❓چرا #عزاداري؟ 2️⃣
💠 نقش نجات بخش محبت امام حسين(ع) نسبت به طيب (لات و لوطي معروف تهران)
🔸امام خميني: طیب، حُر دیگری بود.
❇️طیب حاج رضايي (معروف به طيب) در سنین جوانی بارها به دلیل درگیری به زندان افتاد، از جمله: دو سال حبس انفرادی به دلیل درگیری با پاسبانها در سال ۱۳۱۶، پنج سال حبس با اعمال شاقه در سال ۱۳۲۲، تبعید به بندرعباس در سال ۱۳۲۳ به اتهام قتل. با تمام اين سوابق، در ماه محرم از کوتاه کردن ریش خودداری میکرد و لباس سیاه میپوشید و عزاداری ميكرد. او با برخی از علما و روحانیون در ارتباط بود و در گزارش ساواك در سال ۱۳۳۶ آمدهاست که طیب به منزل آیت الله کاشاني میوه فرستادهاست. طيب ابتدا به شاه وفادار بود، تا جایی که تصاویر رضا شاه و پرچم شیر و خورشید را روی بدن خود خالکوبی کرده بود.
❇️طیب در رويداد پانزده خرداد نقش چندان فعالی نداشت، هر چند نقش بازدارندهای هم نداشت. با اين همه، رژیم شاهنشاهی، در ۱۶ خرداد ۱۳۴۲ به همراه ۴۰۰ نفر دیگر او را به جرم بر هم زدن نظم عمومی دستگیر و سرکرده افراد دستگیر شده به اعدام محکوم شدند و این حکم در سحرگاه ۱۱ آبان ۱۳۴۲ اجرا شد.
امير حاج رضايي (عموزاده طيب) در ادامه بيان خاطرات عموي خود گفت: در واقع طيب يک دوره جواني داشت که شرور بود و نوخاسته بود و مي خواست در آن عصر اسمي به هم بزند. در آن بخش، حبسي به حبس ديگر و کلي دعوا و ماجرا داشت. در بخش دوم که بخش نمونه زندگي اش بود، به رفاه در زندگي اش رسيد و در آن دوره ساعت يک بعد از نيمه شب مي رفت ميدان، برايش بار مي آوردند، ساعت ۹ صبح صبحانه مي خورد و يک ساعت بعد خانه بود. اين سيستم و ساعت کاري اش بود. بعد زماني که وليعهد به دنيا آمد، در پايين شهر چراغاني کرد و محله را آذين بندي کرد و با شاه سلام و عليک داشت...تمام دهه اول محرم را تکيه داشت و شب هاي تاسوعا و عاشورا هم خرج مي داد و به اين کارها اعتقاد داشت. آن پيراهن مشکي که تنش مي کرد، به خاطر اعتقادش بود يا در عاشورا پابرهنه راه مي رفت يا فرض کنيد ۳ روز آخر را آب نمي خورد و نذر داشت که در اوج عزاداري تشنه باشد. خب شهرت زيادي پيدا کرد. اين شهرت حاصل اين بود که خيلي سخاوتمند بود، خانواده هاي زيادي را تحت پوشش خودش قرار داده بود و در جامعه خودش که حالا يا مي گويند جاهلان يا لوطي ها يا عيارها - هرکسي هر اسمي مي خواهد رويش بگذارد - با معيارهاي آنها، به طيب نمره بالا مي دادند...
❇️وی در رابطه با نگاه طیب به علما گفت: ببينيد در دادگاه مي گفتند شما دسته راه مي انداختيد و روي علم ها عکس آيت الله خميني را مي گذاشتيد. طيب هم گفت؛ «من هميشه به مراجع تقليد اعتقاد داشتم و احترام مي گذاشتم. قبلاً هم عکس آيت الله بروجردي را مي گذاشتم و حالا هم عکس آيت الله خميني را مي گذارم و باز هم اگر باشم از عکس آنها استفاده مي کنم.» اين چيزهايي بود که من خودم در دادگاه شنيدم. به هرحال شنبه ۱۱ آبان، ساعت ۵ صبح اين اتفاق افتاد و اعدام شد...
آن روز در دادگاه، طیب رو به سرهنگ نصیری گفت: حرفهای شما درست؛ اما ما تو قانون مشتیگری، با بچه های حضرت زهرا در نمیافتیم. من این سید رو نمی شناسم؛ اما با او در نمی افتم...
طيب گفت: بعد از اعلام حکم، ما را به بندهامون منتقل کردند. نصف شب، مأمور شهربانی آمد و زد به در زندان و گفت: محمد باقری! حاج علی نوری! اعلاحضرت با یک درجه تخفیف، عفو ملوکانه به شما داده.
❇️اینها را گفتند تا طیب تو بزنه و از ترس اعدام، حرفش رو پس بگیره و بگه آقای خمینی منو تحریک کرد؛ اما طیب که تو یک سلول دیگه زندانی بود، بلند گفت: این حرفها رو برای ننهات بزن! یک بار گفتم، باز هم میگم، من با بچه حضرت زهرا در نمی افتم.
❇️فردا شب، صدایی از سلول طیب آمد. فهمیدم دارن می برندشان برای اعدام. وقتی میرفتن،طیب زد به میله سلول من و گفت: محمد آقا! اگه یک روز خمینی رو دیدی، سلام منو بهش برسون و بگو خیلیها شما رو دیدند و خریدند ، ما ندیده شما رو خریدیم.
بعد از پیروزی انقلاب، محمد آقا (محمد باقري) با جمعی از مردان انقلابی خدمت امام خمینی رسیدند و با ایشان عکس یادگاری انداختند. وقتی محمد آقا پیام طیب را به امام گفت، امام فرمود: طیب، حُر دیگری بود.
✅ #روانبخش
http://eitaa.com/joinchat/2315059211Cdc06065a5f
🟣 کانال استاد ابوالفضل ساجدی
🆔 @sajedi_ir
🔸ارتباط با ادمین کانال👇
@mohamad_admin
💢 این نظم آهنین ارتش چین نیست!!
👈 اینجا هیأت های بزرگ امام حسین (ع) است که با رعایت دقیق پروتکل های بهداشتی و نظم اعجاب انگیز، این همه جمعیت را کنترل و منظم کردند.
🔴 این ادب و تمدن شیعه است.
✅ #روانبخش
http://eitaa.com/joinchat/2315059211Cdc06065a5f
🟣 کانال استاد ابوالفضل ساجدی
🆔 @sajedi_ir
🔸ارتباط با ادمین کانال👇
@mohamad_admin
⚫️ 👈 چگونه میشود با یک_قطره اشک بر سیدالشهداء(علیهالسلام)، همه گناهان بخشیده شود...⁉️
💠 بسم الله الرحمن الرحیم 💠
🐫 سيدبحرالعلوم به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد. در بين راه راجع به اين مساله، كه گريه بر امام حسين (علیهالسلام) گناهان را مىآمرزد، فكر مىكرد.
🐎 همان وقت متوجه شد كه شخص عربى كه سوار بر اسب است به او رسيد و سلام كرد. بعد پرسيد: جناب سيد درباره چه چيز به فكر فرورفتهاى؟ و در چه انديشهاى؟ اگر مساله علمى است بفرماييد شايد جواب را بدانم.
▪️سيدبحرالعلوم فرمود: در اين باره فكر مىكنم كه چطور مىشود خداوند، اين همه ثواب به زائرين و گريهكنندگان بر حضرت سيدالشهداء(علیهالسلام) مىدهد؟
👣 مثلا در هر قدمى كه در راه زيارت برمىدارد، ثواب يك حج و يك عمره در نامه عملش نوشته مىشود و براى يك قطره اشك، #تمام گناهان #صغيره و #كبيرهاش آمرزيده مىشود.
▪️آن سوار عرب فرمود: تعجب نكن! من براى شما مثالى مىآورم تا مشكل حل شود. «سلطانى به همراه درباريان خود به شكار رفت. در شكارگاه از همراهيانش دور افتاد و به سختى فوق العادهاى افتاد و بسيار گرسنه شد. خيمهاى را ديد و وارد آن خيمه شد. در آن سياه چادر، پيرزنى را با پسرش ديد.
آنان در گوشه خيمه، گوسفندی داشتند و از راه مصرف شير اين گوسفند، زندگى خود را مىگرداندند.
▪️وقتى سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولى به خاطر پذيرايى از میهمان، آن گوسفند را سربريده و كباب كردند، زيرا چيز ديگرى براى پذيرايى نداشتند.
سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و به هر طورى كه بود خود را به درباريان رسانيد و جريان را براى اطرافيان نقل كرد.
در نهايت از ايشان سؤال كرد: اگر بخواهم پاداش ميهماننوازى پيرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملى بايد انجام بدهم؟ ⁉️
👈 يكى از حضار گفت: به او 100 گوسفند بدهيد.
👈 ديگرى كه از وزراء بود، گفت: 100 گوسفند و 100 اشرفى بدهيد.
👈 يكى ديگر گفت: فلان مزرعه را به ايشان بدهيد.
▪️سلطان گفت: هر چه بدهم كم است، زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم، آن وقت مقابله به مثل كردهام. چون آنها هرچه را كه داشتند به من دادند، من هم بايد هرچه را كه دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود.
👌 بعد سوار عرب به سيد فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، حضرت سيدالشهداء(ع) هرچه از #مال و #منال و #اهل و #عيال و #پسر و #برادر و #دختر و #خواهر و #سر و #پيكر داشت همه را در راه خدا داد.
👈 پس اگر خداوند به زائرين و گريه كنندگان، آن همه اجر و ثواب بدهد نبايد تعجب نمود. چون خداوند كه خدائيش را نمىتواند به سيدالشهداء(ع) بدهد، پس هر كارى كه مىتواند انجام مىدهد.
▪️يعنى باصَرف نظر از مقامات عالى خودش، به زوار و گريه كنندگان آن حضرت؛ درجاتى عنايت مىكند و در عين حال اينها را جزاى كامل براى فداكارى آن حضرت نمىداند.
چون شخص عرب اين مطالب را فرمود، از نظر سيدبحرالعلوم غايب شد.
📚 منبع: العبقرى الحسان، ج۱، ص۱۱۹.
✅ #روانبخش
http://eitaa.com/joinchat/2315059211Cdc06065a5f
🟣 کانال استاد ابوالفضل ساجدی
🆔 @sajedi_ir
🔸ارتباط با ادمین کانال👇
@mohamad_admin
🚩هر مستحبی را دو چندان کرده بودند
هر کافری را هم مسلمان کرده بودند
🚩 خونین شده هر صفحه از قرآن ناطق
شاید محرم ختم قرآن کرده بودند
✍️شاعر: نرگس سادات موسوی
✅ #روانبخش
http://eitaa.com/joinchat/2315059211Cdc06065a5f
🟣 کانال استاد ابوالفضل ساجدی
🆔 @sajedi_ir
🔸ارتباط با ادمین کانال👇
@mohamad_admin
◼️این زمزمه در عرش برین افتاده
هفتاد و دو قطعه از نگین افتاده
◼️هرگوشه ی دشت کربلا می بینم
یک تکه از آسمان زمین افتاده
#نرگس_سادات_موسوی
✅ #روانبخش
http://eitaa.com/joinchat/2315059211Cdc06065a5f
🟣 کانال استاد ابوالفضل ساجدی
🆔 @sajedi_ir
🔸ارتباط با ادمین کانال👇
@mohamad_admin
🔲 👇🏽سرنوشت در به دري و حقارت پهلوي اول 👇🏽
❗️اين است سرنوشت اعتماد به كشورهاي سلطه گر
▫️خاطرات شمس كه در اين سفر، همراه پدر بود
▫️رضاشاه: مگر من زندانیام؟ جزیره موریس کجاست؟
▫️به مناسبت ۲۵شهریور سالروز تبعید رضاخان از ایران
كشتي بريتانيايي، شاه معزول و همراهانش را به سمت بندر بمبئي هندوستان برد. شمس پهلوی جزئیات سفر را اینطور توصیف کرده است:
🔘چون به تدریج به مناطق آبهای گرم استوایی نزدیک میشدیم از گرما در رنج بودیم و خیلی اشتیاق داشتیم که زودتر به بمبئی برسیم.
▫️دقایق اضطرابآمیز با کُندی می گذشت. قایقی به کشتی ما نزدیک شد. سربازان از قایق بیرون آمده مشغول حمل بار و بنه خود شدند و سه نفر انگلیسی که یکی از آنها که بعدا با ایشان آشنایی پیدا کردیم آقای اسکرین بود وارد کشتی شدند و به حضور شاه رفتند.
▫️آقای اسکرین خود را نماینده لرد لین لیتگو، نایبالسلطنه آن روز هندوستان، معرفی کرد و اعتبارنامه خود را به اعلیحضرت(رضاخان) ارائه داد و گفت من در «سیملا» بودم، نایبالسلطنه هندوستان به من ماموریت مهمانداری جنابعالی (به اعلیحضرت جنابعالی خطاب میکرد) را داده و سپس راجع به ماموریت خود اظهار کرد:
«شما نمیتوانید در بمبئی پیاده شوید و باید ۵ روز در همین کشتی در وسط دریا در انتظار کشتی اقیانونسپیما بمانید. وقتی کشتی رسید با آن کشتی به جزیره موریس که برای اقامت شما در نظر گرفته شده عزیمت نمایید.»
▫️اعلیحضرت از شنیدن این سخنان سخت برآشفتند و فرمودند: «مگر من زندانیام؟ من آزادانه از کشور خود مهاجرت کردم و به من گفته بودند که در خارج از کشورم به هر کجا میخواهم میتوانم مسافرت کنم. جزیره موریس کجاست؟ چرا اجازه نمیدهند که من به آمریکای جنوبی بروم؟ چرا مانع میشوید که ما در بمبئی پیاده شویم و تا رسیدن کشتی اقلا در شهر بمانیم؟»
▫️آقای اسکرین در پاسخ همه این حرفها فقط یک چیز میگفتند: «من اظهارات شما را تلگراف میکنم و شخصا جز آنچه گفتم کاری نمیتوانم کرد.»
▪️برگرفته از : کتاب تاریخ بیست ساله ایران، جلد هشتم، تهران، علمی، ۱۳۸۰، صص ۴۵۳-۴۶۱- نوشته :حسین مکی
✅ #روانبخش
http://eitaa.com/joinchat/2315059211Cdc06065a5f
🟣 کانال ابوالفضل ساجدی
🆔 @sajedi_ir
🔸ارتباط با ادمین کانال👇
@mohamad_admin