#قصه_ننه_علی
#پارت28
فصل پنجم : خداحافظ مادر
صبح زود چشمانم شده بود کاسهی خون از بس گریه کرده بودم. دست و صورتم را شستم و صبحانه بچهها را دادم. مریم آمد و دوباره گریهام گرفت. گفت: «زهرا چته؟! چی شده؟!» با هقهق گفتم: «مریم! بدبخت شدم!»
هول کرد و گفت: «خدا نکنه خواهر، چرا؟!»
- باز خواب دیدم!
- خیر باشه! چی دیدی؟!
اشکهایم را پاک کردم و گفتم: «خواب دیدم یه تخت سلطنتی گذاشتن وسط یه قصر بزرگ. یه پسر بچه لاغر و نحیف غلتی روی تخت زد و به من نگاه کرد. پرسیدم: این بچه کیه؟! یکی گفت: عزیزه! پسرت.» مریم گفت: «خب؟! همین؟!» زدم توی سرم و گفتم: «پس چی؟! لابد باز باردار شدم دیگه! اسم این یکی هم عزیز آقاست! آخه من با این وضعیتم بچه میخوام چیکار؟» مریم پقی زد زیر خنده و گفت: «برای این گریه میکنی زهرا؟! دیوونه! پاشو. خدا رو شکر این بچه عزیزه، کی عزیزتر از حسین؟! اسمشم بذار حسین که همیشه عزیز باشه.» از اینهمه سرخوشیاش حرصم میگرفت و در دلم میگفتم: «تو چی میدونی از مصیبتای من با این مرد بیخیال!»
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهیدان #امیر_و_علی_شاه_آبادی
https://eitaa.com/sakinehkhatoon🍃
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#قصه_ننه_علی
#پارت29
فصل پنجم : خداحافظ مادر
یک چشمم اشک بود و چشم دیگرم خون. رجب خودش از حال و روزم فهمید دوباره باردار شدم. اخمهایش در هم رفت. طوری رفتار میکرد انگار من مقصر هستم. تا قبل از آن تحویلم نمیگرفت؛ حالا بیمحلیهایش هم بیشتر شد. فرصت و توان سر کار رفتن نداشتم. رجب مرا گذاشت بالای سر کارگرهای خانه و گفت: «بالا سر کارگر جماعت نباشی، از کار میزنه! چهارچشمی حواست بهشون باشه که کارشون رو درست انجام بدن.» یک پایم خانه بود و پای دیگرم در مصالح فروشی. با آن بچهی در شکمم شب و روزم یکی شده بود و فرصت نمیکردم یک دقیقه بنشینم. دو اتاق بزرگ و یک آشپزخانه ساختند، کار به کندی پیش میرفت. کارگرها هرچه احتیاج داشتند من باید برایشان فراهم میکردم. «حاجخانوم! قیر میخوایم. حاجخانوم! گچ میخوایم. حاجخانوم! گونی بیار. حاجخانوم! گاز کپسول تموم شد.»
پولهایمان ته کشید. رجب کارگرها را مرخص کرد و من باید کنار دست بنّاها میایستادم. بلوک سیمانی را بلند میکردم و میبردم برای اوستا. خاک آبانبار را با طناب میکشیدم بالا و خالی میکردم گوشه حیاط. میرفتم سر پل امامزاده معصوم (علیهالسلام) نزدیک دوراهی قپان، قیر و گونی میخریدم بار وانت میزدم و در حیاط خانه خالی میکردم. در و همسایه به حالم گریه میکردند. هنوز عرقم خشک نشده باید بساط ناهار را ردیف میکردم.
https://eitaa.com/sakinehkhatoon
🍃
#قصه_ننه_علی
#پارت30
فصل پنجم : خداحافظ مادر
مهلت دو ماههی ما تمام شد و باید خانه وصفنارد ، را خالی میکردیم. وسایل را بار وانت کردیم. همسایهها برای خداحافظی جلوی در خانه جمع شدند. با همهی خانمهای همسایه روبوسی کردم و حلالیت طلبیدم. مریم گوشهای ایستاده بود و با بغض به من نگاه میکرد. رفتم به طرفش، محکم بغلم کرد و زد زیر گریه. اشکم درآمد. انگشتر فیروزهام را گذاشتم کف دست مریم.
- من بدون تو دق میکنم زهرا!
- مریم! این انگشتر نشان خواهری ما باشه تا قیامت، هروقت دلتنگ روزهای خوشمون شدی، بهش نگاه کن. این چند سال اذیتت کردم. خیلی زحمت بچههام رو کشیدی، حلالم کن. یه خبر خوب بهت بدم؟
- چی؟! نکنه پشیمون شدید و اسبابکشی نمیکنی؟!
- نه! با رجب حرف زدم، ما نمیتونیم بچه سوم رو نگه داریم. انشاءالله سالم به دنیا اومد، میدم تو بزرگش کنی.
- دروغ میگی! مگه تو دل از بچهت میکنی زهرا؟!
باورش نمیشد. کلی با هم حرف زدیم و امیدوارش کردم تا توانست دل از من بکند. تصمیممان را گرفته بودیم و قرار بود حسین را بعد از تولد به مریم و آقای ترابی بسپاریم.
روایت زندگی زهرا همایونی؛ مادر شهید_امیر_و_علی_شاه_آبادی
https://eitaa.com/sakinehkhatoon🍃
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
.
قسمت، ،، 28 و29و30 رمان
#ننه_علی بارگزاری شد 😍
دوستاتون رو دعوت کنید تا باهم
این رمان شیرین رو مطالعه کنیم 😋👌https://eitaa.com/sakinehkhatoon
🍃
✨مسابقه_میلاد_تا_میلاد✨
🎁 قرعه کشی ۵ جایزه ۳۰۰ هزار تومانی
❓سوال: در کدام سوره از قرآن، مزد و پاداش رسالت پیامبر اکرم(ص)، محبت و مودت به اهل بیت(ع) ایشان معرفی شده است؟
۱) سوره واقعه، آیه ۲۳
۲) سوره انسان، آیه ۲۳
۳) سوره شورا، آیه ۲۳
ارسال جواب 👇
https://eitaa.com/joinchat/2672034512Cc122540456
🌱 اهدای رایگان دوره صوتی ۱۹۹ هزار ت به همه شرکت کنندگان➕قرعه کشی:
⏳روز میلاد حضرت زهرا(س)
مسابقه و جایزه 👇
https://eitaa.com/joinchat/4048355716C195a296914
«حماقت آگاهانه آب و بنزین!»
واقعا هنوز فردی هست که شبهه قیمت بنزین و آب معدنی براش حل نشده باشد؟!
آب آزاد تصفیه در ایران لیتری ۵۰تومان و آب شهری لیتری حدود ۱۴ تا ۲۰تومان است.
بنزین آزاد لیتری ۳۰۰۰تومان و ۶۰برابر گرانتر از آب است.
به همین سادگی ۶۰برابر دروغ میتوان گفت؟!
✍سیدامیرحسین حسینی🇮🇷
https://eitaa.com/sakinehkhatoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥جدیدترین نسخه از «هرگز دروغ نخواهم گفت»/ پزشکیان در تبلیغات انتخاباتی: بارها گفتیم بنزین را گران نخواهیم کرد/ معاون اجرایی دولت: قیمت بنزین در کشور ما از آب خوردن ارزان تر است
🔹درحالی که ۴ ماه پیش و در ایام انتخابات، مسعود پزشکیان تاکید کرده بود برنامهای برای گرانی بنزین ندارد، رویکرد دولت او گرانی قطعی بنزین در سال آینده است و بنا به اخبار منتشر شده از کمیسیون تلفیق، قیمت بنزین قرار است ۴۰ درصد گران شود.
🔹شب گذشته نیز قائمپناه؛ معاون اجرایی پزشکیان به صورت رسمی برنامه دولت برای گران کردن بنزین را تایید کرد و گفت: وضعیت بنزین با قیمت فعلی قابل ادامه دادن نیست.
🔹حالا شاید بهتر میتوان شعار «هرگز دروغ نخواهم گفت» پزشکیان را قضاوت کرد.
https://eitaa.com/sakinehkhatoon