eitaa logo
شاید این جمعه بیاید
83 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
5.2هزار ویدیو
154 فایل
ادمین کانال: fars130@
مشاهده در ایتا
دانلود
سنگینش مانده بودم و او میدید این حرفها دل کوچکم را چطور ترسانده که برای ادای هر کلمه جان میداد :»از رو همون عکس ابوجعده تو رو شناخته!« و نام ابوجعده هم ردیف حماقت و بیغیرتی سعد بود که صدایش خش افتاد :»از همون روز دنبالته. نه به خاطر انتقام زنش که تو لو دادی و تا االن حتماً اعدام شده، به خاطر اینکه تو رو با یه سپاهی ایرانی دیدن و فکر میکنن از همون شبی که سعد تو رو برد تو اون خونه، جاسوس سپاه بودی. حاال میخوان گیرت بندازن تا اطالعات بقیه رو ازت دربیارن.« گیج این راز شش ماهه زبانم بند آمده بود و او نگاهش بین من و حرم میچرخید تا لرزش چشمانم بند زبانش نشود و همچنان شمرده صحبت میکرد :»همون روز تو فرودگاه بچهها به من خبر دادن، البته نه از دمشق، ازتهران! ظاهراً آدمای تهرانشون فعالتر بودن و منتظر بودن تا پات برسه تهران!« از تصور بالیی که تهران در انتظارم بود باز هم رنگش پرید و صدایش بیشتر گرفت :»البته ردّ تو رو فقط از دمشق و از همون بیمارستان و تو تهران داشتن، اما داریا براشون نقطه کور بود. برا همین حس کردم امنترین جا برات همون داریاست.« از وحشتی که این مدت به تنهایی تحمل کرده بود، دلم آتش گرفت و او میدید نگاهم از نفس افتاده که حال دلم را با حکایت مصطفی خوش کرد :»همون روز از فرودگاه تا بیمارستان آمار مصطفی رو از بچههای دمشق گرفتم و اونا تأییدش کردن. منم همه چی رو بهش گفتم و سفارش کردم چشم ازت برنداره. فکر میکردم شرایط زودتر از این حرفا عادی میشه و با هم برمیگردیم ایران، ولی نشد.« و سه روزپیش من در یک قدمی همین خطر بودم که خطوط صورتش همه در هم شکست و صدایش در گلو فرو رفت :»از وقتی مصطفی زنگ زد و گفت تو داریا شناساییات کردن تا امروز که دیدمت، هزار بار مردم و زنده شدم!« سپس از همان روی بام با چشمش دور حرم چرخید و در پناه حضرت زینب  حرف آخرش را زد :»تا امروز این راز بین من و مصطفی بود تا تو آروم باشی و از هیچی نترسی. برا اینکه مطمئن بودیم داریا تو اون خونه جات امنه، اما از امروز هیچ جا برات امن نیست! شاید از این به بعد حرم هم نتونی بری!« ساکت بودم و از نفس زدنهایم وحشتم را حس میکرد که به سمتم چرخید، هر دو دستم را گرفت تا کمتر بلرزد و عاشقانه حرف حرم را وسط کشید :»زینب جان! همونطور که اونجا تو پناه حضرت سکینه
وبی مقدمه رو به ابوالفضل کرد :»پسرم تو نمیخوای خواهرت رو شوهر بدی؟« جذبه نگاه مصطفی نگاهم را تا چشمانش کشید و دیدم دریای احساسش طوفانی شده و میخواهد دلم را غرق عشقش کند که سراسیمه پا پس کشیدم. ابوالفضل نگاهی به من کرد و همیشه شیطنتی پشت پاسخش پنهان بود که سر به سر پیرزن گذاشت :»اگه خودش کسی رو دوست داشته باشه، من نوکرشم هستم!« و اینبار انگار شوخی نکرد و حس کردم میخواهد راه گلویم را باز کند که با محبتی عجیب محو صورتم شده بود و پلکی هم نمیزد. گونههای مصطفی گل انداخته و در خنکای شب آبانماه، از کنار گوشش عرق میرفت که مادرش زیر پای من را کشید :»داداشت میگه اگه کسی رو دوست داشته باشی، راضیه!« موج احساس مصطفی همان نگاه سر به زیرش به ساحل قلبم میکوبید و نفسم بند آمده بود که ابوالفضل پادرمیانی کرد :»مادر! شما چرا خودت پسرت رو زن نمیدی؟« و محکم روی پا مصطفی کوبید :»این تا وقتی زن نداره خیلی بیکلّه میزنه به خط! زن و بچه که داشته باشه، بیشتر احتیاط میکنه کار دست خودش و ما نمیده!« کمکم داشتم باور میکردم همه با هم هماهنگ شدند تا بله را از زیر زبان من بکشند که مادر مصطفی از صدایش شادی چکید :»من میخوام مصطفی رو زن بدم، منتظر اجازه شما و رضایت خواهرتون هستیم!« بیش از یک سال در یک خانه از داریا تا دمشق با مصطفی بودم، بارها طعم احساسش را چشیده و یک سحر در حرم حرف عشقش را از زبان خودش شنیده بودم و باز امشب دست و پای دلم میلرزید. دلم میخواست اززبان خودش حرفی بگوید و او همه احساسش در نگاهش بود که امشب دلم را بیش از همیشه زیر و رو میکرد. ابوالفضل کار خودش را کرده بود که از جا بلند شد و خندهاش را پشت بهانهای پنهان کرد :»من میرم یه سر تا مقرّ و برمیگردم.« و هنوز کالمش به آخر نرسیده، مصطفی از جا پرید و انگار میخواست فرار کند که خودش داوطلب شد :»منم میام!« از اینهمه دستپاچگی، مادرش خندید و ابوالفضل دیگر دلیلی برای پنهانکاری نداشت که با نمک لحنش پاسخ داد :»داداش من دارم میرم تو راحت حرفاتو بزنی، تو کجا میخوای بیای؟« از صراحت شوخ ابوالفضل اینبار من هم به خنده افتادم و خنده بی- صدایم مقاومت مصطفی را شکست که بیهیچ حرفی سر جایش نشست و میدیدم زیر پردهای از خنده، نگاهش
علیه اسلام بودی، مطمئن باش اینجام حضرت زینب خودش حمایتت میکنه!« صورتم به طرف صورتش مانده و نگاهم تا حرم کشیده شد و قلبم تحمل اینهمه وحشت را نداشت که معصومانه به گریه افتادم. تازه نبض نگرانی نگاه مصطفی در تمام این شش ماه زیر انگشت احساسم آمده و حس میکردم به هوای من چه وحشتی را تحمل میکرد که هر روز تارهای سفید روی شقیقهاش بیشتر میشد و خط پیشانیاش عمیقتر. دوباره طنین عشق سحرگاهی امروزش در گوشم نشست و بیاختیار دلم برای لحن گرمش تنگ شد تا لحظهای که به اتاق برگشتیم و اولین صوتی که شنیدم صدای مردانه او بود :»تکلیف حرم سیده سکینه چی میشه؟« انگار به همین چند لحظه که چشمانم را ندیده بود، دلتنگی نفسش را گرفته و طاقتشتمام شده بود که رو به ابوالفضل سوالش را پرسید و قلب نگاهش برای چشمان خیسم من میتپید. ابوالفضل هم دلش برای حرم داریا میلرزید که همان پاشنه در روی زمین نشست و نجوا کرد :»فعالً که کنترل داریا با نیروهای ارتش!« و این خوشخبری ابوالفضل چند روز بیشتر دوام نیاورد و اینبار نه فقط تکفیریهای داخل شهر که رفقای مصطفی از داریا خبر دادند ارتش آزاد با تانک وارد شهر شده است. فیلمی پخش شده بود از سربازی سوری که در داریا مجروح به دست ارتش آزاد افتاده و آنها پیکرش را به لوله تانک بسته و در شهر چرخانده بودند. از هجوم وحشیانه ارتش آزاد، بیشتر مردم داریا تالش میکردند از شهر فرار کنند و سقوط شهرکهای اطراف داریا، پای فرارهمه را بسته بود. محلههای مختلف دمشق هر روز از موج انفجار میلرزید و مصطفی به عشق دفاع از حرم حضرت زینب  جذب گروههای مقاومت مردمی زینبیه شده بود. دو ماه از اقامتمان در زینبیه میگذشت و دیگر به زندگی زیر سایه ترس و ترور عادت کرده بودیم، مادر مصطفی تنها همدم روزهای تنهاییام در این خانه بود تا شب که مصطفی و ابوالفضل برمیگشتند و نگاه مصطفی پشت پردهای از خستگی هر شب گرمتر به رویم سالم میکرد. شب عید قربان مادرش با آرد و روغن و شکر، شیرینی سادهای پخته بود تا در تب شبهای ملتهب زینبیه، خنکای عید حالمان را خوش کند. در این خانه ساده و قدیمی همه دور اتاق کوچکش نشسته و خبر نداشتم برایم چه خوابی دیده که چشمان پُر چین و چروکش میخندید
هدایت شده از سخنرانی ها/حجت الاسلام غفاری
صداقت ددرقران وروایات.MP3
29.23M
حجت الاسلام والمسلمین علی صالح غفاری موضوع:صداقت درایات وروایات(جلسه486)مکان تبلیغ شهرستان سمیرم https://eitaa.com/eslam20
🌸اعجاز علمی دیگری ازقرآن🌸 👌بخوانید تانوری برایمانتان افزوده گردد ❣قرآن در بیش از ۱۴۰۰سال پیش هنگامی که خبری از علم نبود به اینکه گیاهان به صورت نر و ماده هستند اشاره می کند. ☘«و انزل من السماء ماء فاخرجنا به ازواجا من نبات شتی» طه 53 🌿«واز آسمان آبی فرو فرستادیم و بوسیلة آن جفت هایی از گیاهان گوناگون رویاندیم» 💥در سال 1731میلادی، دانشمند سوئدی «کارل لینه» نظریه خود را مبنی بر وجود زوجیت در بین گیاهان اعلام کرد که تعجب بسیاری را برانگیخت. بعد از مدتی، کتاب وی از طرف کلیسا مورد نهی شدید قرار گرفت. به هرحال دیری ‌نپایید که این نظریه، مورد قبول و تایید مجامع علمی قرار گرفت و هم اکنون همه آن را پذیرفته‌اند. 👈با آنکه همه می‌دانیم، قرآن یک کتاب علمی نیست که هدف از آن تبیین علوم مختلف باشد، ولی در راستای تأمین اصلی‌ترین هدف خود، یعنی هدایت انسانها، در مواردی نکاتی را یاد‌آور شده است که حکایت از عظمت منبع وحی و اعجاز قرآن کریم دارد. 🌸سبحان الله🌸 ‌ @salahshouran313
‍ 🕊 🕊 این‌شهدا‌ اول‌مراقبٺ‌از‌دلشون‌ڪردند بعد‌مدافع‌حرم‌شدند... از‌حرم‌خدا‌خوب‌دفاع‌ڪردند ڪه‌بهشون‌لیاقٺ‌ دفاع‌از‌حرم‌حضرٺ‌زینب‌ۜ‌رودادند:)... عَجِل لِوَلیَکَ الفَرَج بَه حَقَ زِینَب مُضطَر س💔🖤 الرُزُقنا شهادَتِ فی سَبیلِ المَهدی (عج)🌷🕊 صَلّی علی' مُحَّمد و آل مُحَّمَد و عَجِل فَرَجَهُم 💚🙏 پناه نور شهدا 🕊🌷💔 🦋🦋🦋
❇️ مرز زمینی عراق بدون ویزا برای زائران باز شد 🔹ویزای سفر زمینی به عراق از امروز به‌صورت رسمی برداشته شد و زائران می‌توانند در قالب کاروان‌های زیارتی از طریق مرز زمینی سفر کنند. @salahshouran313
12.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓چطور باید بچه‌هامون رو نمازخون کنیم؟ با تشویق؟ با تنبیه؟ یا ... @salahshouran313
🔴امیرعبداللهیان: اگر آمریکا بخواهد رفتار غیرسازنده خود را ادامه دهد، با پاسخ متناسب ما مواجه خواهد شد 🔹وزیر خارجه در گفت‌وگوی تلفنی با مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا:تهران از مذاکره منطقی و مبتنی بر نتیجه همواره استقبال کرده است، اما برای رسیدن به توافق خوب و پایدار، ضروری است طرف مقابل رفتار‌های دوگانه و متناقض خود را کنار بگذارد.بعد از صدور قطعنامه در شورای حکام آژانس، نشان دادیم که از حقوق ملت عقب نشینی نمی‌کنیم. اگر آمریکا بخواهد رفتار غیرسازنده خود را ادامه دهد، با پاسخ متناسب ما مواجه خواهد شد. ایران هیچ‌گاه از میز مذاکره فاصله نگرفته است. به همین دلیل همواره در گفت‌وگو‌ها، ابتکارات مهمی را برای رسیدن به توافق مطلوب ارائه کرده ایم. اما باید مذاکره نتیجه بخش باشد. 🔹جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا: راه برون رفت از شرایط کنونی، پیگیری دیپلماسی و اجتناب از اقدامات غیر سازنده است. تا رسیدن به توافق در وین فاصله زیادی نداریم و اکنون نیز زمان آن است که گفت‌وگو‌ها مجدداً و با سرعت از سر گرفته شود و تلاش شود تا از افزایش تنش جلوگیری شود. ✅
♦️روزنامه کیهان نوشت: 🔹حضور به اندازه، هدفمند و کنترل‌شده در فضای مجازی و استفاده کاربردی از تکنولوژی‌های روز تلفن همراه، موضوعی پذیرفته شده و واضح است اما مشکل از آن‌جایی شروع می‌شود که این روزها بسیاری از افرادی که مشتری فضای مجازی هستند، بیش از حد نیاز یا ضرورت و بدون این‌که هدف مشخصی داشته باشند، ساعت‌ها مشغول به این فضای بی‌کران می‌شوند. 🔹متأسفانه مدیریت این فضا در کشور به‌شدت رهاشده و این فضا تقریباً بدون ضابطه و کنترل مناسب، بر زندگی خانواده‌ها و سبک زندگی کودکان و نوجوانان و افراد مختلف احاطه پیدا کرده و سایه انداخته است. 🔹همین رهابودن فضای مجازی بهترین فرصت را به دشمنان داده است تا با خیال راحت به طراحی و اجرای انواع و اقسام پروژه‌های فکری،‌ ترویج مسائل ضدفرهنگی و غیراخلاقی، تغییر سبک زندگی ایرانی اسلامی، طرح زیرکانه و البته فریبنده شبهات، شایعات و… پرداخته و به‌ویژه جوانان و نوجوانان و حتی کودکان ایرانی را هدف قرار دهند. #⃣ جبههٔ اسلامی در فضای مجازی @salahshouran313
💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦 🌺یاران قرآنی ام🌺 ✅به فضل الهی و با توسل به ساحت نورانی بانوی کوثر حضرت فاطمه سلام الله علیها امروز نیز به محضر مشرف میشویم قرائت صفحه ۱۲۳و ۱۲۴ مصحف شریف 💦💦💦💦💦💦💦
123.mp3
1.37M
صفحه ۱۲۳ استاد پرهیزگار 🔹️لطفا برنامه روز را با قرائت صحیح و ترجمه بخوانید .⚘ @salahshouran313