2_144189955923457151.mp3
2.78M
💠 عجز ادراک
🔹 #مولوی كه شاگرد #شمس است، در دو مرحله دو نوع سخن دارد. اگر حكیمانه بخواهد سخن بگوید، می گوید:
ای برادر تو همان اندیشه ای ٭٭٭ ما بقی خود استخوان و ریشه ای
🔹 انسان به جز #علم_و_دانش سرمایه ای ندارد و آنچه می ماند و ماندنی است، ادراك است و فهم است و برهان است و دلیل؛ ولی وقتی به ذات اقدس الهی می رسد كه او مفهوم نیست تا با علم حصولی درك شود، همین #مولوی شاگرد #شمس, همین مولوی كه می گفت: «ای برادر تو همان اندیشه ای»، گفت: «گردن بزن اندیشه را ما از كجا او از كجا». مگر خدا مفهوم است كه به ذهن بیاید؟! مگر خدا مثل شمس و قمر است كه به ذهن بیاید؟! مگر خدا مثل آسمان و زمین است كه با علم حصولی و استدلالی و مفهوم به ذهن بیاید؟!
آفت ادراك آن قال است و حال ٭٭٭ خون به خون شستن محال است و محال
🔹 حكیم می گوید من مطلب نظری را با مفهوم بدیهی می فهمم, فقیه می گوید چنین است, اصولی می گوید چنین است, محدّث می گوید چنین است كه مطلب مشكل را با مطلب آسان باید فهمید; یعنی با مقدّمات بدیهی به نتیجه می رسیم، این راه اندیشه است؛ اما ذات اقدس الهی كه مفهوم نیست, خدا كه ماهیت ندارد، او حقیقت هستی خارجی است، او كه به ذهن نمی آید، لذا مادامی كه مرز فقه است و اصول است و حكمت است و حدیث است و برهان است و فلسفه, حرف مولوی شاگرد شمس این است: «ای برادر تو همان اندیشه ای»؛ اما وقتی نسبت به خدا رسید، فرمود: «گردن بزن اندیشه را ما از كجا او از كجا» و گفت:
آفت ادراك آن قال است و حال ٭٭٭ خون به خون شستن محال است و محال
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی