eitaa logo
شاید این جمعه بیاید
82 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
5.3هزار ویدیو
154 فایل
ادمین کانال: fars130@
مشاهده در ایتا
دانلود
واکنش مجلس به قتل مامور ناجا 👤قالیباف 🔹️شهادت مظلومانه مأمور وظیفه شناس شهید علی اکبر رنجبر در درگیری با اراذل و اوباش دردناک و جانکاه است؛ 🔹امنیت جامعه و آسایش مردم جز با فراهم کردن زمینه های اعمال اقتدار و قاطعیت پلیس تامین نخواهد شد. 🔹️ستاد کل نیروهای مسلح و نیروی انتظامی در اسرع وقت اصلاحات مورد نیاز «قانون استفاده از سلاح» برای مامورین شجاع و جان برکف ناجا را به مجلس ارائه کنند تا خارج از نوبت در دستور رسیدگی و تصویب قرار گیرد. 🔸فانوس🔸 @salahshouran313
۱۶ بهمن ۱۴۰۰
ماجرای گزارش سعید جلیلی 🔹‏بر خلاف ادعای حامیان روحانی، گزارش ۲۰۰ صفحه‌ای آقای جلیلی هیچ ارتباطی با آقای باقری و مذاکرات جاری ندارد.... 🔹جلیلی، نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی است و پاسخی بر ادعاهای نادرست ظریف در تیر ۱۴۰۰ و گزارش او به مجلس نوشته است؛ احتمالا گزارش ایشان منتشر خواهد شد.... ✍ علیرضا سلیمانی 🔸فانوس🔸 @salahshouran313
۱۶ بهمن ۱۴۰۰
(پنتاگون: از اثر انگشت و نمونه DNA رهبر داعش از هویتش مطمئن شدیم) با توجه به خبر ذیل، چگونه است که امریکا اثر انگشت و نمونه DNA همه قربانیان عملیات‌های ویژه‌اش را در آرشیو دارد؟ پاسخ : خیلی ساده: چون خودش همه شون رو توی عراق ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ دستگیر کرد. 1️⃣ خودش همه شون رو از زندان بوکا ۲۰۰۹ آزاد کرد ! 2️⃣ خودش همه شون رو بعدا کشت ! (ترکمانی، عدنانی، بغدادی، القریشی و ...) 3️⃣ جولانی هم که الان مامور مخفی شون در ادلب شده. 🔸فانوس🔸 @salahshouran313
۱۶ بهمن ۱۴۰۰
۱۶ بهمن ۱۴۰۰
6.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظاتی از آخرین غبارروبی حاج قاسم سلیمانی در حرم امام هادی (ع) 🔸فانوس🔸 @salahshouran313
۱۶ بهمن ۱۴۰۰
🔻سخنگوی دولت به شایعات اخیر پاسخ داد 🔹علی بهادری جهرمی سخنگوی دولت در در خصوص ادعای مطرح شده مبنی بر «ورود رئیس جمهور به موضوع انتصابات وزارت کار و تذکر به وزیر»، ضمن تکذیب این ادعا از تقدیر رئیس جمهور از عبدالملکی خبر داد. بهادری جهرمی گفت: در دیدار اخیر جمعی از نمایندگان با رییس جمهور، ادعاهایی در خصوص برخی انتصابات در کل دولت مطرح شد؛ رئیس جمهور هم به صورت کلی قاعده و روش نظارتی دولت در این حوزه را تبیین کردند. وی ادامه داد: تاکنون نیز هیچگونه مستندی از سوی منتقدان ارائه نشده و هیچگونه دستوری هم از سوی رئیس‌جمهور صادر نشده است. ✅ سخنگوی دولت گفت: اخیرا در جلسه ستاد هماهنگی اقتصادی دولت، وزیر کار مورد تقدیر رئیس جمهور قرار گرفت. 🔸فانوس🔸 @salahshouran313
۱۶ بهمن ۱۴۰۰
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان قسمٺ _هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط میگیرم برگردید ایران پیش خونواده تون! و نمیدید حالم چطور به هم ریخته.. که نگاهش در فضا چرخید و با سردی جملاتش حسرت روزهای آرام سوریه را کشید _ که باشید دیگه خیالم راحته! سوریه هم تا یک سال پیش هیچ خبری نبود، داشتیم زندگیمون رو میکردیم که همه چی به هم ریخت، اونم به آزادی! حالا به بهانه همون آزادی دارن جون و مال و ناموس مردم رو غارت میکنن! از اینکه با کلماتش رهایم کرد، قلب نگاهم شکست و این قطره اشک نه از وحشت جسد سعد و نه از درد پهلو که از احساس غریب او بود و نشد پنهانش کنم که بی اراده اعتراف کردم _من ایران جایی رو ندارم! نفهمید دلم میخواهد پیشش بمانم که خیره نگاهم کرد و ناباورانه پرسید _خونواده تون چی؟ از محبت پدر و مادر و برادر روی شیشه احساسم ناخن میکشید.. و میکشیدم بگویم همین همسر از همه خانواده ام بریدم که پشت پرده اشک پنهان شدم.. و او نگفته حرفم را شنید و مردانه داد _تا هر وقت خواستید اینجا بمونید! انگار از نگاهم نغمه احساسم را شنیده بود،.. با چشمانش دنبال جوابی میگشت و اینهمه احساسم در دلش جا نمیشد که قطرهای از لبهایش چکید _فعلاً خودم مراقبتونم، بعدش هر طور شما بخواید. و همین مدت فرصت فراخی به دلم داده بود تا هر آنچه از سعد زخم خورده بودم از محبت مصطفی و مادرش مرهم بگیرم که در خنکای خانه آرام شان دردهای دلم کمتر میشد و قلبم به حمایت مصطفی گرمتر... ادامه دارد.... نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد #@salahshouran313
۱۶ بهمن ۱۴۰۰
🍃 📖🍃 🔖| رمـــــان قسمٺ در هم صحبتی با مادرش لهجه عربی ام هر روز بهتر میشد.. و او به رخم نمیکشید.. به هوای حضور من و به دستور مصطفی، چقدر اوضاع زندگی اش به هم ریخته.. که دیگر هیچکدام از اقوامشان حق ورود به این خانه را نداشتند..و هر کدام را به بهانه ای رد میکرد.. مبادا کسی از حضور این دختر باخبر شود... مصطفی روزها در مغازه پارچه فروشی و شب ها به همراه سیدحسن و دیگر جوانان شیعه و سُنی در حضرت سکینه(س) بود و معمولاً وقتی به خانه میرسید، ما خوابیده بودیم و فرصت دیدارمان تنها هنگام نماز صبح بود... لحظاتی که من با چشمانی خواب از اتاق برای وضو بیرون میرفتم.. و چشمان مصطفی خمار از خستگی به رویم سلام میکرد.. و لحن گرم کلامش برایم عادی نمیشدکه هر سحر دست دلم میلرزید و خواب از سرم میپرید... مادرش به هوای زانو درد معمولاً از خانه بیرون نمیرفت.. و هر هفته دست به کار میشد تا با پارچه جدیدی برایم پیراهنی چین دار و بلند بدوزد و هر بار با خنده دست مصطفی را رو میکرد _دیشب این پارچه رو از مغازه اورد که برات لباس بدوزم، میگه چون خودت از خونه بیرون نمیری، یه وقت احساس غریبی نکنی! ولی چون خجالت میکشید گفت بهت نگم اون اورده! رنگهای انتخابی اش همه یاسی و سرخابی و صورتی با گلهای ریز سفید بود و هر سحری که میدید پارچه پیشکشی اش را پوشیده ام نگاهم میکرد و از سرخی گوش و گونه هایش خجالت میچکید... پس از حدود سه ماه.. دیگر درد پهلویم فروکش کرده و در آخرین عکسی که گرفتیم.. ادامه دارد.. نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد @salahshouran313 🍃 📖🍃
۱۶ بهمن ۱۴۰۰