🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین🇵🇸
.𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت» #پارت_چهارصد_و_یازدهم با لبهایی که از ترسی
.𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت»
#پارت_چهارصد_و_دوازدهم
بانویی ایرانی کنارم بود که پاسخ سؤالم را با لحنی ملیح داد:
نه عزیزم! این حرم حضرت اباالفضل هست!پس ساقی لب تشنگان کربلا و حامل لواء امام حسین که این چند روز در هر موکب و هیئتی نامش را شنیده و شیدایی شیعیان را به پایش دیده بودم، صاحب این گنبد و بارگاه درخشان بود که اینهمه از من دلبری میکرد و هنوز چشم از مهتاب حرمش بر نداشته بودم که همان بانو میان گریهای عاشقانه زمزمه کرد:
قربون وفاداریات بشم عباس!
با همان حال خوشش رو به من کرد:
شب و روز عاشورا، حضرت ابوالفضل مراقب خیمههای زن و بچههای امام حسین بوده! تو خیمهگاه هم، خیمه آقا جلوتر از همه خیمهها بوده تا کسی جرأت نکنه به بقیه خیمهها نزدیک شه!
هنوزم از هر طرفی وارد کربلا بشی، اول حرم
حضرت ابوالفضل رو میبینی...«پ
و دیگر نشنیدم چه میگوید که بر اثر فشار
جمعیت، میان مان فاصله افتاد و حالا فقط نوای نوحه و زمزمه روضه به گوشم میرسید.
عربها به یک زبان و ایرانیها به کلامی دیگر به عشق برادر امام حسین میخواندند. مردها با هم یک دم گرفته و زنها به شوری دیگر عزاداری میکردند و میدیدم مست از قدح عشق حضرت اباالفضل عاشقانه به سر و سینه میزنند و خیابان منتهی به حرمش را میبویند و میبوسند و میروند.
گاهی ایرانیها دم میگرفتند:
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد...
و گاهی عراقیها سر میدادند:
یا عباس جیب المای لسکینه...
میشنیدم صدای اینهمه عاشق قد میکشد: لبیک یا عباس... که هنوز پس از 1400 سال از شهادت حضرتش، ندای یاری خواهیاش را صادقانه لبیک میگفتند که من هم کاسه صبرم سر ریز شد و نمیتوانستم با هیچ نوحهای هم نوا شوم و به نغمه قلب خودم گریه میکردم که نه روضهای به خاطرم میآمد و نه شعری از بَر بودم و تنها به ندای نگاهی که از سمت حرم صدایم میکرد، پاسخ داده وعاشقانه گریه میکردم.
دیگر مجید و آسید احمد و بقیه را از یاد برده و جدا افتادنم را فراموش کرده بودم که من در میان این جمعیت دیگر غریبه نبودم و در محضر فرزند رشید امام علی،آنچنان پر و
بالی گشوده بودم که حالا بینیاز از حرکت جمعیت با قدمهایی که از داغ تاول گرفته بود، به سمتش میرفتم و اگر غلط نکنم او مرا به سوی خودش میکشید!
چه منظرهای بود گنبد طلاییاش در میان دو گلدسته رعنا که پیش چشمم شبیه دو دست بُریده حضرتش در راه خدا و دفاع از پسر پیامبر صلیاللهعلیهوآله میآمد!
ولی این خشت و آهن و طلا کجا و دستان ماه بنیهاشم کجا که شنیده بودم خداوند در عوض دو دست بُریده، به او دو بال عنایت فرموده تا در بهشت پرواز نماید!
هر چه به حرم نزدیکتر میشدیم، فشار جمعیت بیشتر میشد و تنها طنین
لبیک یا عباس!
بود که رعشه به تن زمین و آسمان میزد و دل
مرا هم از جا میکَند. حالا به نزدیکی حرمش رسیده و دیگر نمیتوانستیم قدمی پیش برویم که دور حرم، جمعیت انبوه مردان تجمع کرده و راه بند آمده بود.
هنوز دو سه شب به اربعین مانده و تنها به
هوای شب جمعه بود که جمعیت اینطور به صحن و سرای کربلا سرازیر شده و برای زیارت اولیای الهی سر از پا نمیشناختند.
از این نقطه دیگر گنبد و گلدستهها
پیدا نبود که تقریباُ پای دیوارهای بلند و پر نقش و نگار حرم ایستاده و تنها سیل مردم را میدیدم. گاهی جمعیت تکانی میخورد و به سختی قدمی پیش میرفتم و باز در همان نقطه متوقف میشدم که در یکی از همین قدمها، صحنه رؤیایی بینالحرمین پیش چشمان مشتاقم گشوده شد و هنوز طول بین الحرمین را با نگاهم طی نکرده بودم که به پابوسی حرم نازنین سید الشهدا رسیدم.
به قلم فاطمه ولی نژاد
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین🇵🇸
.𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت» #پارت_چهارصد_و_دوازدهم بانویی ایرانی کنارم بو
.𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت»
#پارت_چهارصد_و_سیزدهم
حالا این که هنوز از داغ خون و عطش شعله میکشید، مزار پاره تن فاطمه سلاماللهعلیها و نور دیدگان علی علیهالسلام بود که به رویم میخندید و به قدمهای خسته و مجروحم،
خوش آمد میگفت و من کجا و لبخند پسر پیامبر صلیاللهعلیهوآله کجا که پیراهن صبوریام دریده شد و نالهام به هوا رفت.
محو حرم بهشتیاش، دل از پرچم عزای روی
َ گنبدش نمیکندم و پلکی هم نمیزدم تا نگاه مهربانش را لحظهاي از دست ندهم که یقین داشتم نگاهم میکند!
هر دو دستم را به سینه گذاشته و تا جایی که نفسم بر میآمد، به عشقش ضجه میزدم و از اعماق قلب عاشقم صدایش میکردم.
بانگ لبیک یا حسین!
جمعیت را میشنیدم و دستهایی را که پس از هزاران سال به نشانه یاری پسر پیامبرصلیاللهعلیهوآله بالا برای
َ پر میزد، میدیدم و من اینچنین جانبازیهای عارفانهای نداشتم که تنها عاجزانه گریه میکردم و نمیدانستم چه بگویم که فقط به زبان بیزبانی ناله میزدم.
دلم میخواست تا پای حرمش به روی قدمهای زخمی.ام که نه، به روی چشمانم بروم که حالا جام سرریز عشقش در جانم پیمانه شده و میدیدم حسین علیهالسلام با دلها چه میکند و باور کرده بودم هر چه برایش سر و جان بدهند، کم دادهاند که چنین معشوق نازنینی شایسته بیش از اینهاست!
بندهای که در راه دفاع از دین خدا، همه دارایی.اش را فدا کرده و در اوج تسلیم و رضایت، نه تنها از جان خود که از دلبستگی به تک تک عزیزانش بگذرد و یکی را پس ازدیگری در راه خدا عاشقانه به قربانگاه بفرستد و باز به قضای الهی راضی باشد، سزاوار بیش از اینهاست!
دیگر بیش از این تاب دوری از حرمش را نداشتم و مرغ پریشان دلم به سمت صحن و
سرایش پر میکشید و صد هزار حسرت که پهنه بینالحرمین از خیل عشاقش بند آمده و دیگر برای منِ بی سر و پا مجال رفتن نبود!
ولی جان همه عالم به فدای کرمش که از همین راه دور، نگاهم میکرد و در پاسخ مویه.های غریبانه.ام، چنان دستی به سرم میکشید که دلم آرام میشد و چه آرامشی که در تمام عمرم تجربهاش نکرده و حالا داروی شفابخش همه غمهایم ذکر یاحسین!بود و چه شبی بود آن شب جمعه که سر به دیوار حرم حضرت ابالفضل ،تا سحر میهمان نگاه مهربان امام حسین بودم.
به قلم فاطمه ولی نژاد
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین🇵🇸
.𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت» #پارت_چهارصد_و_سیزدهم حالا این که هنوز از داغ
.𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت»
#پارت_چهارصد_و_چهاردهم
تا اذان صبح چیزی نمانده و هنوز آشوب عاشقانه عشاق حسین علیهالسلام به آرامش
نرسیده و من بیآنکه لحظهای به خواب رفته باشم، با امام شهیدم، راز و نیاز میکردم.
حالا در مقام یک مسلمان اهل سنت، نه تنها برایم عزیز و محترم بود که معشوق قلب بیقرارم شده و به پیروی از امامتش افتخار میکردم که شبی را با حضور بهشتیاش سحر کرده و بی ِ خیال های و هوی دنیا و بیخبر از همسر و همراهانم، به همصحبتی کریمانهاش خوش بودم.
ساعتی میشد که آسمان کربلا هم دلتنگ حسین علیهالسلام شده و در سوگ شهادت غریبانهاش، ناله میزد و گریه میکرد تا پس از قرنها، زمین کربلا را از خجالت آب کند و روی زمان را شرمنده که شیرخوار خاندان پیامبر در همین صحرا با لب تشنه به شهادت رسید و ندای العطش کودکان حسین علیهالسلام همچنان دل آب را آتش میزد و من به
پای همین روضههای جگر سوز تا سحر ضجه زدم و عزاداری کردم تا طنین
الله اکبر
در آسمان قد کشید و چه شوری به پا کرد که امام حسین به بهای برپایی نماز، در این سرزمین مظلومانه به شهادت رسید.
نماز صبح را با همان حال خوشی که پرورگارم عنایت کرده بود، خواندم و باز محو تماشای خورشید درخشان کربلا، به دیوار حرم حضرت ابالفضل تکیه دادم و غرق احساس خودم، به حرکت پیوسته زائران نگاه میکردم. حتی بارش شدید باران و هوای به نسبت سرد سحرگاهی هم شور و حرارت این عاشقان کربلا را خنک نمیکرد که در مسیر بین الحرمین پریشان میگشتند و گاهی به هوای این حرم و گاهی به حرمت آن حرم بر سر و سینه میزدند.
زیر سقف یکی از کفشداریهای زنانه حرم حضرت عباس پناه گرفته بودم تا کمتر خیس
شوم، ولی آنجا هم جای نشستن نبود که دو ردیف پله و راهروی کفشداری هم مملو از زنان و کودکانی بود که شب را همینجا سحر کرده و حالا از خستگی به خوابی سبک فرو رفته بودند.
به چهرههای پا ک و معصومشان نگاه میکردم و دیگر میفهمیدم چرا اینهمه به خودشان زحمت میدهند تا برای امام حسین عزاداری کنند که پسر فاطمه عزیزتر از این حرفهاست!
حالا من هم هوای پیراهن سیاه و رخت عزایش را کرده و دلم میخواست نه فقط در و دیوار خانهام که همه حریم دلم را به مصیبت شهادت سید الشهدا پرچم عزا زده و تا نفس
دارم به عشقش عزاداری کنم!
حالا ایمان آورده بودم که این شب رؤیایی در این سرزمین بهشتی، اجر کریمانهای بود که پروردگارم در عوض شفای مادرم، به پاس
گریه.های شب قدر امامزاده به من عنایت کرده و امام زمان ارواحنافداه به دستان مبارکش امضاء نموده بود تا در چنین شبی بر پسر پیامبر وارد شده و میهمان کربلایش
باشم
به قلم فاطمه ولی نژاد
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم✋🏻
از فراقت چشم ها غرق باران میشود🌧️
عاشق هجران کشیده زود گریان میشود😢
کوری چشم حسودانی که طعنه میزنند👀
عاقبت می آیی و دنیا گلستان میشود💐
ا༻🌸༺🌸༻🌸༺
ســـلام علیکم بزرگوارن عزیز🤚
صـبح زیبای جمعه تون بخیر ان شاء الله
🪴امروزتون سراسر عشق الهی و نیکبختی
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
#باماهمراهباشید
🆔@salamalaaleyasiin
هدایت شده از 🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 زیارت حضرت ولی عصر(عج) در روز جمعه
چند دقیقه وقت بذاریم
برای زیارت امام زمان(عج)♥
#کلیپ_مهدوی
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤
#امام_زمان #ایران_قوی #لبیک_یا_خامنه_ای #حاج_قاسم
•|🕊🇮🇷 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
20.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 دعای #روز_دوم ماه مبارک #رمضان
❇️ «اللّٰهُمَّ قَرِّبْنِى فِيهِ إِلىٰ مَرْضاتِكَ؛ وَ جَنِّبْنِى فِيهِ مِنْ سَخَطِكَ وَ نَقِماتِكَ؛ وَ وَفِّقنِى فِيهِ لِقِراءَةِ آياتِكَ؛ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.»
🔶 «خداوندا! مرا در این ماه به خشنودیات نزدیک کن؛ و از خشم و انتقامت مرا دورم کن؛ و به قرائت آیاتت مرا موفق بدار؛ ای مهربانترین مهربانان.»
#ماه_رمضان
#دعای_روز_دوم
#حاج_میثم_مطیعی
#باماهمراهباشید
🆔@salamalaaleyasiin
اسرار روزه _2.mp3
11.09M
#اسرار_روزه ۲
#ماه_رمضان
#ماه_مبارک_رمضان
🔅مهمانیِ عجیبی است، با قوانینی دقیقاً برعکسِ همهی مهمانیهای عالم!
٭ حتماً عزیزترین مهمانانش هم، عجیبترین مهمانان این مهمانیاَند!
یعنی چگونهاَند؟
استاد شجاعی
#باماهمراهباشید
🆔@salamalaaleyasiin
💠 خوردن سحری بعد از اذان صبح
💬 سوال:
اگر شخصی با اعتقاد به اینکه هنوز اذان صبح را نگفته اند، مشغول سحری شود سپس متوجه گردد که وقت اذان صبح گذشته است؛ حکم روزه او چیست؟
✅ پاسخ:
اگر در سحر ماه رمضان بدون این که تحقیق کند صبح شده یا نه، کاری که روزه را باطل میکند انجام دهد، سپس معلوم شود که در آن هنگام صبح شده بوده است، باید قضای آن روز را بگیرد، ولی اگر تحقیق کند و بداند که صبح نشده و چیزی بخورد، و بعد معلوم شود که صبح بوده است قضای آن روز بر او واجب نیست.
🔺 رساله آموزشی آیت الله خامنه ای | احکام روزه
#باماهمراهباشید
🆔@salamalaaleyasiin
هدایت شده از 🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین🇵🇸
دعایندبه۩سیدرضانریمانی 48.mp3
14.45M
🤲 دعای ندبه
🎙 با صدای سید رضا نریمانی
#امام_زمان #لبیک_یا_خامنه_ای #ایران_قوی
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
4_5931319036565523108.mp3
4.02M
🎙تحدیر (تندخوانی)
🔰 #جزء_۲
🔰توسط استاد #معتز_آقایی
#باماهمراهباشید
🆔@salamalaaleyasiin