را آشکار نمود.🤭 📣 او موضوع افزایش «Co2 » و اثرات آن بر روی اقلیم آب و هوایی کره زمین را مطرح کرد و توضیح داد که در نهایت برای کاهش «co2» باید جمعیت جهان کاهش یابد. ☠ 📣 او در ادامه افزود: «امروز جهان 6.8 میلیارد نفر جمعیت دارد و در اندک زمانی به 9 میلیارد نفر خواهد رسید.» 📣 وی می گوید: واکسن ها می توانند به کاهش جمعیت کمک کنند. باید جمعیت جهان 10 تا 15 درصد کاهش یابد. واکسن‌ها آن چیزهایی هستند که من دوستشان دارم».😳 ❗️ با این سخنرانی جای هیچ شکی باقی نمی‌ماند که قصد بیل گیتس از پشتیبانی ساخت واکسن‌ها برای کشورهای عقب‌مانده، حفظ جان آنان نیست، بلکه کنترل جمعیت جهان است. ❌ ⚠️ از این‌رو لازم می‌آید گفته شود که به لحاظ تئوریک، واکسن‌ها به سه روش می‌توانند به ابزاری برای کاهش جمعیت تبدیل شوند: 1⃣ می‌توانند به‌تدریج و به‌گونه‌ای نامحسوس در طول 10 تا 30 سال با ایجاد بیماری‌های زوال دهنده باعث مرگ مردم شوند. 😞 2⃣ می‌توانند باعث کاهش باروری و در نتیجه کاهش نرخ تولد در طول نسل‌ها گردند. این کشتار نرم، همچنین می‌تواند باعث افزایش سقط ‌جنین نیز شود. 😳 3⃣ واکسن‌ها هم‌چنین می‌توانند با همه‌گیر کردن بیماری‌ها باعث افزایش نرخ مرگ گردند.😱 💉 واکسیناسیون‌های گسترده می‌تواند با آزاد کردن گونه‌های آنفلوانزا با بیماری‌زایی و کشندگی بالا به یک سلاح زیستی تبدیل شوند و باعث مرگ میلیون‌ها نفر از مردمی گردد که سیستم ایمنی‌شان با تزریق واکسن‌های قبلی تضعیف شده است.❌❌❌ 📚 منبع گزارش: https://peuplesmonde.net/2015/11/07/bill-gates-says-vaccines-can-help-reduce-world-population/ @sajadeh 🌱 🌸 @mahsolatenarjes🌹
🌹 🌹 سوره جمعه برای پیدا شدن مال سوره مجادله برای برای مهر و محبت همسرو معامله سوره طور برای پایدار بودن و برگشت مال سوره حجر برای برکت مال سوره نمل برای شفا مریض و برآوردن هر حاجتی سوره تغابن برای ادای قرض سوره حج برای کامل شدن دین سوره مریم برای هدایت دختران سوره احزاب برای گشایش بخت سوره یونس برای بچه دار شدن سوره محمد برای اخلاق خوب سوره اعلی برای هدایت جوانان سوره ن والقلم برای آسان شدن یادگیری و درس خواندن سوره مزمل برای مهر و محبت سوره جن برای دفع وسوسه سوره فتح برای گشایش کار سوره حشر برای آرامش در زندگی سوره کهف برای بیدار شدن سوره حجرات برای زیاد شدن مال سوره حدید برای محکم شدن و آرامش بدن سوره انبیا برای رها شدن از بند و گرفتاری سوره مومنون برای به راه راست رفتن سوره صف برای فتح و پیروزی سوره اسرا برای شفای مریض و بهانه گیری سوره یوسف برای عظمت و بزرگی فاتحه: مانع خشم الله یاسین: مانع تشنگی روز قیامت واقعه: مانع فقر دخان: مانع ترس روز قیامت ملک: مانع عذاب قبر کوثر: مانع خصومت کافرون: مانع کفر وقت مردن 🌹⭕️🌹⭕️🌹⭕️🌹⭕️🌹⭕️🌹⭕️ @sajadeh 🌱 @mahsolatenarjes🌹
🦋♡بـسم الله الـرحـمن الـرحیـم♡🦋✨
🦋🍃متن دعای عهد🍃🦋 🥀بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم🥀 اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان🦋 @sajadeh 🌱 🌸 @mahsolatenarjes🌹
1_397714508.mp3
2.75M
🌻 🌷 💚 ﺩﻋﺎﻱ ﻓﺮﺝ 💚 بسم الله الرحمن الرحيم اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ،بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ 🆔 @sajadeh 🌱 🌸 @mahsolatenarjes🌹
ای بسیجی تا زمانی که پرچم اسلام را در افق نصب نکردی... حق نداری استراحت کنی! @sajadeh 🌱 🌸
☘️فواید داروی امام کاظم «علیه‌السلام» از منابع علمی: 📃داروی زمستانه امام کاظم(ع) از شکرسرخ هلیله سیاه و مصطکی تشکیل شده و در داروی تابستانه بجای مصطکی، رازیانه وجود دارد. 🔬به بررسی خواص اجزای این دارو میپردازیم: 1️⃣هلیله سیاه: ۱_فعالیت آنتی اکسیدانی ۲_فعالیت ضد آمیبی و ضد پلاسمودیومی ۳_فعالیت ضد قارچی ۴_فعالیت ضد باکتریایی ۵_فعالیت ضد ویروسی ۶_فعالیت ضد HIV ۷_فعالیت ضد سرطانی ۸_فعالیت ضد دیابتی ۹_التیام ضخم ۱٠_فعالیت ضد التهابی ۱۱_فعالیت ضد ضخم معده ۱۲_فعالیت ضد پوسیدگی دندان ۱۳_درمان مشکلات قلبی ۱۴_بهبود عملکرد مغز ۱۵_بهبود ریکاوری استرس ۱۶_بهبود حافظه ۱۷_بهبود تب مزمن ۱۸_مقابله با چربی های بد بدن ۱۹_محافظت از پوست ۲٠_ضد درد ۲۱_تنظیم سیستم ایمنی ۲۲_محافظت از قلب ۲۳_محافظت از کلیه ۲۴_محافظت از کبد ۲۵_ضداسترس و... 2️⃣خواص رازیانه ۱_فعالیت ضد سرطانی ۲_فعالیت ضد ویروسی ۳_فعالیت ضد باکتریایی ۴_فعالیت ضد قارچی ۵_فعالیت آنتی اکسیدانی ۶_فعالیت محافظتی از کبد ۷_فعالیت ضد استرس ۸_خاصیت بهبود حافظه ۹_بهبود کارکرد مغز ۱٠_بهبود آلزایمر ۱۱_فعالیت ضد پر مویی در زنان(hirsutism) ۱۲_فعالیت قوی استروژنیک ۱۳_بهبود عملکرد مجاری تنفسی ۱۴_بهبود فعالیت روده ۱۵_فعالیت ضد درد ۱۶_فعالیت ضد جهش ژنتیکی ۱۷_کاهش قندخون ۱۸_فعالیت ضدپیری در پوست و... 3️⃣خواص شکر سرخ: ۱_محافظت از سیستم ایمنی ۲_ضد دیابت! ۳_ضد فشار خون ۴_ضد سرطان ۵_محافظت از سلول و... 4️⃣خواص مصطکی ۱_خاصیت ضد التهابی ۲_تنظیم سیستم ایمنی ۳_فعالیت ضد ویروسی ۴_فعالیت ضد میکروبی ۵_فعالیت ضد سرطانی ۶_دارای خاصیت آنتی اکسیدانی ۷_بهبود مشکلات تنفسی ۸_بهبود درد ماهیچه ۹_ضد باکتری و ضد قارچ ۱۰_بهبود گردش خون ۱۱_بهبود ضخم ۱۲_بهبود التهابات پوستی ۱۳_محافظت از دهان و دندان ۱۴_کاهش چربی خون ۱۵_کاهش قند خون ۱۶_محافظت از قلب ۱۷_ضد دیابت و... 📌همانطور که مشاهده میکنید این دارو بسیار خاصیت تقویت سیستم ایمنی در برابر ویروس‌ها و باکتری‌ها و...دارد. ✅ نکته‌ی قابل توجه اینکه در زمستان به دو دلیل: ۱_شرایط بهتر برای برخی ویروس ها ۲_ضعیف شدن سیستم ایمنی احتمال افزایش عفونت ویروسی بیشتر است. و در داروی زمستانه بجای رازیانه،مصطکی وجود دارد که خاصیت تنظیم وبهبود سیستم ایمنی بیشتری دارد. 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 @mahsolatenarjes🌹
خدا بهشتی اش می کند 😍😳😉🌹
چه طور در بيشتر اوقات، نماز به آدم حال نمیدهد؟ استاد فرموده بود: نماز حال تو را نشان میدهد نه اين كه حال بدهد. نماز ميزان و مثل درجه تب است. همان‌طور كه در حديث داريم از نماز مصلّى گاهى يك دوم و گاهى يك سوم و گاهى يك چهارم و... قبول میشود. -مشهور آسمان -خاطراتی از استاد علی صفایی حائری @sajadeh 🦋
یگانه خالقم .... برای درد دلم نیست غزلی.... اما یاد تو درمان درد من است....
ما به فکر سلامت روح و جسم شما هستیم 😁
نظر لطف شماست😊🌹
ممنونم از این همه لطف و محبت بی کرانتون❤️